دیده‌بان گاه‌نگاری‌های بهرنگ تاج‌دین
خوراک وبلاگ
پنجشنبه ۳۰ آبان‌ماه ۱۳۸۱

محافظه کاری، پیچیده تر از پیچیده

آقا چرا می زنی!؟ خب آخه تقصير من که نيست. اينجا خونه خودم يا خونه خاله ام که نيست که هر موقع خواستم بشينم پای اينترنت و بخونم و تا دلم می خواد بنويسم. من يه مدته نه وبلاگ زيادی خوندم و نه وبلاگ نوشتم. اصلا فکر کنم برای اولين بار در طول تاريخ! مقدار نوشته های روی کاغذم، از نوشته های روی کامپيوتر بيشتر شده! ای کاش من هم يه دونه سرويس Blogger Pro داشتم تا نوشته هام رو برای چند روز گذشته و آينده پست می کردم تا به نظر می اومد: «وووه! چقدر اين بابا مرتب می نويسه!»

انواع گوناگون محافظه کاری


مسئله به اين سادگيها هم نيست


بسياری از ما، هنگامی که از معنای کلمه محافظه کاری مورد پرسش قرار بگيريم، آن را به معنای تاکيد بر حفظ وضع موجود می دانيم. اما در حقيقت، اين کلمه به اين سادگی قابل معنی کردن نيست و هر محافظه کاری، خواهان حفظ وضع موجود نيست!

اين نوعی ساده سازی اين رفتار و منش است. اطلاق من در اين نوشته، به کل اين منش است و نه فقط به محافظه کاری سياسی! بلکه در عرصه فرهنگ و هنر و اقتصاد و غيره هم می توانيم شاهد حضور محافظه کاری و محافظه کاران باشيم. در حقيقت، از ميان سه گونه محافظه کار دو گونه خواهان تغيير در وضع موجود نيز هستند و نمی توان آنان را طرفداران مطلق حفظ وضع موجود دانست. اما سه گونه محافظه کاری:

1-محافظه کاری سنتی:

اين گونه و اين دسته از محافظه کاران، به مفهومی که شما از محافظه کاری مد نظر داريد، بسيار شبيه و نزديکند. اين دسته، وضع موجود را، با حداقل تغييراتی، بهترين و قابل حصول ترين وضع موجود می دانند. آنان با تغييراتی که هدفش بر هم زدن نظام موجود است مخالفند و بين اصلاح و پايداری، پايداری را انتخاب می کنند و تا ته چيزی يا کاری معلوم نباشد، از دست زدن به آن و تاييد آن می پرهيزند. در بسياری مواقع، حتی اگر فايده ها نيز معلوم و مبرهن باشد، از دست زدن به تغيير می پرهيزند و می پرهيزانند. مبادا که عوامل پيش بينی نشده ...
کارمندی، دارای حقوق ثابت را در نظر بگيريد. اگر اين کارمند، حداقل معاش زندگيش تامين باشد، ترجيح می دهد که پايه حقوقها افزايش نيابد، مبادا که تورم، قدرت خريد او را به سطخ پايين تری از سطح کنونی تقليل دهد. نظام پرداختها و دريافتها و ساير مقررات نيز به همچنين
سرمايه گذاری را در نظر بگيريد که تمام زندگيش را روی پروژه ای گذاشته است. (با پيش بينی و بر طبق مقررات موجود) اگر به او بگوييد که مجلس طرحی در دست بررسی دارد که برخی مقررات را تغيير دهد، او تا سرحد انفجار جوش می آورد. سياسی هم نمی گويم

۲-محافظه کاران نوگرا:

اين دسته نيز معتقدند که وضع و موقعيت موجود، يکی از بهترين و مطمئن ترين وضعيتهای قابل حصول است که هر تلاشی در جهت تغيير کلی يا اصلاح اساسی آن، مذموم و بيهوده است و مورد مخالفت آنان. اما آنچه مرز آنان را با محافظه کاران سنتی تشکيل می دهد، عقيده آنان در اين خصوص است که برای حفظ وضع و موقعيت موجود، متاسفانه! بايد تن به بعضی تغييرات داد (عليرغم ميل درونيشان) دليل اين را هم در اين مسئله می دانند که جهان و موقعيتهای آن، در حال تغيير است. هر چند، نه به سرعت مورد ادعای اصلاح طلبان! اما به هر حال به آرامی بايد برخی تغييرات را پذيرفت. اما در هر حال حفظ وضع موجود، به خاطر اکنون، بسيار مهمتر از آينده مجهول ماست. محافظه کاران و کل نظام حکومتی انگليس را می توان محافظه کاران نوگرا دانست. آنان در عرض ۴۰۰ سال از ديکتاتوری مطلق، به مجلس عوام، به عنوان مجلس اصلی و مجلس اعيان به عنوان مجلس تشريفاتی رسيده اند. از آن جالبتر اينکه ۵۰ سال پيش، که ملکه اليزابت به اين مقام رسيد، صحبت کردن از خاندان سلطنتی به سختی بدون عذرخواهی ميسر بود و امروز، روز ينيست که روزنامه ها ننويسند «اصلا چرا بايد آنها بر ما حکومت کنند!؟» هر چند که امروزه سلطان و ملکه نشريفاتی هستند.
اين تغييرات مدت دار، با تاکيد بر حفظ وضع کنونی، جامعه انگليس را به يک جامعه با ثبات بدل کرده است.

۳-محافظه کاران بازگشتی:

روش و منش اين دسته را شايد به هيچ روی با محافظه کاران يکی نبينيد و ندانيد. زيرا که آنان خواهان بر هم زدن وضع موجود، به شکل کلی و شکل دادن به آن مطابق سليقه و خواست خود هستند و به هيچ روی، از خواسته هايشان کوتاه نمی آيند و از وضع موجود هم در بسياری جهات، هيچ دل خوشی ندارند. آنها اصلاح طلب نيستند. زيرا وضع مطلوب آنان، يک وضع جديد نيست. بلکه مطلوب آنان برهه ای در زمان گذشته است که به نظر آنان، يک بهشت برين و يک دوران و وضع موعود است که بايد تمام تلاش را به کار بست تا دوباره به آن وضع و آن سطح برسيم.
مثال:مهدی کروبی، رييس مجلس را که حتما می شناسيد. هيچ دقت کرده ايد که در هر دو سه جمله اش، پنج شش بار ياد مجلس سوم و دوران مجلس سوم را می کند. او شايد در دل آرزو می کند تا همه چيز به شکل آن دوران بازگردد تا ...
هاشمی رفسنجانی را به خاطر می آوريد که هنگام سخنرانی نگويد: «مااااااااا! در دوران شکوهمند سازندگی ...» یا آنان که خواهان بازگرداندن نظام سلطنتی و بيداری دوباره کوروش کبير! دارند. يا فلانی که هنگامی که می گويم چه دانشجوهای بی حالی! می گويد: «بايد به شيوه سال ۷۶ و ۷۷ کار کنيم و صد رحمت به دانشجوهای آن موقع» يا مارکس و کمونيستها، آن هنگام که تمام آرزويشان بازگشت به کمون اوليه است يا ...
اين دسته از محافظه کاران معمولا بنيان گذار جنبشهای عظيم توده وار هستند و بر موج احساسات و عاطفه و حس نوستالوژی مخاطبانشان سوار می شوند. اصلا نوستالوژی و ياد کردن همراه با غم از گذشته مهمترين ويژگی شناسايی آنان است. محافظه کاران بازگشتی، همچون راست افراطی (ايران منظورم نيست. يورگ هايدر در اتريش و اين بابا که اسمش يادم نمياد (توی انتخابات رياست جمهوری فرانسه، کانديدای روبروی ژاک شيراک بود و راهيابيش به مرحله دوم، کلی سروصدا به پا کرده بود. تو رو خدا خودتون اسمش يادتون بياد!) نمونه های راست افراطی هستند) در بسياری از مسائل، از تئوری «راه حلهای ساده برای مشکلات بزرگ» دم می زنند. آنان در تحليل بسياری مسائل ساده دچار کمبود دانش می شوند و هنگامی که به اصطلاح کم می آورند و می گويند ايراد از شما و اين زمانه است و اين جور حرفها.
متاسفانه ديگه وقت ندارم. فقط همين بس که اين نوشته رو که دادم به سردبير يه نشريه ای (جامعه نو) اين آقا رو چند روز بعد که ديدم و پرسيدم چطور بود؟ در جوابم گفت که به سياسی نويس نشريه گفتم که ديگه ننويس. برو دنبال يه زمينه ديگه! بهترش رو پيدا کرده ام!
من هم در جوابش گفتم که «به خدا من يک ساله سياست رو گذاشتم کنارو ديگه حتی روزنامه هم نمی خونم و...» طبق معمول هم در جواب من (مثل دوران مرحوم پيک پردیس!) گفت «چرا! هم سياسی می نويسی و هم هر حرفی که من زدم گوش می کنی و می گی چشم!» من هم مثل قضيه متهم مربوطه و کميته مربوطه، گفتم چشم!
خدايا اينترنت ما را زياد بفرما!!!

بالاترین  دلیشس  توییتر  فرندفید  فیس‌بوک