چهارشنبه ۶ شهریورماه ۱۳۸۱
یارانه، اشتباهی عمیق در سیاست گزاری
بجث امروزم هم اقتصاد است.بحث شيرين يارانه ها. اصلا آيا دادن يارانه درست است يا خير؟ و از آن مهمتر آيا ما (ايران) شيوه درستی را اتّخاذ کرده ايم يا نه؟
دولتها و حکومتها در تعامل اقتصادی با توليد کنندگان کالاها و خدمات از دو ابزار عمده برخوردارند:
1-ماليات و عوارض 2-يارانه
در واقع حکومت با ابزار يارانه او را در کاهش قيمت و بالطبع افزايش فروش ياری می کند و ابزار ماليات کارکرد عکس آن را دارد.
اما دولت چرا ماليات می گيرد؟ دليل اين مورد کاملا واضح است. ماليات در واقع اخذ هزينه خدمات عمومی رايگان و يارانه دار و سرمايه گذاری برای آنها است. از هزينه جمع آوری زباله و احداث راه گرفته تا حق عضويت مجامع بين المللی.
اما يارانه چه کاربردی دارد؟ کاربرد يارانه ها در دو مورد عمده است. يکی افزايش توان خريد شهروندان و مورد ديگر که معمولا به آن توجهی نمی شود، که آن عبارت است از حفظ اقتصاد و منافع عمومی. يعنی حکومت با دادن يارانه سعی در جلوگيری از افزايش هزينه عمومی، وهمچنين جلوگيری از ورشکستگی توليدکننده و از دست رفتن فرصتهای شغلی و گردش اقتصاد می کند.
شما به فرض صنعت خودرو را در نظر بگيريد. با توليد يک دستگاه خودرو حکومت بايد موارد زير را بپردازد:
1-مصرف فرآورده های نفتی و کاهش صادرات يا افزايش واردات آنها
2-آلودگی محيط زيست و نياز به سرمايه گذاری برای کاهش آسيب
3-افزايش نياز به راهها و افزايش هزينه ساخت و مرمت آنها
4-افزايش نياز به خدمات پشتيبانی نظير پمپ بنزين و امدادرسانی نظير آمبولانس
5-کاهش بهره وری از طريق افزايش زمان ترافيک در شهرها و همچنين اثرات روانی اين مساله (ترافيک) و همچنين زمانی که صرف رسيدگی به امور خودرو می شود
...
حال توليد يک دستگاه خودرو چه مزايايی دارد؟
1-زنجيره طويلی از صنايع نطير معادن، حمل و نقل جاده ای، ذوب فلز، نفت و پتروشيمی، شيشه، پارچه و چوب، قطعه سازی و خدمات فروش وپس از فروش وتمام موارد ديگر مرتبط با خودرو دارای گردش مالی خواهند بود.
2-در اين صنايع شغل ايجاد می شود که بيکاری شاغلين آن علاوه بر هزينه های بيمه و تامين اجتماعی هزينه های غير مستقيمی نظير افزايش جرم و غيره را در پی خواهد داشت.
3-با جذب نقدينگی در بخشهای مصرف و سرمايه گذاری مانع رشد تورم خواهد بود.
...
يعنی در صنعت مثال ما، با توليد يک خودروی ده ميليون تومانی در سال حدود 2 شغل ايجاد می شود که اگر طبق آمارها هزينه ايجاد (فقط ايجاد) يک شغل را در بخش صنعت 40 ميليون تومان در نظر بگيريم، با توليد نشدن اين يک دستگاه، 90 ميليون تومان ضرر کرده ايم. تازه بايد اثرات تورمی کاهش عرضه را نيز در نظر بگيريم.
حال فرض کنيم هم می خواهيم اين خودرو با قيمت مناسب به دست مصرف کننده برسد، هم بايد هزينه عمومی را تامين کنيم. پس هم بايد ماليات بدهيم، هم يارانه! چه بايد کرد؟ اينجا مهمترين مساله تعيين استراتژی صحيح در تعيين مکان احذ ماليات و اعطای يارانه است.
بايد بازار خريد در زمان خريد فوق العاده به نفع مصرف کننده باشد تا افزايش توليد رشد اقتصادی را شاهد باشيم، و سپس هزينه خدمات عمومی و هزينه های عام المنفعه را از خريدار دريافت کرد. نه اينکه تمام ماليات بر توليد بسته شود و استفاده کردن از آن آسان و بدون خرج باشد. يارانه بنزين به جيب مصرف کننده می رود. چرا نبايد از او گرفت؟ اوست که راه را استفاده می کند، با وجود گذشت عمر مفيد دست از سر خودروی خود بر نمی دارد و...
جالب است بدانيد ما سالانه صدها هزار تن آهن قراضه، برای استفاده در صنعت فولاد وارد می کنيم!!! امسال تنها يک ميليارد دلار معادل هشتصد ميليارد تومان («800،000،000،000» تومان!!!) از پول فروش نفت، (يا به تعبير صندوق بين المللی پول واگذاری دارايی های سرمايه اي) را صرف واردات بنزين به قيمت ليتری 160 تومان و قيمت نهايی برای دولت معادل 190 تومان، می کنيم و سخاوت مندانه به نرخ ليتری 55 تومان در اختيار مصرف کننده ای قرار می دهيم که از آن برای افزايش ترافيک در اتومبيل 30 ساله اش که 5 برابر ميانگين جهانی مصرف سوخت دارد! استفاده می کند. همين سوخت را قاچاقچی به پاکستان و ترکيه می برد و يارانه به زيبايی هر چه تمامتر به نيازمند واقعی می رسد!!! تازه اين بخش اولش است او می رود 4 ليتر بنزين را به قيمت يک دلار می فروشد و به جای آن يک متر پارچه می خرد و در داخل به قيمت متری نيم دلار معادل 400 تومان می فروشد. توليدکننده ايرانی با پارچه يک دلاری می تواند رقابت کند، اما نيم دلاری او را ورشکست می کند! تازه جز اين مورد، مورد ديگر اينکه اين يارانه که در اصل برای دهکهای پايين درآمدی است، (تا سطخ درآمدها متعادل شود) به جيب دهکهای بالا می رود. (روستايی فقير چقدر از يارانه بنزين استفاده می کند!؟) جالب آن که اين به ميزان هشتاد درصد برای دهک اول و پانزده درصد برای دهک دوم می باشد!!! اين نه تنها عدالت نيست، بلکه دقيقا عکس آن نيز هست. جالب تر اينکه همان گونه که می دانيد اوپک برای توليد نفت سقف تعيين می کند، نه صادرات آن. و ما قبل از انقلاب کمتر از 500 هزار بشکه مصرف داخل داشتيم(کمتر از يک دهم توليدمان) اما اکنون (از حدود دو ماه پيش) ميزان مصرف داخليمان از صادرات پيشی گرفته است. که تازه نه به نرخ تمام شده، بلکه به کمتر از آن! و از فروش نفت به مصرف داخلی آن يارانه می دهيم! تازه طبق پيش بينی منابع معتبر ايران در سال 2012 تمام درآمد صادرات نفت خود را صرف واردات بنزين می کند و در سال 2016 تمام توليد خود را به مصرف داخلی می رساند. اين برای اقتصاد نفتی ما يعنی ورشکستگی ای مهيب تر از ژاپن پس از جنگ و اصولا تمام ورشکستگی های رخداده در کل تاريخ!!! خدا بر سياست گذاران اقتصادی نادان که چشمهايشان کاملا بسته است و اصلا بر نفتی کنندگان اقتصاد ما (که ريشه اصلی آن به 30 سال قبل بازمی گردد) لعنت کند، که از اعراب سوسمارخور... (همان قضيه قديمی قفل شدن کيبرد با ادب من! (-; ) نيز بدبخت تر شده ايم.
و اما راه خل (به جای همش غر زدن!)
1-يارانه ها را به مساوات بين کل افراد جامعه تقسيم کنيم. سپس در صدد حذف قشر پر درآمد از فهرست يارانه گيرندگان برآييم
2-تمام يارانه مورد نياز جامعه به بخش توليد برود نه مصرف (خريد سهل و آسان، استفاده سخت و گران و افزايش گرانی با افزايش عمر کالا)
3-سرمايه گذاری در بخشهايی که دارای مزيت نسبی هستيم يا اينکه رشته طويلی از صنايع و بخشهای اقتصادمان را به راه می اندازد.
4-تصحيح سياستهای پولی و بانکی و ايجاد فرهنگ توليد و سرمايه گذاری به جای خدمات (ا-بزرگ شدی، سربازيت تموم شد می خوای چيکاره بشي؟ ب-آخرش می رم يه مغازه می زنم!!!؟) {مثال جالب اينکه ايران خودرو در سال 79، 1600 ميليارد تومان گردش مالی داشته، اما نظام بانکی طبق ضوابط تنها اجازه داشته در قبال اخذ وثيقه ملکي! 1 ميليارد تومان وام به او بدهد!!! آن هم با بهره %24!! }
5-ايجاد امنيت اقتصادی و روانی و کاهش سهم دولت و شبه دولت (نهادها و بنيادها) در اقتصاد و پی گيری مطالبات دولت از طريق وضع قوانين حمايتی و ايجابی بلندمدت و از آن مهمتر کنار گذاردن «عملگرايی صرف و گريز از تيوری که سالهاست بر تيم اقتصادی دولت حکم فرماست» و کنار گذاردن محافظه کاری احمقانه {تاريخ بارها و بارها در تقليد از پيشينيان تکرار خواهد شد}
6-جمع کردن بازار تهران و ايجاد پارک به جای آن، زيرا که همين بازار عامل اکثر انحصارات است. (اين پروژه ای بود که سه روز بعد از اعلام آن کرباسچی دستگير شد و برای اثبات وجود انحصار شبکه عظيم دريانی را در نظر بگيريد)
7- موارد بسيار ديگر که مهمترين آنها کار عميق فرهنگی برای ايجاد نگاه مدرن به مقولات مختلف است. نگاهی که فاصله ما را با جهان نزديک می کند و از نگاه و رفتار (به تعبيری جاهلانه و متحجرانه که به راحتی مردم خر می شوند) جلوگيری می کند.
من هنوز هم معتقدم فرهنگ بد تمام رشته ها را به تنهايی پنبه می کند. يعنی معمولا کار منفی می کند. راه نجات از آينده بدی که در انتظارمان است. دوران انجام اشتباه به سر آمده است. من به شخصه نسبت به آينده به هيچ وجه خوش بين نيستم. ای کسی که حرفای منو می خوني! من هيچ وابستگی به هيچ کس يا جايی ندارم. تا همين پارسال هم اصلا از فکر مهاجرت بدم می آمد. ولی هيچ وقت از گرسنگی و بيکاری و نبود رفاه و آسايش و آرامش خوشم نمی آيد. در جايی زندگی خواهم کرد که اين فاکتور آرامش را برايم به ارمغان آورد. دير بجنبيم اين عاشقان ايران نيز راهی جز سنت ديرين نبوی،مهاجرت، در پيش نخواهند گرفت.
در اين موارد بيشتر خواهم نوشت. پس تا بعد...