یکشنبه ۲۷ مردادماه ۱۳۸۱
این و اون، مرز بی دلیل
Sunday,18August,9:22 PM
اين يکی ازدغدغه های اساسی من است که فکر می کنم همه بايد در اين مورد کمی بيشتر فکر کنيم.مساله خيلی ساده است.چرا ما توی حرف هايمان همش از اين و اون استفاده می کنيم؟چرا اصلا تفکر ما بايد اين و اونی باشد؟ چرا ما همش در اين فکر هستيم که اين تعامل اجتماعی ما،اين رفتارانسانی و بشری ما مخاطبش کيست؟ يک اين؟يا يک آن؟ به نظر من اين مساله،که تنها مختص جامعه ما نيست و در تمامی جوامع بشری و در تمامی طول تاريخ وجود داشته است.تنها شدت و ضعف آن دست خوش تحول شده است و جامعه بشری و کلا انسانيت از اين طرز تفکر و شکل نگاه ضربه های فراوانی خورده است.نگاهی که اين اجازه را داده است که عده ای برای عده ديگری تعيين تکليف کنند،به آنان به چشم ديگری نگاه کنند،آنان را تحت سلطه بگيرند و... همين نوع نگاه به انسانها که جنسيت را بر انسانيت مقدم می دارد،موجب آن شده که انگار در اين دنيا دو نوع مختلف موجود هوشمند ناطق وجود دارد که متاسفانه! توانايی برقراری ارتباط(!) وانتقال پيام به يکديگر را دارند.و از آن بدتر ايينکه اين توانايی تنها استفاده اش بهره جويی است.چرا در بطن وجودمان،اين گونه می انديشيم؟چدا نظريات رنگارنگی از «زن مايه گمراهی و عامل فتنه(چه به معنی آزمايش و چه يه معنی آشوب و تباهي)» و «مردان مريخی ، زنان ونوسي» پديد آمده اند؟چرا بدين سان تفاوت های موجود بين زن و مرد(يا مرد و زن هر کدام که شما می پسنديد!)را اين قدر پررنگ می کنيم