یکشنبه ۲۷ مردادماه ۱۳۸۱
رنج، سیل دمادم
بايد 3 سال ديگه هم اين رنجو تحمل کنم.ممکنه بگين اين که چيزی نيست.ولی خوب با به وجود اومدن اينترنت واقعا سخته.من بايد 3 سال ديگه هم دور از تهران و دور از اينترنت کافی زندگی که چه عرض کنم چون زندگی بدون انگيزه و هدف و فايده مثل اينه که آدم يه خار باشه يه تکه سنگ باشه يا فوقش يه گياه تازه دانشگاه من دولتيه و فول آو اينترنت ولی نه به ميزان کافی کار من يکی که با اون 4-3 ساعت وقتو اون سرعت افتضاح!راه نميوفته.اصلا تقصير خودمه که تو دنيا همين يه رشته رو دوست دارم و با وجود اينکه آزاد تهران مرکز هم اين تنها انتخابمو قبول شدم گفتم من لای مدرک آزاد سبزی هم نمی پيچم و آزاد نمی رم.حاضرم از تهران کلی دور باشم و سختی بکشم بعدش يه بنده خدايی پيدا شد که می خواست از تهران برگرده شهرش درس بخونه وضع رتبه و درس دانشگاهشم از من بهتر بود.البته خيلی هم فاصلمون زياد نبود ولی خوب اون درسش از من بهتر بود حالا اگه دانشگاه اون قبول نمی کرد يه چيزي! ولی دانشگاه ....(در اينجا کی برد قفل شد و فحشهای منو سانسور کرد) موافقت نکرد. حالا نيکنام مونده و حوضش. کاش من برق دوست داشتم چون در اون صورت برق علم و صنعت قبول می شدم فقط ای کاش....