چهارشنبه ۳ مهرماه ۱۳۸۱
دختران و پسران و موجودی به نام کنکور
فکر می کنم الان موقع خوبيه برای طرح اين موضوع!
نتيجه اين تغيير ترکيب پذيرفته شدگان دانشگاه، از اکثريت پسر به اکثريت دختر چيست؟
برای تحليل اين موضوع بايد مسايل زير را در نظر گرفت
الف-چرا بيشتر پذيرفته شدگان دختر هستند و چه عاملی موجب اکثريت يافتن آنان شده است!؟
1-من اولين و مهمترين عامل را دارا بودن وقت بيشتر برای درس خواندن می دانم. بدين معنا که دختران به دليل ساختار غلطاجتماعی جامعه ما، فعاليت اجتماعی کمتری دارند و به بيان ساده تر بيشتر اوقات را در خانه به سر می برند. نمی دانم آيا تاکنون شده برای روزهای متوالی مجبور باشيد فقط در خانه بمانيد يا خير؟ من خودم به کرات تجربه اين موضوع را دارم. مگر آدم تا کی می تواند پای اين تلويزيون کذايی بنشيند!؟ در نتيجه در وقتهای بيکاری به خواندن درس و زدن انواع و اقسام تست مبادرت می ورزند. همچنين دست کشيدن از کارهای جانبی، برای خواندن درس برای کنکور بسيار ساده تر می نمايد. کاری که برای اکثر پسران سخت وطاقت فرسا می نمايد.
2-انگيزه اصلی بسياری از پسران از ورود به دانشگاه، ورود به بازار کار است.در نتيجه بسياری از رشته هايی که در آينده بازار کار خاصی ندارند، از ليست رشته های انتخابی آنان خارج می شود. رشته هايی نظير شيمی کاربردی، مهندسی نساجی، روانشناسی بالينی، خاکشناسی، ادبيات، معارف اسلامی، رياضی محض، علوم اداری، جانورشناسی و...
3-بسياری از دختران به سادگی هر چه تمامتر فقط به دليل علاقه به يک رشته خاص در آن تحصيل می کنند. قضيه ای که برای بسياری از پسران در جامعه کنونی ما يک رويای دست نيافتنی است. رويايی که به دليل نوع نگاهی که به پسران و آينده آنان می شود، برای اين جنس يک رويای کاذبه است.
از پسران توقع آن می رود که در آينده درآمد مناسب و زندگی مناسبی را فراهم کرده و به اصطلاح زندگی مشترک تشکيل دهند. اما دختران در آينده هيچ اجباری برای داشتن درآمد و شغل مناسب ندارند. هنوز بسياری از آنان اين توقع را دارند که همسر آينده شان تمامی هزينه ها و بار زندگی را بر عهده می گيرد. در ضمن برای آنان درآمدی به اندازه يک نفر کافی می نمايد. در صورتی که پسران موظف به داشتن درآمدی برای بيش از دو نفر هستند. همين نوع انگيزه و نوع نگاه به آينده شغلی موجب تغيير در نوع و روش انتخاب رشته می شود. بدون هر گونه تعارفی بايد اذعان داشت که حتی آن چه که اکنون به عنوان نسبت دختران در دانشگاهها ذکر می شود کمتر از نسبت واقعی است. زيرا در اين فهرست تعداد پسرانی که در دانشگاههای نظامی قبول می شوند، در آمار کلی منظور شده است. يعنی در فرصتهای مساوی دختران بيش از نسبت 62 به 46 موفق بوده اند. البته باز هم اين آمار در شاخه به شاخه و رشته به رشته به شدت متغير است. مثلا هنوز در رشته رياضی بخش اعظم رتبه های 2 و 3 رقمی را پسران تشکيل می دهند. اما مثلا در رشته انسانی وضعيت خلاف اين مورد است. شايد بتوان دليل آن را اين مساله دانست که پسران به آينده شغلی رشته های انسانی و هنر و رشته های غيرپزشکی رشته تجربی، هيچ گونه اطمينانی ندارند.
اين عوامل و عوامل بسيار ديگری موجب آن می شود که پسران در کل رشته ها، دارای سهم کمتری نسبت به دختران شده اند. در يک کلام آنان بايد به بازار کار راه يابند. هنگامی که بحث بيکاری پيش بيايد، آنان به شدت به دنبال راههايی هستند که آنان را به سوی اين ورطه به ظاهر دست نيافتني! راهنمايی کند. دختران نيز با خيال راحت، در خانه به خواندن درس و انتخاب رشته، تنها به قصد راه يافتن به اين بهشت موعود و رهايی از حصارهايی است که جامعه و خانواده برای او ايجاد کرده اند. حصارهايی که منابر و مدارس به امر خطير! توجيه و تفهيم و گسترش آنها برای وی اشتغال دارند. بسياری از دختران با انگيزه دستيابی به استقلالی نسبی و همچنين اثبات اين موضوع که
«من به نگهبانی و مراقبت نياز ندارم»
پای به عرصه دانشگاه می گذارند. رويای آنان اين است که در جايی به من زور نگويند، مرا برای هر لحظه از زندگيم سوال پيچ نکنند و... همه ما در جامعه ای زندگی می کنيم که اجازه جوانی کردن را از جوانان خود به شدت دريغ می کند. اين جامعه در مورد دخترانی که به هر نحو قصد جوانی دارند بسيار سختگيرتر است و اين انگيزه آنان را برای آزادی و رهايی از قيد و بندهای معمول می افزايد. در حالی که بسياری از پسران به هيچ وجه در مورد ساعاتی که خارج از خانه به سر می برند مورد سوال نيز قرار نمی گيرند! چه برسد به بازخواست در مورد ثانيه های آن!! بحث در خصوص اين موضوع، يعنی رفتارها و تربيت دوگانه برای پسران و دختران مجالی ديگر می طلبد. يادم می آيد که روزی باران می گفت که اصلا علاقه ای به داشتن دختر ندارم و در جواب من برای علت اين امر گفت که:
«در اين جامعه نمی توانم آن گونه که می خواهم او را بار بياورم و تربيت کنم. آن گونه که دلم می خواهد او نخواهد توانست در اين جامعه رفتار کند»
تا اينجا بماند تا در آينده ای نزديک در خصوص فوايد و مضرات و آينده ای که پيش رو داريم صحبت کنم. پس تا بعد...
پی نوشت: اين باران از وقتی که از دست غرغرهای من و اينکه هر لحظه در گوشش بخونم که «بشين بنويس» راحت شده، داره می نويسه و انصافا هم خيلی قشنگ می نويسه. من توصيه می کنم حتما بخونيد. اين بشر از اون موجودات خيلی زيادی عجيبه!!! من که خودم هنوز نشناختمش.