یکشنبه ۳۱ شهریورماه ۱۳۸۱
فرهنگ، چیست و چگونه است؟
الان بعد از سه روز بالاخره تونستم اينترنت بيابم و دو کلمه بنويسم.
به نظر من و با توجه به بحثهای طولانی که تا کنون با کسان مختلف و در جاهای مختلف داشته ام- همه بر اين عقيده اند که فرهنگ موجودی است که تغييرپذيری آن بسِار کم است. شايد بتوان گفت فرهنگ همان سنت است. اما کوتاه مدت تر و وسيعتر يعنی مانند سنت ميراثی است از گذشتگان (و در مورد فرهنگ حتی هم عصران) که به مرور به وجود آمده و عملی برخلاف آن، فرد را از جمله افراد عادی خارج می سازد. يعنی اينکه در بسياری موارد بر ناصحيح بودن اين رفتار (فرهنگ) اذعان داريم، اما به دلايلی برانجام آن مبادرت می ورزيم. مانند اينکه اگر ببينيم کسی مثلا برای يک راه کوتاه نيز، کمربند ايمنی بسته؛ به او نمی گوييم نکن! اما حداقل کار او نظرمان را جلب می کند و او غيرعادی جلوه می کند.
پس به نظر می رسد يک فرهنگ غلط نيز، به طور خودکار در جهت اشاعه و نشر خود گام بر می دارد. يک فرهنگ غلط به راحتی می تواند انواع و اقسام خسارات مادی و معنوی را به جامعه وارد کند. حال پس چه بايد کرد؟
نظر من اين است که دو راه بيشتر در پيش رو نيست!
1- آموزش و تغيير پايه ای: اين روش مفيد است و مؤثر اما با دو ايراد اساسی؛ الف- به شدت زمان بر است و هزينه بر. در مورد زمان نيز يه ضرب المثلی است که می گويد: «تا قابله بياد، زائو رفته» و تا صبر کنيم که ملت فرهنگشون تغيير کنه؛ مملکت ورشکست شده و رفته!!! دومين مسْله، مسْله آموزش دوگانه و فرهنگ دوگانه و نضاد خانه و مدرسه است که تمام تلاشها را بر باد می دهد. «برو بابا بچه فسقلی! به من می گه بخاری رو خاموش کن و پنجره رو ببند! برو بابا بچه پرروی بی ادب!» اين هم يه نمونه
2-بعضی از دوستان من معتقدند که من يه جورايی آنارشيست هستم و اين جور چيزها! يه چيزی تو اين مايه ها که برام خيلی از مسائل هيچ اهميتی نداره! شيوه دومی رو که من می شناسم شيوه اجباره و زور! اگه نمی فهمه که داره آب رو الکی مصرف می کنه یا جونش رو به خطر می اندازه! مجبور می کنيمش که به خاطر جيبش هم که شده رفتار و فرهنگش رو اصلاح کنه، اين روش چند تا فايده داره:
الف-نه تنها پول خرج نمی شه، بلکه کلی هم کمتر خرج می شه.
ب-اکثرا به سرعت نتيجه می ده و آدم رو جون به سر نمی کنه که کی(چه وقت) آمار مربوطه پايين می آد.
پ-به فرد و مسوول مربوطه کلی فحش می دن که اون دنيا کلی به درد می خوره ؛-)
مضرات:
الف-به آدم کلی فحش و فضاحت می کنن مردم و ديگه هم به ما رای نمی دن (در مورد ايران: چه خياليه!؟ ما که قبل از اين هم هيچ چيز رو نمی شنيديم! اينم روش!!! در ضمن برن بميرن! روشهای بد و غير انسانی رو بذاريد يه بار هم در راه خوب استفاده کنيم!)
ب- مورد پ از فوايد
پ-اين نارضايتی اجتماعی ممکنه عواقب خطرناکتری نيز داشته باشه
...
علت اصلی انجام نشدن خيلی از کارها در ايران نيز، اين ترس از نارضايتی های کوتاه مدت است که تنها نتيجه اين به تعويق انداختنها انباشته شدن مشکلات و گسترده تر شدن آنها و مردن زائو!!! است
حکومتهای دموکرات معمولا نسبت به انواع ديکتاتور، در زمينه مسائل اقتصادی ضعيفتر هستند. دليل اين موضوع نيز، چيزی نيست به جز عدم ثبات موجود در آنها! که اين نبود ثبات يکی از مشخصات يک دموکراسی سالم است که در آن حکومت دست به دست می شود. اما اين دست به دست شدن انگيزه ريسک کردن و انجام اعمالی با ضرر کوتاه مدت و سود بلند مدت را کاهش می دهد. جز خوب شدن ذاتی سياستمداران و تصميم گيرندگان، و يا عاقل و دورنگر شدن مردم عادی راهی نيست! هست؟
از اين مورد که عده ای بايد قربانی شوند تا عده ای ديگر، به خصوص آيندگان منتفع شوند بيزارم. آيا نمی توان نسلی و شخصی را قربانی نکرد؟؟؟