دیده‌بان گاه‌نگاری‌های بهرنگ تاج‌دین
خوراک وبلاگ
سه شنبه ۱۴ آبان‌ماه ۱۳۸۱

تفاوت من و آنها

اين نوشته ای را که می بينيد نوشته بودم تا يک پرينت بزرگ ازش بگيرم و بزنم به ديوار دانشکده تا همه بخونن. ولی بعدش پشيمون شدم و به اين نتيجه رسيدم که بهتره خودم رو سبک نکنم. ناگفته نماند که تمام زمانی که صرف نوشتنش کردم کمتر از يک ربع بوده است
به نام آن که ديده را نور بخشيد
انتخابات انجمن اسلامی دانشکده نيز برگزار شد و نه برگی دگر، که شايد کلمه ای یا خطی ديگر از دفتر زندگانيمان نيز سپری شد و به گذشته ها پيوست. خطی که برای آنان که اهميت فراوانی بدان دادند، جز سرافکندگی و پشيمانی، و ای بسا که بدنامی به جای نگذارد. آنان که به قدرت عشق ورزيدند و آن را در عضويت انجمن اسلامی يک دانشکده کوچک در يک دانشگاه حاشيه ای، جستجو کردند. دور از انتظار نيست که با چنين بينشی دست به هر عمل غيرقانونی و غير اخلاقی نيز بزنند. اصلا هنگامی که چشمی به جز از قدرت نبيند، اخلاق و قانون شوخيهايی بيش نيستند. تبليغ کردن دبير ستاد مرکزی انتخابات دانشگاه، در روزی که بيش از نيمی از وقتش را در يک دانشکده از ۱۱ دانشکده دانشگاه سپری کرد و علنا نقش يک تبليغ پخش کن جزء را بازی کرد، در مقابل اين مسئله که گرفتن نمره حل تمرين منوط به دادن رای می شود، (به چه کسی جز استاد حل تمرين!؟) و در مقابل اينکه به زور دست تو را می گيرند و به پای صندوق می برند، در حالی که همزمان تبليغ و ليست خود را در دست ديگرت می گذارند، به هيچ عنوان تعجب برانگيز نيست. اما اين همه در مقابل اينکه مجری برگزاری انتخابات، هنگامی که برگ رای را به دست تو می دهد، دستش را در جيبش فرو می برد و ليست فلان گروه را به دست تو می دهد!!! هيچ هستند. با تمام اين مسائل باز هم هيئت نظارت اجازه باطل کردن انتخاباتی را ندارد. انتخاباتی که تمام اين حق کشيها در آن اتفاق افتاده اند و ناظر اين هيئت، بر باطل بودن نتيجه آن ايمان دارد. هیچ اشکالی ندارد که برای رای آوردن با بسیج و جامعه اسلامی مذاکره کنیم و آنها ما را تایید کنند.هيچ اهميتی ندارد که در روز انتخابات در تمام دنيا، تبليعات به هر نحو ممنوع است و از آن مهمتر اينکه هيچ اهميتی ندارد تمام اصول قانون و اخلاق زير پای گذارده شده است. مهم نتيجه ای است که بايد حاصل شود. اگر نتيجه برای آنان به هر قيمتی بايد به دست بيايد و به هر نحو بايستی به ميز و قدرت برسند، برای من نه ميز اهميت فوق العاده ای دارد و نه حاضرم به يک مکان و مقام، به هر قمتی برسم. قيمتی هم که حاضرم بپردازم بسيار کمتر از اينان است و اصول اخلاق و انسانيت خودم را زير پای نخواهم گذارد. اما از آنان که می خواهند برسند سوالی دارم.آخرش که چه؟ چه می خواهيد بکنيد؟ به کجای دنيا می خواهيد برسيد؟ و از همه اينها مهتر، آخر به چه قيمتي؟؟؟
من خودم در سالهای گذشته سابقه عضويت در «کميته سياست گزاری جوانان» را در ستاد تبليغات جبهه مشارکت نيز دارم. در ميان بزرگترين حزب و بيشترين و سنگين ترين تبليغات کشوری نيز، شاهد چنين روشهايی نبوده ام. به راستی بدان بينديشيد که چگونه است که «بازی کثيف قدرت» در سطح کل جامعه و کشور نيز، به مراتب (حداقل) ظاهری زيباتر و آراسته تر از «يک رقابت انتخاباتی» در سطح يک دانشکده دارد. به راستی مزايا و فوايد آينده کدام يک بيشتر است؟ کدام يک بايد کثيفتر باشد؟ شما که بايد بدنه جنبش دانشجويی و منتقد قدرت باشيد و از هم اکنون اين گونه برای رسيدن به يک صندلی دندان تيز می کنند...
افتخار می کنم که از ميان آنان که به ميل و اراده خود، بدون وعده هر گونه پاداش يا مجازاتی به پای صندوق رای رفتند، صاحب ۵۴ رای شدم. آرايی که بدون زير پا گذاشتن قانون و اخلاق به دست آمدند. آرايی که از ميان کمتر از ۲۰۰ یا حتی ۱۵۰نفر رای دهنده مستقل و خودمختار به دست آمده اند و اين افتخاری عظيم است. آنان که خلاف منش انسانی برخورد کردند، نه مشی يا مرام انجمنی دارند و نه مشی و مرام اسلامی، پس شما به کجا می رويد؟؟؟
آتش زهد و ريا خرمن دين خواهد سوخت
حافظ اين خرقه پشمينه بينداز و برو
«در اين دنيای دنی و اين وانفسای انسانيت، در اين جهان پر از مکر و ريا و دغل، بايد راهی را انتخاب کرد. بی هيچ ترديدی و به دور از ديگران، آن را پوييد، نه چيزی جلودار تو باشد و نه کسی، نه نيش و کنايه تو را نااميد و گامت را نااستوار کند و نه تعريف و نمجيد تو را بر خويشتن غره کند و لحظه ای توجهت را از راهت برگيرد. هيچ و هيچ نبايد مانع راه پيمودن تو شود. راه برو! چون کرگدن، با گامی استوار، پوستی چون زره و ... تنها»
به اميدن گام نهادن در راهی بهتر

بالاترین  دلیشس  توییتر  فرندفید  فیس‌بوک