دیده‌بان گاه‌نگاری‌های بهرنگ تاج‌دین
خوراک وبلاگ
پنجشنبه ۳ بهمن‌ماه ۱۳۸۱

جوابیه

باران! شرمنده ام! اما اين جواب من به تو
۱-خسته نباشي! زحمت می کشی اعلام قهر من! رو می پذيري! حالا اگه می خوای نپذير!
۲- خوب هم می دوني! کی بود برگشت گفت «تو می خوای قطع کنی، من رو بهونه کردي»
۳- خواهش می کنم! ولی داداش من هم از اين معذرت خواهی ها زياد کرده و نتيجه اش چي؟ هيچي! دوباره همون آشه و همون کاسه! تو که هنوز نمی دونی رنجيدگی من از چيه، از چی معذرت می خوای. در ضمن، من باران رو می شناسم. تو آدم يک دنده لجبازی هستی که هيچ وقت حاضر نمی شه از حرفش برگرده (آره! من دارم علنا و جلوی همه ازت انتقاد می کنم و بهت فحش می دم!)
۴-تمام حرفهايی که اون شب زدم، تمام چيزهايی که بهت گفتم و همه بحث پول، همه به خاطر خودت بود. تو چون پول در نمی آری، هر چی می خوان بر می گردن و بهت می گن، هر جور بخوان رفتار می کنن و تحقيرت می کنن. سيم کارت صفر، يک سال و اندی می خوابه و دست تو نمی دنش. هر روز و هر لحظه يه خريدی برای داداشت می کنن و تو بايد با عينک شکسته و شلوار کهنه راه بيفتی توی خيابون. بابا! به خودت بيا! بارانی که بابا مامانت می خوان، بارانيه که خودش پول دربياره و حتی جلوی اونا وايسته. اين باران بايد اون قدر تحقير بشه تا ساخته بشه، بايد آسمون رو بذارن روش و شروع نکنه به باريدن. تو يه بهونه اي! يه بهونه واسه من تا از اين روالی که تو جامعه دور و برم هست، بگم. تو تا کی می خوای اين وضعو تحمل کني!؟ من بچه سوسول (يا هر جور ديگه ای که می خوای ازم اسم ببري) دارم به توی سنگين رنگين می گم که از زير سنگم که شده بايد درآمد داشته باشی تا عزت نفس داشته باشی. من علنا و جلوی همه از خونواده تو و از تو انتقاد کردم و شايد بهشون فحش دادم!
۵-تو اون مهمونی رو بابت دو تا شيرينی و يه پيتزايی که بدهکار بودی، دادي!
۶-دوستي! شوخيه! باور نکن! خالی بنديه! يه عده آدمن (تو آدميتشون هم شک هست! چون يکی از خصوصيات آدم، عقله) که سر يه سری سودو زيان رو همديگه اسم گذاشتن. خز اين هم همه اش حرفه و باد هوا!
۷-در مورد اينکه برگشتی و از سر عصبانيت و ناراحتی (من اين قدر شناختمت که حتی می دونم قيافه ات الان چه شکليه) زدی و به خودت فحش دادی، هيچ حرفی ندارم. اما فقط آدمهايی که زورشون به هيچ جا نمی رسه و حاضر نيستن بعضی چيزها رو (چه در مورد خودشون و چه بقيه) بپذيرن يا خودشون رو اصلاح کنن، تو چنين موقعيتی اين جوری رفتار می کنن و برای کوبيدن طرف مقابل به خودشون فحش می دن. من می خوام تو اينو بفهمی که «چرا؟»
۸-چرا می خوای به ديگران (يا حتی فقط به من) پابت کنی که باهاشون دوستي!؟ چه فايده ای ممکنه برات داشته باشه!؟ مگه اين روزها که من دارم از تب و سردرد می ميرم کسی به من گفت «فلاني! خرت به چند؟»
۹-زنگ نزدنت هم باز ضعف خودته! چطور به داداشت اجازه می دن، اما به تو نه!؟ حتی برای اينکه سی ثانيه زنگ بزنی و بپرسی «چرا؟» از اول سال تو چند بار به من زنگ زدي؟ نکنه حسابش از دستت در رفته!؟ اما من خوب می دونم. «هيچ بار»
۱۰- و اما از اينکه من با تو قهرم و تو با من قهر نيستي!
به خاطر همين موضوعه که الان (پنجشنبه، حدود ساعت هفت) آنلاينی و حتی يه سلام هم نمی کني!؟ پس منم که کارم يه طرفه است و فقط هم منم که قهرم!!!؟

بالاترین  دلیشس  توییتر  فرندفید  فیس‌بوک