دیده‌بان گاه‌نگاری‌های بهرنگ تاج‌دین
خوراک وبلاگ
شنبه ۲۷ اردیبهشت‌ماه ۱۳۸۲

فسيل‌های کراوات‌زده

خب به خوبی و خوشی و به بدی و ناخوشی يا به هر چيز ديگري! در هر حال تموم شد. يکی از برگزارکنندگان اين کنفرانس، انجمن مهندسان مکانيک ايران بود و اين جماعت جماعتی ديدني!
شب قبل از آغاز کنفرانس، رييس اين انجمن، دکتر افشاری را ديدم. مردی با سنی در حدود شصت سال، آدم نسبتا باحال، با بزرگترها خوش‌برخورد و با دانشجويان ... درد دلم را تازه نکن. به نسبت استادان خودمان که بايد آشنا باشند و جلوی غريبه‌ها کوچک يا ضايعمان نکنند، همچنين داريم مفت و مجانی برايشان کار می‌کنيم و از زندگی‌مان بريده‌ايم و زده‌ايم به کار اين جماعت استاد؛ خداييش خيلی هم بدبرخورد نبودند. آنچه مرا به نوشتن اين ترغيب کرد، موردی (از نظر من) عجيب بود و آن کراوات زدن اساتيد گرامی. مردان ۶۰-۵۰ ساله‌ای که سرود «ای ايران» را سرود ملی می‌گفتند و با زدن کراوات برای همديگر کلاس می‌گذاشتند. مردانی که به نظر من تنها دليلشان برای برگزار کردن کنفرانس، کلاس گذاشتن برای سايرين و پز دادن به همديگر و در مواقع و موارد استثنايی، به قصد ارتقای رتبه (به مانند استاد شدن آقای دکتر) برگزار می‌کنند. نه علمی توليد می‌شود و نه پيشرفتی صورت می‌پذيرد. تمام اين دبدبه و کبکبه و گرفتن هتل پنج ستاره و سرو غذای با تمام کيفيت و هزار و يک مورد و مسئله و امکانات ديگر طراحی شده و در نظر گرفته شده (جالب آن که در هتل پنج ستاره، دو ساعت خواب شبانه بچه‌های کنفرانس در نمازخانه و طی مراسم باشکوهی برگزار می‌شد.) فقط برای دوستان محترمی است که سالی يکبار، ديدارشان از هم تازه می‌شود و ياد ايام قديم آنان به هر نحو ممکن گرامی داشته می‌شود. نمی‌خواهم اين را بگويم. اما با ديدن اين جماعت به شدت احساس مافيا می‌کنم. مافيای مهندسي! به شدت از اين‌جور قضايا و وضعيت‌ها متنفرم. اون طوری که سابق شنيده بودم، توی مهندسی‌ها و بالاخص مکانيک، کار می‌شه کرد و احتياج به توان و تبحر و تجربه و تخصص و تفکر و ساير انواع ت‌دار بيش از انواع پ‌دار مثل پول و پارتی و زور و اين‌جور برنامه‌هاست. اميدوارم که اين جوری که الان فکر می‌کنم نباشه. چون من شرمنده اخلاق ورزشی همتون می‌شم.
يه مصاحبه توپ هم با دکتر حديدی مود کرده‌ام. وقت باشه حرف زياد دارم.

بالاترین  دلیشس  توییتر  فرندفید  فیس‌بوک