دوشنبه ۱۹ خردادماه ۱۳۸۲
عروسک نيستيم، ويترين نيست.
آنها زنان را چگونه در خاطر دارند که اين گونه قانون میگذارند؟
آنها زنان را عروسکی میبينند که به ايشان تعلق دارد و تنها هدف از آفريدن اين عروسکها، لذت رساندن به «خليفگان خدا بر روی زمين» بوده است و ديگر هيچ! هر مردی بايد مواظب عروسک خود باشد تا آن را از دست ندهد. زيرا از دست دادن يک عروسک مساوی است با از دست دادن آبرو و احترام و هر چه دارد و ندارد.
از آن جالبتر اينکه در اين بينش هر مردی مجاز است هر عروسکی را که خواست تصاحب کند و به هر عروسک به چشم گوشت قربانی نگاه کند. برای او دست يازيدن به داراييها (عروسکهاي) ديگران هيچ ايرادی ندارد يا لااقل کمايراد است. از کودکی او را حريص تربيت کردهاند و بی هيچ آزردگی خاطری به حريم شخصی و شخصيت ديگر عروسکان تجاوز کند (چرا که آنان تنها وسيلهاند) و آن عروسکها را به هيچ بپندارد و در آخر متجاوز از عروسک بيگناهتر شمرده میشود و مجازات عروسک است ... مرگ ...
او ديگران را نيز به سان خود میبيند. پس ترجيح میدهد عروسکش را از پشت ويترين (جامعه) بيرون بياورد يا دور کند، هر گونه جلب توجه به او را مانع شود، او را به گونهای تربيت کند که ديگران نبينندش، نشنوندش، حسش نکنند و اصلا نباشد. در انتها خسته از وجود و حضور او و ارتقای هر روزه اعضای جامعه عروسکان، سعی میکند آن قدر او را زشت بپوشاند که نگاهت که به او میافتد، سريع برگردد و نگاه کردن به زمين تيره و تار را ترجيح دهی به نگاه کردن به يک دختر! چرا که او ... برای صاحبانش هيچ نيست و همه چيز هست. معجزه الهی که بهتر است گور را قبل از زندگی تجربه کند. هر چه باشد انسان نيست.
اين کلام تکراری است اما خواندن دوباره و چند بارهاش پر سود است:
«شرق، جنسيت زن را ديد؛ پس برای حفظش او را پوشاند.
غرب، جنسيت زن را ديد؛ برای استفاده عموم، او را برهنه کرد.»
چه کسی و از کجا پيدا خواهد شد که انسان ببيند. دانا، بينا، توانا، انديشهور، مختار، مستقل
آنها به هيچکس رحم نمیکنند. به دختران بيشتر رحم نمیکنند. من از پوشيدن تیشرت ممنوعم. اما تو را در پتوی سياهی که هوا هيچ از آن خارج نخواهد شد، میپيچند. میخواستی احساس آدم بودن نکنی و پای به جامعهمان نگذاری که هر چه میکشی حقت است. تو خودت سکوت و سکون را انتخاب کردي
خبر: نیروی انتظامی پوشيدن مانتوهای با رنگ شاد، کوتاه، تنگ، طرحدار و ... را ممنوع کرد.