چهارشنبه ۲۵ تیرماه ۱۳۸۲
میخواستيم متفاوت باشيم، مشابه شديم.
آقا آخه اين چه زندگیايه که ما داريم!؟ پارسال، اواخر تابستون، يک جفت صندلی که دو سه سالی داشتم و تو ظل گرمای تابستون، پام میکردم و تو اين گرما، لااقل پام نمیپخت، کفشون شکست و بلااستفاده شد. امسال اومدم برم يه جفت صندل بخرم، هر چی بازار رو گشتم، همه مدلهاشون مثل هم بود. صندلهای چرمی با روی تقريبا پوشيده و در اکثر موارد با جلوی پخ و بسته. من هم اصلا از اين مدلها خوشم نيومد. هر چی بازار رو گشتم، فقط همينها بود و همينها. خداييش من اونهايی رو که مردم پارسال میپوشيدن (و مد بود) رو دوست داشتم. از همونهای جلوباز با دو تا بند نازک و معمولا سياه. هر چی گشتم يک جفت هم از اون پارساليا نبود. زور که نيست، هست!؟ من از اينا، نه تنها خوشم نمياد، که متنفرم. دلم میخواد چيزی که میپوشم رو خودم لااقل دوست داشته باشم. يکی از فروشندهها میدونين بهم چی گفت؟ جوونکی همسن و سال خودم بود که گفت: «اينا امسال مده. هر جا رو بگردی جز اين پيدا نمیکنی. ولی از اين مهمتر، اگه از اون پارساليا بپوشی، دوست و رفقات بهت میگن جوات» خيلی حرصم گرفت. اولا اينکه چيزی رو که اصلا دوست ندارم بخرم و بپوشم که بهم نگن جوات؟ عمرا! در ثانی اينکه مگه خيلی از همين جوونا دنبال اين نيستن که متفاوت باشنُ با بقيه فرق داشته باشن؟ خب اگه يه چيزی که مد بشه و همه همونو بخرن و بپوشن، که خب همه يه جور میشن و ديگه فرقی با هم ندارن. حساب کن بين يه جماعتی که همه صندلهای مدل امسال رو پوشيدن، من با صندل مدل پارسال برم، هم با بقيه فرق میکنم و هم کلی جلب توجه میکنم. حالا چي؟ میخوان بگن جوات؟ خب مگه سالهای سال به فيلمهايی که از تظاهرات زمان شاه پخش میشد و اون شلوارهای دمپا گشاد و لوله تفنگی نخنديديم؟ مگه از همين پارسال بازار پر نشد از همون مدلها؟ بالاخره به اين سوال جواب بدين که اونا قشنگه يا نه؟ اگه قشنگه چرا يه عمر خنديديم؟ اگه قشنگ نيست، پس چرا الان پای خيلی از ماهاست؟
آخرشس اينکه من از قضيه مد سر در نياوردم. اگه لباس متحدالشکل ماست، که خب من نوعی با خيليا اصلا هيچ جور تو يه گروه قرار نمیگيرم و دوست هم ندارم که چنين اتفاقی بيفته. اگه قراره متفاوت باشم از بقيه، که خب اين چيزيه که تن همه همسن و سالهای منه و فقط با پيرمردهای ۹۷ سال به بالا متفاوت میشم. اگه هم قضيه زيباييه که به نظر من پارساليا خيلی قشنگتر، راحتتر و بهتر بود و برای نقض يک چيز، يک مثال نقض کافيه. پس ديگه چي؟
برای راحت بودن، متفاوت بودن با بقيه در ظاهر و رفتار و عدم انتخاب کورکورانه و جوگرفتگی بايد هزينه پرداخت. بگذار بهم بگن جوات، ديوونه و ... ولی من اين جوری هم راضيم، هم راحتم، با بقيه هم فرق میکنم. من تو دنيای جوونی، ميل به تفاوت و ياغیگری، يک آدم متفاوت و ياغی هستم.
یادداشتهای شما:
گر خواهي نشوي همرنگ، رسواي جماعت شو ... :)
[ سر در گم ] | [پنجشنبه، ۲۶ تیرماه ۱۳۸۲، ۰:۴۷ بعدازظهر ]مشكل اينه كه مصالح متفاوت بودن سخت گير مي آد ..
[ نيلگون ] | [پنجشنبه، ۲۶ تیرماه ۱۳۸۲، ۷:۰۲ بعدازظهر ]