دوشنبه ۳۰ تیرماه ۱۳۸۲
رسوایی بزرگ، بدبختی بزرگتر
بالاخره چهار روز پس از پخش شدن خبر در اینترنت و اظهارنظرهای مختلفی که در مورد آن شد، دیشب تلویزیون جمهوری اسلامی گوشههایی از گزارش گروه تحقیق ویژه رئیسجمهور در مورد مرگ زهرا کاظمی را پخش کرد.
در این گزارش یا قسمتی از آن که تلویزیون تاکید بر پخشش داشت، به شدت روی این نکته تکیه شده بود که کاظمی خلاف کرده و هنگام دستگیری همکاری نمیکرده و ...
نمیدانم چگونه است که اینها انتظار دارند یک نفر که دستگیر میشود، فورا از تمام فکرها و حرفهای خودش برگردد و به سرعت اعتراف کند و تواب هم بشود. اینها دقت نکردهاند که کاظمی ایرانی نبوده و کانادایی بوده و خیالش راحت بوده که دولتش پشت اوست و نمی گذارد حقوق او نادیده گرفته شود. آنها نمیدانند که بسیاری از ایرانیان (چه روزنامهنگار و فعال سیاسی، چه امثال منافقین) که پس از دستگیری به سرعت به حرف و اعتراف میآیند، به این دلیل است که میدانند به راحتی شکنجه میشوند و شاید سالها گوشه زندانهای غیرقانونی خاک بخورند تا روزی که هزینههای آزادیشان را بپردازند. آنها میدانند که سازمان ملل هم نمیتواند برایشان کاری بکند. زیرا تبعه ایرانند و رعیت این حکومت. پس هر چه هم با آنها بشود جزو مسائل داخلی است و دخالت ممنوع!
کاظمی همه اینها را میدانست و میفهمید که قانون در مورد او یا خود به خود اجرا میشود یا به زور توسط غرب اجرا خواهد شد. هیچ آدم عاقلی در این شرایط کاری نمیکند که بعدا پشیمان شود. اعتصاب غذا هم حق هر مجرم سیاسیای است.
اما چیزی که جلب نظر میکند این است که شکستگی جمجمه یا در زمانی روی داده که کاظمی دست دادسرا و اطلاعات نیروی انتظامی (بخوانید مرتضوی و نقدی) بوده اتفاق افتاده، یا زمانی که دست وزارت اطلاعات بوده است. با این شرایط حدس من بر این است که سرش را شکستهاند، بعد یادشان افتاده است که این بابا صاحب دارد و مثل ایرانیها بچه سر راهی نیست که هر چه خواستند با او بکنند و بعد مثل گنجی و قبه (معاون اداری-مالی کرباسچی که در دادگاه، هر چه کرد، نگذاشتند از شکنجههایش بگوید) بتوانند خفهاش کنند یا مثل دانشجویان کوی، بترسانندش از عواقب حرف زدن و تهدیدش کنند به سختتر از این. پس برای ماستمالیزاسیون گندی که بالا آوردهاند، او را به وزارت اطلاعات و زیرمجموعه دولت خاتمی سپردند که باز هم بگویند «کی بود؟ کی بود؟ خاتمی بود!» خیلی بعید میدانم که این قتل کار وزارت اطلاعات و اینها باشد.
اگر پرونده در حد پرونده قتلهای زنجیرهای پیگیری شود، باز هم شگفتی دیگری خلق میشود. این بار باید قاضی مرتضوی و سردار نقدی قربانی شوند، وگرنه بار دیگر سیل تحریم و قطع رابطه است که ...
متنفرم از این آدمهای احمقی که برای حماقتهایشان از جیب ملت و مملکت خرج میکنند. اگر ته و توی این قضیه را برای دنیا درنیاورند و بخواهند سر اروپا و کانادا هم شیره بمالند، هیچ بعید نیست که اروپا پیشنهاد آمریکا در مورد جنگ با ایران را از بایگانی بیرون بیاورد
یادداشتهای شما:
بابا كوه نورد! بابا خارجي! بابا ديده بان! يه زنگ بزن ببينم چه گلي بايد به سر خودم بايد بمالم. من يه عالمه طرح قشنگ دارم برات...
[ ارداويراف ] | [دوشنبه، ۳۰ تیرماه ۱۳۸۲، ۱۱:۵۵ صبح ]








