دیده‌بان گاه‌نگاری‌های بهرنگ تاج‌دین
خوراک وبلاگ
پنجشنبه ۹ مرداد‌ماه ۱۳۸۲

اسباب‌کشی و شیشه‌های جیوه‌ای

شرمنده از اخلاق ورزشی همگی، احتمالا یه سه چهار روزی من باید در امر مهم اسباب‌کشی مشغول باشم و در اسباب کشی، معمولا رایانه را بسته بندی کرده و کو تا باز کردنش!؟ از اون مهم‌تر اینکه مثل اینکه خط تلفن خونه (آپارتمان) جدید خرابه. تازه، خیلی هم از اینجا دوره! حدود شصت ثانیه پیاده راهه از اینجا تا اون جا! در هر حال اینکه ممکنه یه مدت خوبی بمونم تو خماری سخنرانی
خونه حدید،طبقه سومه و سه طرف پنجره و دید داره (و از این جهت به نوعی رویاییه) اینجایی که الان هستیم در کل چهار تا پنجره داشت که یکی‌اش مال آشپزخونه و مات بود. جدیده فقط شش تا پنجره تو پذیرایی‌اش داره و تعدا کل پنجره‌های خونه "خیلی" تا است. حتی اگه اتاق داداشم رو من برمی‌داشتم، دو طرف دید داشت. هم جنوب، هم شرق. ولی خب، خیلی جای توپیه.
ولی بد قضیه اینجاست که یه همسایه داریم که از فامیل "رضوی"ش معلومه اهل کدوم شهره! بالای پنجره پذیراییمون هم یه بلندگو نصبه. احتمالا گذاشتن واسه وقت بی اینترنتی من که به جای اینجا، اونجا و برای مردم سخنرانی کنم. اصلا هم نمی‌خوان برای ما برنامه نوحه و زیارت عاشورا و 500 جور برنامه دوست داشتنی دیگه بگذارن و شب و روز، خواب خوش رو ازمون بگیرن. چه زندگی شیرینی!

می‌دونستین توی اروپا و آمریکا، عوامل اضطراب (استرس) چیا هستند؟
1-طلاق
2-اسباب‌کشی
3-بچه‌دار شدن
ما که بعد از 20 سال سابقه اجاره‌نشینی، دیگه برامون کاملا عادی شده که خرت و پرت‌هامون رو بار کنیم و از این ور، به اونه ور! این اسباب کشیمون دویست متره. قبلیه حدود 40 کیلومتر بود.
در ضمن، به خدا تو این نوشته‌های قبلی من چیزهای خوبی پیدا می‌شه ها! نخواستین، نخونین. ولی اگه خوندین، در راه خدا نظری هم بگذارید. (البته اون نوشته‌هایی که براشون نظرخواهی گذاشته‌ام.) البته اگه می‌خواین نظر بیخود بگذارید، همون بهتر که نگذارید. ولی به هر حال اسمش پس‌نوشته است و به نظر من با نظر فرق می‌کنه.

نمی‌دونم، با این تیکه‌اش چه جوری کنار بیام؟
نوشتن از درونی‌ترین احساسات و عواطف (که تازه خیلی‌هاشون هم پوشونده می‌شن، حالا به هر دلیل) موجب می‌شه که جلوی نفر روبروییت یه قدم عقب باشی. اون می‌دونه تو داری چه کار می‌کنی، چون تو داری رو بازی می‌کنی. ولی همه دارن سعی می‌کنن تا حد امکان دستشون رو از بقیه پنهون نگه دارن. چقدر سخته وقتی که هر کس بهت می‌رسه بدونه تو در هر مورد چه نظر و احساسی داری و اون... می‌تونی اینقدر بشینی و فکر کنی تا به این نتیجه برسی که "جستجوی شما نتیجه‌ای در بر نداشت." این جاه‌طلبی همیشه عقب می‌اندازه آدم رو، ولی ... لااقلش تو اتاق شیشه‌ای سعی می‌کنی اشتباه رو بگذاری کنار. کاش این شیشه، به جای جیوه‌ای، روشن بود و همون قدر که می‌فمیدن، تو هم می‌فهمیدی. با وجود تمام این معایب& می‌تونی احتمالی هم برای تاثیر گذاشتن بر بقیه بگذاری. هر چند که ...

بالاترین  دلیشس  توییتر  فرندفید  فیس‌بوک