دیده‌بان گاه‌نگاری‌های بهرنگ تاج‌دین
خوراک وبلاگ
پنجشنبه ۱۲ تیر‌ماه ۱۳۸۲

تقابل بی دليل

«ر» کلافه است. می‌گويد خيلی احساس بدی دارم که هفده نفر در اصفهان اعتصاب غذا کرده‌اند و ما در اينجا هيچ نکرده‌ايم. می‌گويد دو نفر باشند، از همين فردا صبح شروع می‌کنيم. می‌گويد درست است که از اينجا تا اصفهان راه زياد است، اما ما هم دانشجو هستيم و ما بايد پشت آنها را گرم کنيم.
فردا شب که دوباره گذارم سمت سازمان مرکزی افتاده است، می‌بينم که عده‌ای جلوی در تحصن کرده‌اند. مامور انتظامات دانشگاه جلو می‌آید و کارت و دلیل رفتنی‌خواهد. پس از نشان دادن کارتم، دست‌ها را بالا می‌برم و می‌گویم: «دوربین‌ها، پشت دوربین‌ها، سلام، شب به حیر، منم.» مامور می‌گوید که دوربین که چیزی نیست و طبیعی است. خنده تلخی می‌کنم و جلو می‌روم. دو گروهند. در سمت راست عده‌ای برای وضعيت آموزشی و افتادگی و مشروطی ناشی از اين حوادث تحصن کرده‌اند. آن سو پيکرهای کم‌جان بچه‌هايی است که نه به دانشگاه، که به قوه قضاييه و سياست‌های آن اعتراض دارند. در اين گرما از شدت ضعف ضس از گذشت حدود ۱۵ ساعت و در دمای حدود ۲۵ درجه با پتو خودشان را پوشانده‌اند. خبرنگاری از بچه‌ها عکس می‌اندازد. نه دو نفر و سه نفر، که ده نفر در همان روز اول جمع شده‌اند. مدام با همديگر شوخی می‌کنند. می‌پرسم که چه خبر؟ کدام سايت‌ها رفت؟ می‌گويند همه جا، AKUNews (خبرنامه دانشگاه اميرکبير) بعد از سه روز می‌بينم که فقط همين يک جا خبر منتشر شده است. حتی رسانه‌های به اصطلاح مستقل هم خبری درج نکرده‌اند.
فردا ظهر دوباره گذارم به ساختمان مرکزی می‌افتد. ساختمان دو در شيشه‌ای و روبری هم دارد که يکی به سمت در اصلی دانشگاه باز می‌شود و دومی فقط به درد سلف رفتن می‌خورد. در اصلی را قفل کرده‌اند. بچه‌ها را برای دستشويی رفتن هم به ساختمان راه نمی‌دهند. قبل از اين بچه‌ها تا دانشکده الهيات می‌رفته‌اند. اما شايد ديگر آنجا نيز راهشان ندهند.
خيلی جالب است. اخلاقی‌ترين شکل شکنجه را به کار گرفته‌اند و کسی را برای قضای حاجت اجازت ورود نمی‌دهند.
نمی‌خواهم دوباره همه چيز را به گردن دانشگاه و مسوولينش بيندازم. بهتر از هر کسی با سيستم کاری و مناسبات سياسی اين شهر آشنا هستم. به راستی که بايد فشار سنگين و مضاعفی باشد که دکتر باقری (رييس دانشگاه) پس از دو سه روز از اعلام حمايت ظريفيان، معاون دانشجويی وزارت علوم، از طيف علامه انجمن و درنتيجه حمايت از مستقل‌ها جلوی وابستگان به نهاد، بیاید و در ساختمان مرکزی را بر روی چند دانشجوی خارج از خطوط سیاسی ببندد .
«م» جلوی ساختمان نشسته است. می‌گويد بيا برو از فلانی يک چهارده برايم بگير، شايد که مشروط نشوم. اوراقش دست حسن رحيمی (دبير سابق انجمن دانشکده، يک شيرازی تمام عيار) مانده است.
دو سه تا دختر سر ظهری بين بچه‌ها هستند. نامزد چند تا از بچه‌ها هستند.
خبر وخامت احوال یکی از بچه‌ها نکته‌ای جالب دارد. دانشگاه خودش آمبولانس دارد و با وجود این از اورژانس گرفته‌اند و پانزده دقیقه تاخیر را بر بیمار تحمیل کرده‌اند.
باز هم دانشگاه دارد جلوی کسانی می‌ايستد که مخاطبشان دانشگاه نيست. اين بار هم در ظاهر کسی پشت کسی نيست و من و تو و او بی‌کسيم.
خبر: سه روز از آغاز اعتصاب به غذای ۱۳ نفر از دانشجويان دانشگاه فردوسی در اعتراض به دستگيری دانشجويان دانشگاه‌های سراسر کشور، گذشت.(آخرین خبرها در خبرنامه امیرکبیر)
چو عضوی به درد آورد روزگار...

بالاترین  دلیشس  توییتر  فرندفید  فیس‌بوک