پنجشنبه ۱۶ مردادماه ۱۳۸۲
خدا، قلم، عشق
تقديم به تمام آنان که به هر نحو میخواهند نخوانند، نشنوند، نبينند...
« ... و قلم، توتم من است.»
قلمم را میپرستم، همانگونه که خدايم را میپرستم. همانگونه که معشوق را میپرستم.
معبود بودن، بت بودن، مرتبه بسيار بالايی است. قلم تا آن جا بالا رفته و بزرگ شمرده شده که خود را در رديف معبود و معشوق نشاندهد است. اما چيست اين قلم؟
قلم انديشه است، عقل است، احساس است، انسان است، ارتباط است. قلم آن است که من، احساسم، انديشهام، رويايم، کابوسم، شکّم، يقينم، درستم و نادرستم، هيچ کدام در من نمانند تا بپوسند که عاقبت راکد ماندن هر آبی، هر چند زلال، مرداب است.
هيچ انسانی، تنها به هيچ چيز و هيچ جا نخواهد رسيد. انسان خلق شده تا در ميان انسانها و جامعهاشان زندگی کند و اين در ميان به معنای ارتباط است و ارتباط چيست؟ ارتباط قلم است.
بسيار شکستند قلمها و دوختند لبها و بريدند سرها که ديگر نه بنويسی، نه بگويی، نه فکر کنی. اما آنها نمیدانستند که
اگر قلمم بشکنيد تا ننويسم، سخن میگويم.
اگر لبانم بدوزيد تا نگويم، با دست و پايم خبرشان میکنم.
اگر دست و پايم را ببنديد تا ديگران را خبر نکنم، با چشمانم فرياد میزنم.
اگر چشمانم را ببنديد تا نبينم و نبينند، باز هم من در ذهنم جريان دارد و انديشهام و دانستههايم از بين نمیروند تا روزی، به گونهای، ديگران را آگاه کنم.
من، انديشهام، اعتراضم و سخنم، هيچگاه نخواهند مرد، مگر آن که من هم بميرم.
مرا هم که بکشيد، باز هم کسانی هستند تا بگويند از رنجی که میبريم.
به مناسبت روز خبرنگار و در اعتراض به همه توقيفها و سانسورها، قلمم را بر زمين میگذارم، سخن نمیگويم، حتی فکر هم نمیکنم. شايد به آن چه میخواهند برسند.
یادداشتهای شما:
دستي را كه شستي، چه كسي ارج خواهد نهاد؟
[ Mohsen ] | [شنبه، ۱۸ مردادماه ۱۳۸۲، ۱۱:۲۹ صبح ]عالي بود... از هميشه قشنگتر!... درست مثل نوشته شريعتي بامعني: دستم را قلم ميكنم/ و قلمم را به بيگانه نميدهم... تبريك!
[ rendeparsa ] | [سه شنبه، ۲۱ مردادماه ۱۳۸۲، ۸:۲۱ صبح ]








