سه شنبه ۱۱ شهریورماه ۱۳۸۲
ازدواج، پارادوکس و سوؤال بیجواب
«مهرم حلال، جونم آزاد!» اين بهتر است يا «جناب قاضی، من ديگه علاقهای به زندگی با ايشون ندارم. بگيد لطف کنن نصف اموالشون رو رد کنن بياد.»
يکی از بحثانگيزترين حوزهها در زندگی انسانها و به ويژه در تدوين نظام اجتماعی، مسأله ازدواج و تمامی مسائل مرتبط با آن است. شايد يکی از مشکلات مهم و حلناشدنی، تدوين نظامی است که هم پاسخگوی زنان خانهدار و هم زنان شاغل باشد. آيا چنين چيزی ممکن است؟
يکی از نکاتی که هيچگاه به آن پرداخته نشده اين موضوع است که به هر حال در خانوادهای که دو نفر کار میکنند، رفاه بالاتری از خانوادهای که فقط يک نفر کار میکند وجود دارد. حال اين به ميزان دو برابر نيست. زيرا هزينههايی تحميل میشوند. هزينه مهدکودک، رفت و آمد وی و احتمالا استفاده بيشتر از غذاهای بيرون و آماده. به هيچ روی نبايد هزينه اين خدمات را به حدی افزايش داد که کاملا نفر دوم بیاثر شود. اما در هر حال اين است که چنين خانوادهای از لحاظ اقتصادی در طبقهای بالاتر قرار میگيرد.
يک مدافع سرسخت و البته تحصيلکرده نظام پيشنهادی اسلام، چنين میگفت: «زنها نصف مردها ارث میبرند. به جای آن مرد بايد مهريه و نفقه بدهد. مهری که میتواند پشتوانه زندگی آينده زن باشد.» اينجاست که اين سوؤال مطرح میشود که «مهريه رو کی داده، کی گرفته؟» اما در مورد ارث هيچ برادری کوتاه نمیآيد. همه حق قانونیشان را میخواهند.
در بسياری از کشورهای غربی قانون میگويد که در هنگام جدايی، مرد و زن در اموالی که بعد از ازدواج به دست آوردهاند، سهمی مساوی دارند. اما اگر يکی از اين دو نفر، تنبل باشد و مردی که علاقهای به کار کردن نداشته باشد و خوردن و خوابيدن را دوست داشته باشد، يا زنی که همسرش نه تنها مخالف کار کردن او نيست، که علاقمند است برای بهبود وضع زندگیشان او مشغول به کار شود. اما وی حاضر به چنين کاری نيست و کار خانه را ترجيح میدهد. يک کلام، موقعی که يک نفر زالويی است که به زندگی ديگری چسبيده و تمام دوران زناشويی را از محل کار ديگری گذرانده، حال به هنگام طلاق نيز بايد نيم اموال او را بی هيچ دليلی صاحب شود. آيا اين عدالت است؟
اصلا چرا بايد ازدواج کرد؟ چرا بايد موجودی به نام خانواده به وجود بيايد؟ آيا اگر تربيتها و نگرشها صحيح باشند، اگر جور ديگری به قضيه نگاه کنيم، آيا صرفا مسئله «ش.ر.ی.ک ج.ن.س.ي» (برای فرار از دست جستجوهای به دنبال چنين مسائلي) دليل کافی اين تشکيل است؟ دوست کمونيست مدرنيستی معتقد بود خانواده نهادی است برای به بند کشيدن انسانها. او معتقد بود تنها فايده خانواده، تزريق آئينهای قبيلهای و ارزشهايی اين چنين به فرزندان است. در مقابل در ديدگاه اسلام (که نه فقط با سخنرانی و شنيدهها، که با قوانين و آئينها بايد تبيين شود) به نوعی دچار عدم درک صورت مسأله هستيم. يعنی همان گونه که اين ديدگاه، شايد برای جامعه پنجاه سال پيش ايران نيز، عالی و کارا بود، اما گسترش و توسعه به نوعی مسائلی جديد آفريده که با اين ديدگاه بايد همه آنها را به سادگی پاک کرد. مرد رئيس، زن مرئوس، هر چه مرد بگويد. (من در اين زمينهها قرآن را زياد بالا و پايين کردهام. نمیفهمم چرا به مرد میگويد اگر زنت مؤمن نبود، با او چنين و چنان کن، اما به زن چيزی نمیگويد. انگار که بالقوه زن عامل فساد است. در ضمن برای من امروزی، اين همه آيه در مورد کنيز بسيار بیمعنی مینمايد. شايد کسی بيايد و ديدمان را اصلاح کند، چنانکه دينی تازه آورده باشد) مشکل اصلی آنچه اسلام (لااقل به ظاهر) گفته در نگاه است. حداقل در باورهای رايج بين علما، اسلام به شدت زن را تحقير میکند و کاملا راضی است که شخص ديگری بر او حکمرانی کند. مرور چند باره و چند باره قوانين و حقوق شرعی، نشانگر اين موضوع است که هر کس، اگر میتوانست برحسب حقوقی که دارد، مرد يا زن بودن خود را انتخاب کند، قطيعا منرد بودن را انتخاب میکرد. زيرا در هر حال حق انتخاب داشت. هم میتوانست به رذيلانهترين شکل برخورد کند و کنيزی برای خودش اختيار کند و گاهی مزدی هم به او بدهد (استاد محترم درس تاريخ اسلام من، از پرداختن دستمزد به همسرش با افتخار ياد میکرد) هم میتوانست به انسانیترين شکل برخورد کند. در هر حال حقی از او ضايع نمیشد. بحث در خصوص محتوای قوانين بحث طولانی، تکراری و خسته کننده است.
دوست مثلا کمونيستم، هيچگاه به يک سوؤالم نتوانست پاسخ دهد. او نمیتوانست بگويد که چگونه و در چه محيطی بچهها انسانی و انسانمدارانه تربيت شوند؟ من به او گفتم جواب اين پرسش فقط «خانواده» است و بس. دو نفر میتوانند به هر گونه که میخواهند با يکديگر برخورد کنند، اما وظيفه دارند که بچههايشان را به صورت انسانی تربيت کنند. بايد تمامی تلاشها را به عمل آورد تا اين محيط از نظر روانی به صورتی سالم و سلامت شکل بگيرد. قوانين ازدواج و زندگی مشترک و طلاق نيز بايد به گونهای تدوين شوند که آنچه که بدان نيازمنديم، بماند و اشکال نابهنجار حذف شوند. با اين اوصاف يکی از ارکان اين تشکل، آرامش روانی است و البته اقتصاد. زن به عنوان يک انسان برابر بايد مسؤوليت بپذيرد و همچنين مرد. با مزد و مهر، محبت و انسانيت وارد هيچ جمعی نمیشود.
در خاتمه، سايت يک همايش مرتبط با مسائل زنان را ببينيد. البته احتمالا بعضی مسائل چيزهايی هستند مابين شوخی و بتا ورژن
یادداشتهای شما:
سلام..جدا هر كاري هم بكنن آخرش ما ميگيم اين انصافه؟؟؟
[ آزاده خانم ] | [چهارشنبه، ۱۲ شهریورماه ۱۳۸۲، ۸:۳۸ صبح ]... اين قضيه را خيلي مشكل ميشه در باره اش نظر قطعي داد. من خودم به شخصه از روابط آزاد بدون قيد و شرط خوشم مياد. ولي گمون كنم اين يك ايده آل باشه بوي}ه در .حوامعي مثل ما با اون قدمت و لابيرنت اعتقاداتش.
[ Aria ] | [چهارشنبه، ۱۲ شهریورماه ۱۳۸۲، ۶:۵۶ بعدازظهر ]سلام
در ابتدا خوشحالم كه من و شما, هم اسم هم هستيم .
(قوانين ازدواج در ايالات متحده) چيزيه كه من دنبالش مي گردم , آيا ميتونين به من كمك كنيد؟
سوالم از خود شما هم اينه كه:
_آيا ازدواج كرديد
_آيا با خانومي پيوندي صميمانه و جنسي داشته ايد
جوابه اين دو سوال در بيشتر درك كردن مطالب شما كمك ميكنه چون مي تونم بفهمم اين نوشته ها از چه ديد گاهيه.