دیده‌بان گاه‌نگاری‌های بهرنگ تاج‌دین
خوراک وبلاگ
دوشنبه ۱ دی‌ماه ۱۳۸۲

مسابقه‌ای بی‌سبقت و سابقه

مسابقه بی‌فايده، بی‌سبقت، بی‌سابقه
امسال هم به مانند پارسال مسابقه برترين وبلاگ‌ها برگزار می‌شود (سايت مسابقه) اما از پارسال تا امسال در وضعيت پاسخ يک سوؤال تفاوت خاصی ايجاد نشده است. هنوز به درستی کسی نگفته است چرا!؟ من هيچ جور نمی‌توانم بفهمم که چرا و چگونه وبلاگ‌ها بايد با همديگر مسابقه دهند!؟

وبلاگ اصلا چيست؟
کلمه Weblog ترکيبی از Web و Log است که اولی به معنای شبکه (اينترنت) و دومی به معنای گزارش روزانه يا روزنگار است که با اين وصف وبلاگ به معنی مجموعه نوشته‌های گاه به گاه يک نفر است که بر روی اينترنت منتشر می‌شوند و همين کافی است که هر آن چه را که در اين قالب منتشر می‌شود (با هر محتوا و درون‌مايه‌اي) وبلاگ بناميم. تنها تفاوت آن با چيزی که قبل از خواب در يک دفتر می‌توانيد بنويسيد، وجود امکانی به نام لينک است. وبلاگ‌ها روايت‌هايی کاملا شخصی هستند از زندگی، هر آن چه در دنيای پيرامون و فراتر از آن وجود دارد يا که وجود ندارد.
روزی که اين ابزار اختراع شد، هدف ساختن فيلتری برای اينترنت باشد. به اين معنا که يک وبگرد حرفه‌ای بنشيند و از گردش روزانه‌اش در اينترنت گلچينی برگزيند و به مخاطب عرشه کند. گلچينی که شايد هر کاربری نمی‌توانست به سادگی و با اين سرعت به محتوای آن دسترسی پيدا کند. اما به هر حال وبلاگ‌ها با همه نوع محتوايی پا به عرصه اينترنت نهادند و اين شخصی و فردی بودن (Individuality) بدل به اصلی‌ترين ويژگيشان شد و اقتصادی نبودنشان به حفظ اين خاصيت مهم کمک شايانی کرد. وبلاگ‌ها همچنين به توليد و گسترش محتوا پرداختند. چيزی که از ماهيت فيلتری آن‌ها به هيچ وجه برنمی‌آمد.

من به شخصه فکر می‌کنم همين خاصيت فردی بودن و شخصی بودن کافی است برای اينکه نتوان بين وبلاگ‌ها مسابقه گذاشت. چگونه می‌توان مثلا بين دو وبلاگ عاشقانه مسابقه گذاشت که يکی را يک دختر و ديگری را يک پسر می‌نويسد و هر يک از دريچه چشم خود و احساسات خود چيزهايی را به رشته تحرير در می‌آورند. حال مسابقه گذاشتن ميان اين دو تن چه صيغه‌ای می‌تواند باشد جز مسابقه بين دو روح!؟ چه فايده‌ای می‌تواند داشته باشد مسابقه بين دو وبلاگ فلسفي!؟ انگار که بين ارسطو و کانت مسابقه بگذاريم...

به هر حال اينکه اگر اين مسابقه درست برگزار شود، وبلاگ‌های پرخواننده‌تر بايد برنده شوند و نتيجه چنين برنده شدنی اين است که احتمالا پرخواننده‌تر شوند و باز هم يعنی بزرگ شدن رسانه‌ای که قرار است کوچک و شخصی باشد.

شايد بعدا توضيحات مفصل‌تری دادم. به هر حال من با چنين مسابقه‌ای مخالفم، همان طور که با تشکيل موجود ناميمونی به نام «انجمن وبلاگ‌نويسان» يک سال پيش وبلاگ‌ها کمتر بودند و تعداد خوانندگان وبلاگ‌های پرخواننده بيشتر. فايده مهم مسابقه پارسال اين بود که به زور برنده شدن، کسانی که نمی‌خواستند کسی بفهمد که فلان وبلاگ را می‌نويسند، مجبور شدند که در انظار عموم حاضر شوند و دمبشان بريده شود. سينا مطلبي عزيز و دوست‌داشتنی مدت مديدی را در انفرادی به سر برد. زيرا که در وبلاگش، مديرمسؤولی جز خودش نبود و حرف دلش را می‌نوشت. حالا که به خارج سفر/مهاجرت/فرار کرده، می‌تواند زندگی کند و از شر هر چه سياست و سياسی و سانسور است، خلاص باشد. چقدر شيرين‌تر است حرص خوردن از قيمت پوشک بچه تا عصبانی شدن از دروغ‌گويی‌های آقای وزير و سانسور بی‌شرمانه اينترنت و شرکت‌های هاستينگی که برای مشتری کوچکترين اهميتی قائل نيستند (البته سينا به کاراهوست و فراهوست گير می‌داد، نه IranITC)

آخر اين که نمی‌دانم کدام شير پاک خورده‌ای مرا در مسابقه کانديدا کرده است، اما در هيچ بخشی کانديدا نکرده است. قضيه چوب دو سر طلاست. هم کانديدا هستم. هم در هيچ بخشی نمی‌توان به من رأی داد. پس شما هم رأی ندهيد!

بالاترین  دلیشس  توییتر  فرندفید  فیس‌بوک


یادداشت‌های شما:

اول... تعريف جالبي داشتي. وقت کردي يه دستي هم به ليست وبلاگت بکش. ما رو هم يادي کم ;)

[ محسن ] | [دوشنبه، ۱ دی‌ماه ۱۳۸۲، ۸:۱۸ بعدازظهر ]


سلام
ژن آپديت شد .
اگه تشريف آورديد کامنت فراموش نشود.
وبلاگ بدون کامنت به چه ماند ؟ به زنبور بی عسل
پس منتظرم
فعلا

[ ژن ] | [چهارشنبه، ۳ دی‌ماه ۱۳۸۲، ۷:۴۴ بعدازظهر ]