دیده‌بان گاه‌نگاری‌های بهرنگ تاج‌دین
خوراک وبلاگ
شنبه ۲۷ دی‌ماه ۱۳۸۲

ابتذال ايراني

۱- سيد ابراهيم نبوی کارش خيلی درسته. اگه مثل من يه زمانی اهل روزنامه خوندن بوديد، می‌دونيد که خيلی‌ها جامعه، توس، نشاط، عصر آزداگان و ... رو می‌خريدن، به اين اميد که سد ابرام ستون پنجم، چهارم، بيستون يا چهل‌ستونش رو نوشته باشه. چقدر ايام خوشی بود. بعدا که نبوی‌آنلاين رو راه انداخت (با طراحی و کدنويسی حسين درخشان) تا مدت‌ها محبوب‌ترين سايت ايرانی بود و هنوز هم جزو محبوب‌ترين‌هاست. مدت‌ها بود سراغش نرفته بودم، اما حالا با اين مطلبش که به شادی صدر تقديم کرده، کولاک کرده. حتما «ای دريغا، به برم می‌شکند...» رو بخونيد. خيلی روايت جالبيه از ده دوازده سال روزنامه‌نگاري

[قابل توجه دوستان طرفدار تئوری عدم شرکت در انتخابات، مقاومت مدنی، انقلاب و ... من به شدت با نظرات ابرام آقا در مورد اينکه «زندگی مهمتر از مبارزه است» و بقيه مسائلی که خيلی‌هاش تو همين مطلب مطرح شده، به شدت موافقم]

۲- آبکش فقط جايی برای شوخی نيست. بلکه می‌تونه مطلبی کاملا جدی هم در مورد نقد «مسابقه برترين وبلاگ‌ها» هم بنويسه. اون هم با عنوان «وبلاگ برتر يا رأی بيشتر؟» من فکر می‌کنم خيلی حرف‌های راستی رو زده که شايد از گوشه چشم طرفداران برگزاری چنين مسابقه‌هايی دور بوده. در ضمن يه خرده شوخی هم به کسی ضرری نمی‌رسونه. اين مطلب رو حتما بخونيد

۳- اگه کامنت‌های پست قبلي رو خونده باشيد، ديده‌ايد که انگوري عزيز پيغام گذاشته که چرا لينکم رو گذاشته‌ای و به خودم خبر ندادی. در جوابش هم نوشتم: «... مدت‌هاست که نوشته‌های شما را مطالعه می‌کنم و با توجه به علاقه‌ای که به آنها دارم، به شما لينک داده‌ام. فارغ از اين که شما لينک داده باشيد يا نداده باشيد و مشتری اول لينک‌هايم، خودم هستم. به هر حال اين رسانه شخصی است»

۴- دوستی پيدا شده و داره سعی می‌کنه بحث ابتذال در وبلاگستان فارسی رو پيگيری کنه. مطالب نسبتا خوبی هم از خودش و ديگران، تو اين صفحه گذاشته. من هم تصميم گرفتم کوتاه به اين قضيه بپردازم.

ابتذال را در وبلاگستان فارسی خيلی واضح و آسان می‌توان ديد. به قول دوست عزيزی «جريان وبلاگ‌نويسی به طرز غير قابل انکاری به صورت مبسوط، باکلاس و ماندگار همان چت در آمده است.» و اين صورت چت‌گونه، ادبيات چت‌گونه و محتوای چت‌گونه، مصداق اصلی به ابتذال کشيده شدن اين جريان است. اين موضوع از دو منظر مورد بحث است.
منظر اول، بحث ادب، قلم و حرمت نوشتن است. شايد عده کثيری در برابر چنين اطلاقی ادعا کنند که اين ديدگاه‌ها قديمی و سنتی شده و ديگر طرفداری ندارد. شايد حتی بيش از طرفدار، بگويند که ارزشی ندارد. اما فکر می‌کنم هنوز بسيارند کسانی که برای نوشتن و نوشته ارزش قائلند و معتقدند بايد درون‌مايه‌ای برای نوشته وجود داشته باشد (چه زيباست تعبير قرآن که می‌گويد «ن والقلم و ما يسطرون» و نمی‌گويد «يکتبون» که به «به سطر در آوردن» قسم می‌خورد و نه به «نوشتن») وارد شدن ادبيات چت به وبلاگ‌ها ناشی از اين مسأله نيست که نويسندگان به اين ادبيات پناه آورده‌اند، که ناشی از اين است که چت‌کنندگان به وبلاگستان قدم رنجه فرموده‌اند. صد البته طبيعی است که چنين نويسندگانی، معمولا مطلب قابل اعتنايی، چه از لحاظ محتوايی و چه از لحاظ رسانه‌ای (توليدی و نقلي) برای گفتن ندارند و معمولا روی به ساده‌ترين مسائل کم‌ارزش روی می‌آورند و مخاطبانشان هم از ميان دوستان، لينک‌دهندگان Link 4 Link و کامنت‌گذاری‌های پردامنه و پايان‌ناپذير تأمين! می‌شود.

پيامد حضور چنين افرادی در صحنه وبلاگستان، آورده شدن چت در حالت ماندگارتر آن و ادبيات و فرهنگ (غلط) چت ايرانی، به عرصه وب فارسی بود. همه به خاطر داريم روزهايی را که پرشين‌بلاگ با افزودن امکان استفاده از شکلک‌های ياهو مسنجر در متن پست‌ها، چه جذابيت و محبوبيتی را برای خود خلق کرد. (جذابيتی که همچنان ادامه دارد) باری بزرگواران، ايجاد و تثبيت رفتارهايی نظير استفاده بی‌پايان از شکلک‌ها، کامنت‌گذاری به سبک: «... يه سری هم به ما بزن» و سيستم لينک‌دهی Link 4 Link (ما به شما لينکيديم، شما هم به ما بلينکيد!) همه مصاديق بارز آن چيزی است که ابتذال می‌نامندش. ابتذال يعنی برتری يافتن شکل بر محتوا، بی‌تابی و به نوعی حرص زدن برای کامنت، هيت و لينک. جايی که «من» از عناصر ديگر محيط وبلاگ اهميت کمتری پيدا می‌کند و اين يعنی پايان آن. چگونه ممکن است در يک وبلاگ - که به معنی دفترچه (خاطرات) اينترنتی است - شکل، بازديد و ... اهميتی بيش از محتوا بيابد!؟

شوخی‌های اهالی و دست‌اندرکاران آبکش با وبلاگ‌نويسان معروف، مدت‌ها محلی بود برای تفريح و انبساط خاطر ديگران. شايد اين شوخی با مانی فرهومند و اروند اوجي از روی اندکی بی‌اطلاعی صورت گرفته باشد، اما متأسفانه واکنش‌های صاحبان جيگر، اصلا منصفانه نبود. (هر چند از گردانندگان چنين سايتی، بيشتر و بهتر از اين نيز انتظار نمی‌رود) در هر منش و روش مبتنی بر اخلاقی (به اسم هر فرهنگ، ايدئولوژی يا دينی که باشد) دادن نسبت روابط جنسی نامشروع به يک آدم، امری فوق‌العاده نکوهيده است و در اکثر قريب به اتفاق آن‌ها، دادن نسبت همجنس‌بازی به يک مرد يا زن، چند برابر بدتر و بی‌شرمانه‌تر است. اما افسوس و هزار افسوس که از چنين فضايی در وب فارسی بيش از اين نيز انتظار نمی‌رود.

بالاترین  دلیشس  توییتر  فرندفید  فیس‌بوک


یادداشت‌های شما:

سلام دوست ناديده

[ آدم معمولی ] | [جمعه، ۳ بهمن‌ماه ۱۳۸۲، ۹:۴۱ صبح ]


گفتم استاد عزيز ما رو همين جا بنويسم چندتا کامنت هم داشته باشي :)
۱-يکي اينکه اصغر گفت:بچه‌ها من ترم ديگه نيستم،از دست من راحت ميشين،«در حقيقت» راحت مي‌شين
۲-باز از اصغر است که: بچه‌ها ترموديناميک اصلا درس سختي نيست،«در حقيقت» اينجا سخته ولي اصلا درس سختي نيست
۳- يوسف هم قبل از امتحان گفت اين امتحان ما از گلابي هم رد کرده ( تو دلم گفتم تو که راست مي‌گي)
۴-اون يارو دو متريه جلسه آخر ديناميک (در حالي که يوسف همون موقع فصل هفت رو درس مي‌داد) به تمسخر گفته بود بچه‌ها جلسه ديگه بياين طراحي اجزا بهتون درس بدم
۵- و باز از اصغر اينکه:جلسه آخر مي‌خواستيم عکس بگيريم کسي نبود بگيره، رفت از تو دفتر گروه يقه يه بابايي رو گرفت آورد عکس بگيره!!!
۶- و باز هم از اصغر که حل تمرين، ما رو دودر کرده بود، يه نفر از جلوي کلاس رد شد، صداش زد گفت بيا، حل تمرين اينها باش!!!

[ احمد رفسنجاني ] | [شنبه، ۴ بهمن‌ماه ۱۳۸۲، ۳:۴۰ صبح ]


اصلا مبتذل يعني چي؟ اصلا اين کنايه مبسوط و باکلاس چه معني مي‌دهد ؟

[ gonbad-davvar ] | [جمعه، ۱۰ بهمن‌ماه ۱۳۸۲، ۱:۱۰ صبح ]