دیده‌بان گاه‌نگاری‌های بهرنگ تاج‌دین
خوراک وبلاگ
شنبه ۲۴ مرداد‌ماه ۱۳۸۳

خالی‌بندی، از نوع چلچراغي!

۱- بالاخره خياط هم در کوزه افتاد. برای چلچراغ‌خوان‌ها ابراهيم رها نامی کاملاً آشناست. حال ابراهيم رها هم افشا شد. مردی که در «محرمانه چلچراغ» همکارانش را و در «شب‌نشينی در جهنم» سياسيون را افشا می‌کرد، برنده شدن در جشنواره مطبوعات کار دستش داد و معلوم شد چنين آدمی اصلاً وجود خارجی ندارد. حال برای خيلی‌ها معلوم می‌شود که چرا هيچ وقت ابراهيم رها (با وجود آن همه طرفدار) هيچ وقت در نمايشگاه‌ها و جشنواره‌های مطبوعات و همچنين جشن‌های چلچراغ حاضر نيست و برای چلچراغی‌ها تبديل به يک سؤال و مسأله مرموز شده است. دليل اين مسأله کاملا واضح و روشن است. به اين دليل که ابراهيم رها (و همچنين سهيل فاطمي) نام‌های مستعار علی ميرميرانی (آقا بداخلاقه) هستند و اين آقا بداخلاقه که تنها هنرش مصاحبه‌های بی‌مزه و لوس «برخورد نزديک از نوع سوم» بود، همان کسی است که در جشنواره مطبوعات مقام اول را در طنز مکتوب (با نام ابراهيم رها) و مقام دوم را در مقالات ورزشی (با نام سهيل فاطمي) کسب کرده است. اما قانون جشنواره مطبوعات اين است که هر نفر تنها می‌تواند در يک رشته در مسابقه شرکت کند و به اين ترتيب علی ميرميرانی با شرکت در سه رشته (طنز مکتوب، مقالات ورزشی و مصاحبه) از اين قانون تخلف کرده است و به همين دليل از سوی انجمن صنفی روزنامه‌نگاران متخلف شناخته شد و با کمال عطوفت، جايزه مقام دوم مقاله ورزشی‌اش را پس گرفتند.
خيلی جالب است که چلچراغ توانست دو سال سر همه را کلاه بگذارد و هيچ کس هم در اين مدت نفهميد که اين آقا بداخلاقه است که دارد نقش ابراهيم رها را بازی کند و حتی به اين نام کتاب هم چاپ کند. البته سر جمع بايد بابت اين هنر (و البته جوايزی که برده) به او تبريک گفت ... حالا می‌شود دليل اين را که بزرگمهر حسين‌پور کاريکاتور او را اين قدر مرموز می‌کشيد، فهميد.

۲- يک هفته‌ای می‌شود که دارم بابت آن کار کذايی چلچراغ، نامه‌ای مفصل خطاب به فريدون عموزاده خليلی (مديرمسؤول چلچراغ) می‌نويسم. هر وقت آماده شد، اينجا هم می‌گذارمش تا ... دليلش ديگر مهم نيست

۳- يه خرده تريپ هودري: اين شرق بيش از هر روزنامه و سايت ديگری احتياج به يک وبلاگ دارد. احتياج به اين که يک نفر بنشيند روزنامه را بخواند و از ميانش مطالب خوب را دستچين کند و با لينک به هر کدام، اين امکان را به کسی که وقت ندارد همه روزنامه را بخواند، بدهد که گل مطالب را از دست ندهد. آخر آدم از روی تيتر و نويسنده خيلی وقت‌ها نمی‌تواند حدس بزند مطلب ارزش خواندن دارد يا نه. خيلی وقت‌ها هم اصلا نديده‌ام که محمد قوچانی هم چيزی نوشته و ... الا يا ايها الدست‌اندرکاران شرق تو رو خدا يک وبلاگ هم ايجاد کنيد. به خدا ارزشش را دارد.
البته وقتی که نيما رسول‌زاده و مصطفی قوانلو قاجار همکاريشان را با شرق قطع کردند، می‌شد حدس زد که با وجود تمام قوتش، مسؤولين شرق در زمينه IT و فضای سايبر، چيز زيادی بارشان نيست و به تاثيرگذاری شگرفش (حتی در ايران) هنوز پی نبرده‌اند. پس نمی‌شود انتظار بيجايی ازشان داشت.
مورد ديگر هم اين که من ادعا می‌کنم که می‌توانم شرق را با همين سيستم صفحات و مطالبش ببرم روی مووبل تايپ (MT) که ديگر از شر اين سيستم مسخره Redirecting در صفحه اول و نبود جستجو و البته سيستم دستی ساخت صفحات خلاص شوند. البته مثل اين که برايشان اهميت زيادی ندارد.

بالاترین  دلیشس  توییتر  فرندفید  فیس‌بوک


یادداشت‌های شما:

مدتی به اين فکر می کردم که با چه نوشته ای ازت بپرسم « چرا کامنتهاتو برداشتی» و ازت توضیح بخوام. اما می بینم که این "کيهان و خواننده گان" ات برگشته. پس لزومی نيست که توضيح بدی چرا روابط عمومی تو تعطيل کردی!

[ BraveBoy ] | [شنبه، ۲۴ مرداد‌ماه ۱۳۸۳، ۰:۵۴ بعدازظهر ]


البته من همکاري ام را با شرق قطع نکردم اما ديگر برايشان مطالب کامپيوتري نمي نويسم

[ ghajar ] | [سه شنبه، ۲۷ مرداد‌ماه ۱۳۸۳، ۱۱:۳۶ صبح ]


خيلي تابلو بود كه ابراهيم رها وجود نداره
من از خيلي وقت قبل ميدونستم
من با نوشته هاي ايشون اؤ خرزهره أشنا شدم
خوندين ؟
ضميمه اعتماد بود
ابراهيم رها باعث افتخار ماست
من با نوشته هاي ايشون زندكي كردم
دنيايي داره واسه خودش
حالا ابراهيم يا علي جه فرقي داره؟
مهم بودنه هنر ايشونه در اين زمانه ي بي هنري
مرسي

[ رزاس ] | [پنجشنبه، ۱۵ فروردین‌ماه ۱۳۸۷، ۱:۳۴ صبح ]


من واقعا عاشق نوشته هاي اقاي رها هستم و اميدوارم ستون هفته نامه در روزنامه اعتمادشون پا بر جا بمونه

[ نيكي ] | [پنجشنبه، ۷ آذر‌ماه ۱۳۸۷، ۱۱:۵۶ بعدازظهر ]