دیده‌بان گاه‌نگاری‌های بهرنگ تاج‌دین
خوراک وبلاگ
شنبه ۲۳ آبان‌ماه ۱۳۸۳

فطر ايراني

۱- فردا يکشنبه عيد فطره! به همين مناسبت، تقديم می‌شود:

عيد بر عاشقان، مبارّ ّ ّ ّ ّ ّ ّ ّک باد، مبار ّ ّ ّ ّ ّ ّ ّ ّک باد
عاشقان، عيدتان، مبار ّ ّ ّ ّک باد، مبار ّ ّ ّ ّ ّک باد

اين « ّ»های اضافه نشانه کشيــــــــــــــــــده شدن صدای مربوطه توسط خواننده‌ی نامربوطه است. لطفاً به گيرنده‌های خود دست نزنيد!

۲- امسال برای نخستين بار در طول تاريخ بشريت (که رابطه‌اش با جمهوری اسلامی کاملاً مجهوله) بود که لطف کردن و عيد رو همون سر شب و ساعت ۸ اعلام کردن و اين قدر ملت رو حرص ندادن. تو اين هفت هشت ده سال گذشته که من يادمه هميشه خدا اگه تقويم ماه رمضون رو ۳۰ روزه اعلام کرده بود، ۲۹ روزه می‌شد. (به جز پارسال که يه روز زود شروع کردن و مجبور شدن ۳۰ روزه نگهش دارن) اما نکته‌اش اينجاست که هر سال اين ساعت استهلال! و اعلام عيد، نصفه شب به بعد بود. ديگه خيلی حال می‌دادن ساعت يازده. يک سال هم اگه يادتون باشه نه صبح اعلام کردن که عيده و نماز پرشکوه عيد فطر هم دودر شد و رفتن تو مساجد. (جالب بود. ملت می‌گفتن قرار بوده تو نماز خبری بشه، به همين خاطر عيد رو دير اعلام کرده‌اند) به هر حال به نظر می‌رسه اتفاق عجيبی افتاده که ساعت ۸ شب می‌دونيم که فردا عيده

۳- جمعه شب، گفتگوی ويژه خبری کانال ۲ مربوط به همين قضيه خنده‌دار، يعنی استهلال بود (باب استفعال در زبان عربی برای طلب و خواستن به کار می‌رود. در نتيجه استهلال يعنی طلب ماه! البته منابع در مورد نوع آن و آسمانی يا زمينی بودنش سکوت کرده‌اند) يه ستاره‌شناسی اومده بود (و جز مسائلی که يه سال پيش نوشته بودم) يه نوار توی نقشه ايران نشون داد که تو محدوده شمالی اون نوار قطعاً ماه قابل ديدن نبود و تو محدوده جنوبی‌اش قطعاً قابل ديدن بود. قاعدتاً جايی که نشه ماه رو ديد، فردا همچنان ماه رمضونه و جايی که بشه ماه رو ديد قطعاً عيده و (بر طبق شرع) روزه گرفتن حرام. با اين وصف فردا توی تهران، مشهد، تبريز و ... مردم بايد روزه بگيرن و توی اصفهان، شيراز، اهواز، يزد، کرمان و ... جشن! اين نتيجه منطقی احتمال ديدن و نديدن ماه هست و هيچ قاعده و تبصره شرعی هم اين وسط نمی‌تونه کاری بکنه. حالا ببينين چقدر قضيه مسخره و خنده‌دار شده. دين به حکومت رسيده و بايد عمل کنه. نمی‌تونه که نصف مملکت تعطيل باشه و نصفش باز. در نتيجه مجبورن حالا که نصف مملکت عيده، همه‌اش رو عيد اعلام کنن. خداييش اگه خدا اين قدر می‌خواست مته به خشخاش بذاره که اون دنيا بايد شخصاً به سران جمهوری اسلامی عنايت می‌کرد!

۴- نکته ظاهراً مثبت ماجرا اونجاست که دو نفر از مراجع رضايت داده‌اند که مشاهده ماه با چشم مسلح يعنی با دوربين و تلسکوپ ايرادی نداره و قابل قبوله. واقعاً لطف بزرگی کرده‌اند. ولی سيد حسن نصرالله عرب لبنانی عقب‌مونده، کلاً اين قضايا رو تعطيل کرده و اعلام آغاز و پايان ماه رو گذاشته به عهده دانشمندان و ستاره‌شناسان. موقعی که ستاره‌شناس‌ها می‌تونن بگن ده بيست هزار سال ديگه، فلان ماه و فلان روز و بهمان ساعت، فلان سيارک با فلان سرعت از فلان فاصله زمين عبور می‌کنه، چه طوره ممکنه نتونن آغاز و پايان ماه‌های قمری رو تعيين کنن. اون هم نه برای امسال رو، که برای ۲۰۰ سال ديگه رو؟ البته شايد چند سال ديگه اين فتوا به ايران هم برسه. (بعد از تکنولوژی الکترونيک و مکانيک، حالا نوبت «فناوری شرعی - فقهي» هست که با چند سال تأخير به ايران برسه)
يک سؤال پيش مياد که يک جواب ساده داره. اول جواب رو می‌گم و بعد سؤال رو. جوابش اينه که «چرا، می‌دونستن. ولی اين طور که من فهميده‌ام تقويم رو بر مبنای تهران می‌نويسن و اگه ملاک فقط افق تهران باشه، تقويم کاملاً درسته» حالا سؤال: «اين نجوم و اخترشناسی به اين دقيقی، پارسال موقع تدوين تقويم امسال نمی‌دونست که تو نصف کشور فردا اول ماه شوال و عيد فطره؟»

۵- اين همه ذرّت پَرت کردم، بذارين اين رو هم بگم. امروز، حدود ساعت سه و نيم بود که صدای طبل و سنج و دهل و مرثيه‌خونی بلند شد. از پنجره نگاه کردم، ديدم بيست و نهم ماه رمضون و در فاصله دو ساعت تا پايان ماه رمضون و شروع عيد، دسته راه انداختن و عَلَم بلند کردن! حالا خونه ما کلی از مسجد دوره و حسينيه هم اين دور و بر نيست. حالا گذشته از اين که تعداد کل سينه‌زنان و زنجير زنان دسته، ۳۰-۲۰ نفر بيشتر نبود، نکته‌های خيلی جالب‌تری هم برای توجه بود. يکی اين که وقتی من بچه بودم، ماشين دسته عزاداری وانت پيکان مدل هزار و سيصد و بوق بود که يه ژنراتور بنزينی و دو تا بلندگوی زپرتی پشتش گذاشته بودن و نوجه‌خون بايد دنبالش می‌دويد. اما صدای نوحه اين دسته مدرن از سيستم صوتی يه پژو ۲۰۶ نقره‌ای خارج می‌شد!
اين يکی رو هم من تا حالا نديده بودم. (شما رو نمی‌دونم) اون موقعی که من دسته مسته می‌رفتم، يه عده زن چادری دنبال دسته راه می‌افتادن که آخر خرمذهب بودن. اما اين دسته رو يه عده زن معمولی مانتوپوش دنبال می‌کردن که چند تا دختر جوون هم بينشون به چشم می‌خورد که ديدن يکی‌شون برای من خيلی عجيب بود. چون شلوار پاچه‌کوتاه، روسری تا فرق و کت نارنجی روشن اصلاً شبيه مؤمنان پرهيزگار نيست. خب برای دسته‌ای که طبالش ريش متال گذاشته باشه ...

بالاترین  دلیشس  توییتر  فرندفید  فیس‌بوک


یادداشت‌های شما:

هي! با توام. تو به چه حقي از وبلاگ من عکس مي دزدي و کپي‌رايتش را رعايت نمي کني؟

[ مسواک ] | [چهارشنبه، ۲۷ آبان‌ماه ۱۳۸۳، ۱۱:۳۸ بعدازظهر ]