سه شنبه ۳۱ خردادماه ۱۳۸۴
پترس فداکار مرد
۱- من به معين رأی دادم. دلايلم هم برای چنين رأيی دلايل کوچکی بود:
نمیخواستم آن شش نفر ديگر رئيس جمهور شوند
برای نخستين بار در تاريخ جمهوری اسلامی، يک فرد نه به عنوان يک ناجی و کاريزما، که به نمايندگی از يک گروه، تيم و تفکر کانديدا شده بود و اين از نظر من بسيار ارزشمند است (ما ايرانیها کار حزبی که هيچ، کار گروهی را هم بلد نيستيم)
دکتر معين و تيمش حاضر شدند جمع بزرگی از حذف شدگان از بازی را بازی دهند. زنان، اقليتهای قومی و مذهبی، ايرانيان مقيم خارج از کشور، نهضت آزادی و ... اين گروهها تابوی عرصه سياست ايران بودند
ما نياز به اين داريم که استراتژی اقتصادی کشور در دانشکدههای اقتصاد، استراتژی سياسیاش در دانشکدههای علوم سياسی و روابط بينالملل و استراتژی صنعتیاش در دانشکدههای مهندسی تهيه و تدوين شوند و بايد از برنامهريزی حکومتی (حداقل در حوزه استراتژی) دور شويم. زيرا که امثال احمد توکلی بسيارند که اگر کار به دستشان بيفتد، به ناکجاآباد میرويم
عمل سياسی بیفايده، عمل سياسی نيست، بلکه احساسی است. جمهوری اسلامی پيام تحريم را نشنيده، نمیشنود و نخواهد شنيد. پس تحريم حداقل يک اشتباه تاکتيکی است. با شرکت يا عدم شرکت هر کدام از ما نه عمر حکومت کم میشود و نه زياد. تنها خودمان ضرر کردهايم
جدای از اين دلايل سخت، من میخواستم در آرامش، امنيت و حداقل آزادی زندگی کنم و در اين ميان فقط مصطفی معين میتوانست چنين دورنمايی به من بدهد
۲- من عقيدهای داشتم. برای اين عقيدهام علاوه بر گذاشتن نيم ساعت وقت برای شرکت در انتخابات، اندکی از توانم را هم به کار بردم و يک سايت هم طراحی کردم: «سايت ستاد دکتر معين در استان خراسان» (با آن دومين مسخره «معين خره دات آیآر») اصلاً هم احساس نمیکنم کار يا لطف بزرگی کردهام که بايد بابتش توقع چنين و چنانی داشته باشم. از قديم و نديم گفتهاند: «ممه رو لولو برد» ما ايرانیها ۲۵۰۰ سال است که فکر میکنيم حاکمان بايد برايمان چه کنند و چه نکنند. اصلاً در تفکرمان اين که کاری از دست ما برمیآيد (البته بدون خراب کردن همه چيز و انقلاب) کمترين جايگاهی ندارد. چهار بار (دوم خرداد ۷۶، ۷ اسفند ۷۷، ۲۹ بهمن ۷۸ و ۱۸ خرداد ۸۰) چهار نيمساعت را از وقت ارزشمندمان به رأی دادن اختصاص دادهايم و بابتش توقع داريم که تمام ساختارهای خراب را سالم کنند و ما همچنان بنشينيم و لذت ببريم. وای بر ملتی به اين خوشخيالی و تنبلی ...
۳- راحت بگويم. آن ده ميليون نفری که جمعه در خانه نشستند و به معين رأی ندادند، موجب شدند که حالا همه از ترس احمدینژاد، آبادگران، مرتجعان، طالبانيستها و تندروهای فاشيست دست و پايشان به لرزه بيفتد. اگر از بازگشت به ۲۵ سال قبل کسی میترسد، خودش برود و جمعه به هاشمی رأی بدهد. اين بار من مینشينم و تنبلی میکنم. چرا که خوب به خاطر دارم که هاشمی نوری، خاتمی و معين را برکنار و فلاحيان، لاريجانی، ميرسليم و بشارتی را وزير کرد؛ آقازادگی را باب کرد؛ خفقان سياسی ايجاد کرد؛ در نماز جمعه شعار «مخالف هاشمی، دشمن پيغمبر است» را باب کرد و هزار و يک چيز ديگر. همان روزی که برنامهاش را اعلام کرد، میخواستم بنويسم که حافظه سياسیمان آن قدر ضعيف نشده که نفهميم اينها برنامه هاشمی نيست. «گذار به توسعه دموکراتيک» از يک فرهمند (کاريزما) برنيامده و نخواهد آمد. آقای هاشمی! متأسفانه دلايل برای رأی ندادن به شما بيش از دلايل برای رأی دادن به شماست.
۴- احمدینژاد يک شوخی تلخ است. انتخاب دموکراتيک مخالفان دموکراسی پس از يک دوره دموکراسی ضعيف. محافظهکاران بازگشتی که مدينه فاضلهشان نه در آينده، که در گذشته است. فاشيستهايی با ديدگاه اقتصادی سوسياليسم تخيلی که ظرف ۴ سال میتوانند کشور را ورشکسته کنند. تقسيم قريبالوقوع ولايت اسلامی ايران به دو واحد برادران و خواهران و ... حقيقتاً طنز تلخی است. اما هر که بانی اين ترکيب مارتين هايدگر اتريشی، ژان ماری لوپن فرانسوی، ملاعمر افغان و بنلادن عرب با چاشنی مائوئيسم و لنينيسم بوده، خودش میتواند برود رأی بدهد و خود را نجات دهد. پترس فداکار مرد. خداحافظ گاری کوپر!
۵- اصلاحطلبان واقعی (نه امثال شيخ مهدی ريشسفيد مسلک و هاشمی اقتدارگرا) توسط همين مردم با تنبلی، زيادهخواهی، خوشخيالی و در يک کلام، رأی ندادن، از حکومت اخراج شدند. اگر آن قدر عاقل باشند که روزی کشور را با انقلابی ديگر به خاک سياه ننشانند، روزی فرا خواهد رسيد که قدر اينان را بدانند و برای بازگشتشان لحظهشماری کنند. اميدوارم خيلی دير نشود
یادداشتهای شما:
نمي دونم..............
[ آرين ] | [چهارشنبه، ۱ تیرماه ۱۳۸۴، ۱:۴۹ بعدازظهر ]من هم موافقم باهات اما سرنوشت ۴ سال آیندهء من، تو و خیلیهای دیگه به این جمعه بستگی داره. من مخالف ۱۰۰٪ هاشمیم اما در انتخاب بین این دو نفر از هاشمی دفاع میکنم با تمام سابقهء بدی که داره. این کار رو نکن بهرنگ. مواظب باش
Every step we take is another mistake but do not become so numb کندی در سال ۱۹۶۱ گفت:
Ask not what your country can do for you. Ask what you can do for your country
موفق باشی
[ سحر ] | [چهارشنبه، ۱ تیرماه ۱۳۸۴، ۱۱:۱۵ بعدازظهر ]