دیده‌بان گاه‌نگاری‌های بهرنگ تاج‌دین
خوراک وبلاگ
سه شنبه ۸ شهریور‌ماه ۱۳۸۴

راهي به سوي تباهي

1- مي‌گويند كه بنده خدايي شكايت پيش رضاخان مي‌برد كه: من رفته‌ام فلان هتل و يك استكان چاي خورده‌ام و بابت اين يك استكان كه همه جا ده شاهي است، يك تومان از من گرفته‌اند. رضاخان هم مي‌دهد اول حسابي طرف را شلاق بزنند و بعد به او مي‌گويد كه من هتل را براي تو نساخته‌ام. آن هتل براي خارجي‌هاست و قيمت‌ها هم براي سركيسه كردن آن‌ها. اصلاً تو غلط كرده‌اي كه رفته‌اي آن جا، چاي خورده‌اي!

2- صنعت گردشگري همين است. همه جاي دنيا، از فرانسه و آمريكا و جزاير قناري گرفته تا همين ايران خودمان و از اروپا گرفته تا افغانستان و گينه بيسائو، همه جا هدف خرج شدن پول گردشگر است و در هميشه گردشگر بايد پول بيشتري بپردازد و كالا يا خدمات سطح پايين‌تري هم دريافت كند. البته ممكن است اين كيفيت پايين الزاماً در مورد خدمات صادق نباشد، اما هميشه به پولي كه پرداخته نمي‌ارزد. اما آسمان همه جا همين رنگ است.
البته در اين صنعت معظم، هدف اصلي گران‌فروشي نيست. بلكه گران‌فروشي يكي از لوازم رسيدن به مقصود اصلي است و اين مقصود چيزي نيست جز خالي كردن جيب گردشگر! كشوري موفق است كه نگذارد حتي يك پول سياه جيب گردشگر باقي بماند.

3- با بهتر شدن اوضاع اقتصادي مردم در طول سال‌هاي پس از جنگ، كم‌كم تفريحات و مشخصاً مسافرت نيز، دوباره پاي خود را به فهرست هزينه‌هاي خانواده‌ها باز كردند. اين بهبود اقتصادي تا آن جا پيش رفته كه صرف هزينه‌هاي چند صد هزار توماني نيز براي بسياري خانواده‌ها كاملاً ميسّر و معمول شده است. گواه اين ادعا خيل تورهاي خارج از كشوري است كه هر روز به روزنامه‌ها آگهي مي‌دهند.

4- اينجا استان مازندران، شهرك ساحلي درياكنار است. از همان شهرك‌هاي توريستي كه ساكنانشان يا اين «ويلاي شمال»شان است و يا براي چند روزي آن را اجاره كرده‌اند و خبري از ساكن بومي در آن نيست. اينجا همه براي تفريح آمده‌اند. سه دختربچه 14-13 ساله دارند دوچرخه سواري مي‌كنند. پيكان سبزرنگ پليس كه وارد صحنه مي‌شود، دوچرخه‌ها متوقف مي‌شود و دست‌ها به سمت روسري‌ها مي‌رود. قبل از اين هم روسري‌ها چندان دور نبود و حالا مي‌خواهند كه كاملاً اسلامي‌شان كنند. خودرو مي‌ايستد و مأموري از آن پياده مي‌شود. با لحن تندي با دختربچه‌ها صحبت مي‌كند و آن‌ها از دوچرخه‌هايشان پياده مي‌شوند. پيام واضح است: «دوچرخه‌سواري ممنوع نيست، به شرطي كه از جنس مذكر باشي»
با دور شدن مأمور پليس، دختربچه بغض كرده و مي‌گويد: «تو شهر و خونه خودمون جلو دوچرخه‌سواري‌مون رو نمي‌گرفتن» شايد او پيام «پاسگاه فصلي مبارزه با مفاسد اجتماعي» را در همان چند قدمي در ورودي شهرك درك نكرده است. بوي ترياكي كه پيچيده، نشان‌دهنده در جريان بودن جهاد شاژندگي است، اما چه سود كه مفاسد اجتماعي فقط در بي‌حجابي دختربچه‌ها خلاصه مي‌شود.

5- دوبي، آنتاليا، تايلند، مالزي و به تازگي حتي ارمنستان و نخجوان، مقصد توريست‌هاي ايراني شده‌اند. مطابق برآوردها دوبي سالانه حداقل 5 ميليارد دلار از رهگذر گردشگران ايراني به جيب مي‌زند. نمي‌خواهم بحث كهنه ساختار غلطي را كه موجب شد كيش نتواند حريف دوبي شود، به ميان بياورم. تنها مسأله اين است كه اين كشورها با اعطاي كمي، فقط كمي آزادي اقتصادي و به خصوص اجتماعي، منابع عظيمي را از كشورمان خارج مي‌كنند. در صورتي كه ما داريم همان آزادي دست و پا شكسته شهر خودش را نيز از گردشگر سلب مي‌كنيم. مگر مريض است كه به مسافرتي
برود كه حتي به قدر خانه‌اش نيز آسايش و آرامش نداشته باشد؟ كه نه تنها همان قدر، كه بيش از آن لازم است تا انگيزه سفر و هزينه كردن برايش ايجاد شود. كسي نمي‌گويد كه مانند تايلند و ارمنستان، توريسم جنسي راه بيندازيم. اما حركت در خلاف جهتي كه همگان براي توسعه اين صنعت مي‌روند، به اين معناست كه صنعت به سمت نابودي پيش مي‌رود. هنگامي كه گردشگر ايراني را به جاي جذب، دفع مي‌كنيم، چگونه مي‌توانيم توقع داشته باشيم كه خارجي‌ها را جذب كرده و به خرجشان بيندازيم؟

6- البته اين مورد، مسأله جديد يا ناشناخته‌اي نيست. اما مشكل آن جاست كه اين بار، اين ره كه مي‌رويم، به تركستان نيست؛ كه راهي به سوي تباهي است

پ.ن: درسته اين نوشته هيچ ربطي به فيلمي به همين اسم («راهي به سوي تباهي» يا «Road to Perdition») با بازي بازيگر محبوب من «تام هنكس» نداره. ولي ديدن اون فيلم به شدت توصيه مي‌شود.

بالاترین  دلیشس  توییتر  فرندفید  فیس‌بوک


یادداشت‌های شما:

چي ميشه گفت؟

[ شبنم ] | [پنجشنبه، ۱۰ شهریور‌ماه ۱۳۸۴، ۱۰:۰۷ صبح ]