سه شنبه ۲۲ شهریورماه ۱۳۸۴
پراكندهگويي از دو برج
۱- چهار سال از واقعه يازده سپتامبر گذشت. ديگر آن قدر صحنه برخورد هواپيما به برج، فرو ريختن برج و گريههاي مردم را ديدهايم كه طعم تلخ آن برايمان عادي شده است. شايد اين ايراد رسانهاي به نام تلويزيون است كه جلوي آن مينشينيم و برايمان تاريخ را هر گونه كه بخواهد، تعريف ميكند و هر گونه بگويد نيز، ميپذيريم.
۲- از همان روزهاي اول اطمينان داشتم كه حادثه، آني نبوده كه جورج بوش و همكاران دولتي و رسانهاياش تعريف ميكنند. حتي اگر غيبت تمامي يهوديان شاغل در برجها و نشان داده نشدن صحنه برخورد هواپيما به پنتاگون را هم به كناري بگذاريم، آن چه در پيامد و به بهانه اين حادثه رخ داد، نشان داد كه بدون ديدگاههاي راديكال هم نبايد به آن چه تعريف ميكنند، باور كرد.
۳- ما و آمريكا، نه؛ بهتر است بگويم حكومت ايران و حكومت آمريكا، از جهاتي بسيار شبيه به هم هستند. ما دشمن ميخواهيم و آنها نيز. در هر دو كشور ظاهراً قانون و در واقع چيز ديگري حاكم است. (قضيه انتصاب زوركي جان بولتون به نمايندگي آمريكا در سازمان ملل كه تازهترين نمونهاش است. سنا مخالف بود. بوش در تعطيلات سنا و به عنوان حكم وضعيت اضطراري، شخصاً به جاي سنا، پاي نامه را امضا كردند. نمونههاي ايرانياش هم كه بسيارند) هر دو براي لاپوشاني ضعفهاي دروني، به دشمن بيروني نياز داريم. آمريكا هيچ علاقهاي به خاتمي طرفدار گفتگو و ياسر عرفات مذاكرهگر ندارد. بلكه نياز به بنلادني دارد كه از كشتن و حمله سخن بگويد. «عمليات سوسيس كانادايي» مايكل مور (كه هفت هزار بار تلويزيون خودمان پخشش كرده) را يادتان ميآيد؟ وقتي كه شوروياي نبود كه دشمن باشد و رئيسجمهور روسيه هم از ساختن اگو و بيمارستان حرف ميزد و حتي وقتي كتك خورد هم حاضر نشد جنگ سرد ديگري را شروع كند، رئيسجمهور آمريكا مانده بود كه جواب رؤساي كارخانههاي اسلحهسازي را چه بدهد. به همين خاطر كانادا را به عنوان دشمن انتخاب كرد و ... اگر آمريكا و اسرائيل و انگليس، اسلامي شوند، آن وقت چه كنيم؟ اگر آلمان و فرانسه، تركيه، افغانستان، عراق و ... حتي گينه بيسائو، اگر همه جمهوري اسلامي شوند، در آن صورت مرگ بر چه كسي بگوييم؟ شايد آن وقت به مريخ يا همين ماه فحش بدهيم.
۴- اين فيلمهايي كه از القاعده در الجزيره پخش ميشود و همه مخابرهاش ميكنند، به شدت مرا به ياد «۱۹۸۴» و مراسم نفرت آن مياندازد. جايي كه دشمن دنيا مينشيند و همه را تهديد به مرگ ميكند. جالب آن كه اگر حرفهايش را در يك منفي ضرب كنيد، به خواستههاي قلبي آقايان جنگدوست ميرسيد. فقط مانده است بگويد: «هر كسي را كه در انتخابات به جمهوريخواهان رأي بدهد، ميكُشيم» كه مردم هم همه بروند به جمهوريخواهان رأي بدهند. قضيه واقعاً كمدي است. مانند «ديكتاتور بزرگ»ي كه حتي با باسنش هم ميتواند كره زمين را به هوا بفرستد.
۵- حادثهاي كه مسير تاريخ را تغيير داد، چقدر هزينه در بر داشت؟ در مقابل كسري بودجه به بار آمده، هيچ! از رقيب قدرتمندي كه هوشمندانه بازي ميكند، خوشم ميآيد. ولي ايران خاتمي رقيب بود و ايران احمدينژاد ميخواهد دشمن باشد. ما سر ميز بازي را ميبريم و در جنگ بازي را ميبازيم. اما فعلاْ ايدئولوژي چنين حکم ميکند. چه ساده فرصت ميسوزانيم