دیده‌بان گاه‌نگاری‌های بهرنگ تاج‌دین
خوراک وبلاگ
شنبه ۲۲ بهمن‌ماه ۱۳۸۴

مَرد، دريا و يك كاسه ماست

۱- مَرد، لب ساحل نشسته بود. در يك دستش قاشق و در دست ديگر كاسه‌اي ماست داشت. قاشق را از ماست پر مي‌كرد و به دريا مي‌ريخت و به هم مي‌‌زد.
پرسيدند «چه مي‌كني؟» گفت «دوغ درست مي‌كنم.» گفتند «اين كه نمي‌شود!» گفت: «ولي اگر بشود، چه مي‌شود!»

۲- ما اصلاً به چيزي به نام تيم و برنامه و ... اعتقاد نداريم و برايمان ملاك نيست. قبل‌تر كه اصلاً خبري از اين سوسول‌بازي‌ها نبود و به نوعي خاتمي آن را مُد كرد. جالب است كه در همين انتخابات اخير، احمدي‌نژاد تنها كانديدايي بود كه برنامه‌اي ارائه نكرد و فقط شعار داد. از طرف ديگر، محسن رضايي كه دو روز مانده به روز رأي‌گيري، انصراف داد، تنها كانديدايي بود كه برنامه اقتصادي مشخص و داراي انسجام و استحكامي داشت. چنين مي‌شود كه اولي را انتخاب مي‌كنيم و دومي از فرط محبوبيت! كنار مي‌كشد.

۳- البته اين گفته كاملاً درستي است كه برنامه‌هايي هم كه ارائه شد، هنوز بيشتر به شعار نزديك بودند تا برنامه. اما به هر حال مثلاً طرح ماهانه ۵۰ هزار تومان كروبي، خيلي روشن‌تر از «بُردن پول نفت سر سفره‌هاي مردم» بود. روشن‌تر بودن، يعني قابليت نقد بيشتر. اما آقاي رئيس‌جمهور! به زيركي از زير دادن برنامه (و حتي مصاحبه با شرق) فرار كرد و تنها شعار داد: «پول نفت را سر سفره‌هاي مردم مي‌بريم» «ريشه مافياي نفتي را مي‌خشكانيم» «سهام عدالت توزيع مي‌كنيم» و ...
در صورتي كه از همان روز نخست مشخص بود كه بردن پول نفت سر سفره‌ها يعني افزايش نقدينگي، يعني تورم. مافياي نفتي‌اي هم وجود نداشت كه بخواهد برچيده شود. بورس هم خودش آن قدر سقوط كرده كه جرأت نكنيم با افزايش عرضه، شاخص‌ها را به صفر برسانيم. اصولاً همين امروز هم عرضه از تقاضا پيش است. چه برسد با اضافه شدن فروشندگان تهيدستي كه مانند دولت خود، تنها به فكر امروز و امشبند و فردا برايشان كمترين اهميتي ندارد.

۴- خدا بيامرزد پدر خاتمي را كه اولين بودجه‌اش را با نفت ۸ دلاري بست و تورم را به نزديك ۱۰ درصد رساند.
خدا رحمت كند پدر خاتمي را كه دلش نيامد همه درآمد نفت بشكه‌اي ۲۰ دلار را خرج كند و حساب ذخيره ارزي راه انداخت.
درود خدا بر شرف خاتمي كه به جاي چوب برداشتن و به جنگ تانك و آسياب‌بادي رفتن، عزت و احترام براي كشور آورد.

۵- از همه جالب‌تر تضاد در شعارهاست.
سهم افراد جامعه از يارانه غيرمستقيم با درآمدشان نسبت مستقيم دارد. يعني هر چه درآمدشان بيشتر باشد، سهم بيشتري هم مي‌برند. به اين مي‌گويند عدالت!
افزايش بودجه جاري يعني افزايش نقدينگي؛ يعني افزايش واردات؛ يعني افزايش تورم؛ يعني افزايش وابستگي اقتصادي؛ يعني افزايش ضريب جيني؛ يعني عميق‌تر شدن شكاف فقير و غني؛ يعني عدالت!
افزايش سهم بودجه جاري يعني كاهش سهم بودجه عمراني؛ يعني كاهش سرمايه‌گذاري؛ يعني كاهش اشتغال‌زايي؛ يعني افزايش بيكاري؛ يعني عدالت!
كم كردن موجودي حساب ذخيره ارزي يعني رفاه زودگذر؛ يعني كاهش قابليت اطمينان جهاني اقتصاد كشور؛ يعني كاهش فرصت‌هاي جذب سرمايه‌گذاري؛ يعني فروختن ثروت ملي به ثمن بخس براي خريدن hobby؛ يعني عدالت!
آقايان شعار عدالت مي‌دهند، اما دارند راه را ۱۸۰ درجه برعكس مي‌روند. ريا و مردم‌فريبي از اين بالاتر!؟

۶- به قول ابراهيم نبوي: «من نمي‌فهمم ما چرا اين قدر ساده هستيم که وقتي يک آدم ۱۵۰ سانتي پيدا مي‌شود و ادعا مي‌کند که مي‌تواند کاپيتان تيم ملي بسکتبال کشور بشود، ما بازهم قبول مي‌کنيم؟ و يک بار ديگر هم احتمال مي‌دهيم که شايد اين دفعه يارو قهرمان بسکتبال باشد؟»

بالاترین  دلیشس  توییتر  فرندفید  فیس‌بوک


یادداشت‌های شما:

جديدا يکم زيادي داره مغزت کار ميکنه. هر روز مطلب مينويسي اونم مطالب بودار و مشکوک.

[ Ali ] | [شنبه، ۲۲ بهمن‌ماه ۱۳۸۴، ۷:۳۹ صبح ]


اما بازم اگه بشه چي مي شه!!

[ somaye ] | [دوشنبه، ۱ اسفند‌ماه ۱۳۸۴، ۴:۵۶ بعدازظهر ]