دوشنبه ۲۱ فروردینماه ۱۳۸۵
مدل، سيستم و تفكر سيستماتيك
۱- مدل را «يك انتزاع انتخابي از يك واقعيت» معنا كردهاند. به ديگر سخن، مدل، نمايشي خاص از يك واقعيت است. تأكيد بر روي واژه «خاص» به اين دليل است كه هر كس از يك واقعيت، با توجه به علاقه و تمركز خود، ميتواند درك متفاوتي داشته باشد.
در هر مدلي، بسياري از امور واقعي و انضمامي جهان به فراموشي سپرده ميشود و فقط مواردي محدود در نظر گرفته ميشوند. براي نمونه در حوزه اقتصاد، براي نشان دادن تعادل «مقدار كالا» و «قيمت» آن، از دو منحني عرضه و تقاضا استفاده ميشود و تنها سه عامل عرضه، تقاضا و قيمت در نظر گرفته ميشوند. اين مدل، مدلي ساده و زيباست، ولي با حقيقت انطباق كامل ندارد. چرا كه در واقعيت، هيچگاه عرضه با تقاضا برابر نميشود و قيمت نيز از شهري به شهر ديگر و حتي از فروشگاهي به فروشگاه ديگر تغيير ميكند.
با اين همه مدلها مفيد و مورد استفادهاند. چرا كه اولاً تخميني از واقعيت هستند و در ثاني مبناي مطالعاتي مناسبي براي تصميمگيري و برنامهريزي به شمار ميروند.
۲- در واقع، هنگامي استفاده از يك مدل كارآيي پيدا ميكند كه باور داشته باشيم، واقعيتي كه در پيش روي ماست، يك سيستم (سامانه) است. به اين معنا كه رفتاري نظاميافته و كُنِشمند دارد و در برابر هر كنش دروني يا بيروني، از خود واكنش نشان ميدهد. منظور از اين عبارت واكنشهاي مشخص، قابل تكرار و پيشبيني است، نه واكنشهاي كاتورهاي و تصادفي. ضربالمثلهايي چون «گندم از گندم برويد، جو ز جو» و «هر كه باد بكارد، طوفان درو خواهد كرد» نشان از باور به وجود يك سامانه در فعل و انفعالات دارد. تقريباً اگر از محدودهاي خاص در فيزيك ريزمقياس بگذريم، در باقي اجزاء جهان، هميشه شاهد حضور نظامي بِسامان با رفتاري قابل پيشبيني خواهيم بود.
۳- بدون داشتن نگاه سيستماتيك و استفاده از مدلها، صحبت كردن و تصميمسازي در بسياري حوزهها، نه تنها ناممكن، كه كاري عبث و بيهوده خواهد بود. شما بايد باور داشته باشيد كه آن چه در برابر شماست، سيستمي است كه به اعمال شما پاسخ متناسب ميدهد تا بتوانيد تصميم بگيريد. براي نمونه، پدري كه فرزند خود را تشويق يا تنبيه ميكند، باور دارد كه فرزندش در اثر اين عمل او، كار خاصي را بيشتر انجام ميدهد (تشويق) يا كه ديگر تكرار نخواهد كرد (تنبيه) اما اگر پدر فكر كند كه تشويق يا تنبيه او اثري بر فرزندش ندارد و رفتار فرزند، بيارتباط به اعمال اوست، طبيعتاً دست به چنين كاري نخواهد زد.
۴- در عمل، كمتر ميتوان سامانهاي پيدا كرد كه تنها به يك يا عامل بستگي داشته باشد كه بتوان با يك حركت خاص به نتيجه دلخواه دست يافت. براي نمونه، كاهش توليد و عرضه نفت خام در بازار جهاني، ميتواند افزايش قيمت را به دنبال داشته باشد. اما تنها عامل نيست. چرا كه مثلاً گذر از زمستان و رسيدن به تابستان موجب كاهش تقاضا ميشود و ممكن است در مجموع، قيمت نه تنها افزايش نيابد، كه كمتر هم شود. اما مسلّم است كه اگر عرضه كم نميشد، قيمت از اين هم پايينتر ميآمد.
البته هميشه مسأله به اين سادگي هم نيست. مثلاً اگر در همين بازار نفت، قيمتها از حد مشخصي تجاوز كند، چاهها و مناطقي كه پيش از اين، استخراجشان غيراقتصادي بوده، اقتصادي ميشود و افزايش عرضه را به دنبال دارد. حتي ممكن است قيمتها به چيزي كمتر از آن چه قبلاً بود، كاهش يابد. چرا كه بستن دوباره در چاههايي كه تازه باز شدهاند، كاري سخت و زمانبر است.
۵- سياست، اجتماع، اقتصاد و به ويژه اقتصاد كلان، حوزههايي هستند كه ادارهشان بدون تفكر سيستماتيك و استفاده از مدلها ناممكن است. هر چند محدوده نظريات در اين حوزه (اقتصاد كلان) چنان وسيع است كه گاه در مسائل پيچيده، راهكارهايي كاملاً متضاد با يكديگر از جانب طيفهاي گوناگون فكري پيشنهاد ميشود. اين پيشنهادها به دليل مدلسازيهاي مختلفي است كه نظريات گوناگون ارائه ميدهند و هيچ كدام، نه كاملاً منطبق بر واقعيت و نه تماماً دور از واقع هستند. اما يك سري پايهها و نظريهها به اصول كلاسيك اقتصاد تبديل شدهاند كه رد آنها از سوي كسي نه تنها ممكن نيست، بلكه خندهدار مينمايد. البته اين امر كتمانناپذير است كه به ويژه در اين حوزه، تعداد پارامترهاي دخيل، چنان زياد است كه مدلسازي كامل، تقريباً ناشدني است. اما اصول كلي برقرار بوده و كنشهاي معين، واكنشهاي مشخصي را به دنبال دارد. دعوا بر سر ميزان و ابعاد واكنش است، نه جنس و سوي آن