چهارشنبه ۱۳ اردیبهشتماه ۱۳۸۵
دانشگاه: «تشكلها، آقايان امروز، خانمها فردا»
۱- امروز، سهشنبه، دوازدهم ارديبهشتماه، در نامهاي به مسؤولين تشكلهاي دانشجويي دانشگاه فردوسي مشهد، از آنها خواسته شد كه از تجمعهاي خانمها و آقايان در تشكلها جلوگيري شود و ساعات مراجعه خواهران و برادران نيز، از يكديگر تفكيك شود. اين نامه كه به امضاي سيدموسوي، مدير امور فرهنگي و فوقبرنامه دانشگاه رسيده بود، با ذكر عنوان و شماره نامههايي جداگانه، براي تكتك مسؤولين تشكلهاي دانشجويي همه دانشكدهها، اعم از انجمنهاي اسلامي، شوراهاي صنفي، سازمانهاي دانشجويان جهاد دانشگاهي، انجمنهاي علمي و كميتههاي ورزشي فرستاده شد. حتي تشكلهايي نظير بسيج دانشجويي، جامعه اسلامي، شاهد و ايثارگر و نهاد رهبري نيز اين نامه را دريافت كردند؛ هر چند كه اين تشكلها پيش از اين نيز تفكيك را به طور كامل اجرا ميكردند و كاملاً به آن معتقد هستند. البته اين نامه هيچ گونه تهديدي را در بر نداشت و با عباراتي نظير «حتيالامكان» و «غيرضروري» تلاش داشت كه از دادن حكم كلي بپرهيزد. اما كدام فعال دانشجويي است كه از دريافت چنين نامهاي نگران نشود؟
۲- دكتر سيدموسوي، عضو گروه معارف اسلامي دانشگاه است و قبلاً در بازهاي مديريت اين گروه را نيز بر عهده داشته است. وي در «جمعيت اسلامي اساتيد دانشگاه فردوسي» نيز عضويت دارد كه به نوعي «جامعه اسلامي» اعضاي هيأت علمي است و نزديكي فكري زيادي با اين تشكل دانشجويي دارد. تشكلي كه از حدود يك سال پيش از آغاز انتخابات رياستجمهوري نهم، حمايت خود را از محمود احمدينژاد اعلام كرده بود و هيچ گاه هم از حرف خود كوتاه نيامد. پس از سونامي احمدي، اين تشكل بازيگر اكثر انتصابات در دانشگاه فردوسي شد و علاوه بر رئيس دانشگاه، چند تن از معاونين و مديران دانشگاه (منجمله مديريت فرهنگي و فوقبرنامه) نيز از اعضاي اين تشكل انتخاب شدند و رياست برخي دانشكدهها نيز به اعضا يا نزديكان فكري جمعيت اسلامي اساتيد سپرده شد. نكته قابل ذكر اين كه در دانشگاه فردوسي، مديريت امور فرهنگي و فوقبرنامه نه تنها از اكثر معاونين، كه بعضاً از رئيس دانشگاه نيز مهمتر است و نقشي كاملاً استراتژيك دارد. چرا كه مجوز فعاليتها، بودجه، انتخابات و ساير مسائل مربوط به همه تشكلهاي دانشجويي (حتي انجمنهاي علمي نيز) در اختيار اين مديريت است.
۳- اين ترم، آخرين درس از دروس عموميام را با دكتر سيدموسوي دارم. امروز و در طول مدت كلاس، بر سر اين موضوع اعتراضاتي از طرف دانشجويان به اين موضوع ابراز شد و آقاي دكتر، گفتند كه آخر كلاس بمانيد، با هم صحبت ميكنيم و جالب اين كه از كلاس ۷۰ نفره، حدود ۳۰ نفر باقي ماندند و حدود يك ساعتي صحبت شد. چكيده صحبتهاي دانشجويان، چنين بود:
- اين مطلب، توهين به تشكلها و فعالين آنهاست و به آنها تهمت زده شده است.
- ما در تشكلها به دنبال فعاليت هستيم و نه دوستيابي و .... اصولاً كسي كه بخواهد از اين دست كارها بكند، به پارك، كافيشاپ يا جاهايي مثل آنها ميرود و نميآيد بنشيند در يك تشكل دانشجويي كه اگر درش باز هم نباشد، هر لحظه ممكن است يكي در را باز كند و وارد شود.
- در اكثر قريب به اتفاق موارد، برگزاري جلسات غيرمختلط ناممكن است. نميشود كه خواهران جداگانه جلسه بگذارند و برادران جداگانه؛ بعد يكي از برادران در حالي كه به آسمان خيره شده و پشتش را به نماينده خواهران (كه به زمين زل زده است) كرده، بگويد: «خواهر! ما برادران در فلان موضوع به بهمان نتيجه رسيدهايم. شما چطور؟» امروز ديگر اين تصوير آن قدر كاريكاتوري هست كه يك كلاس ۷۰ نفري را از خنده منفجر كند.
- اصولاً آن قدر تعداد كساني كه در اين دوره و زمانه، حاضرند تن به فعاليت دانشجويي بدهند، كم است كه اگر تفكيك شود، انگار كه درها را بستهايم و تشكلها را تعطيل
- پس از صدور چنين نامهاي، دانشجويان وروديهاي پايينتر ديگر با ترس و لرز پايشان را به تشكلها ميگذارند و به ويژه در دانشگاه فردوسي كه كميته انضباطي را غول كردهاند، كمتر دختري حاضر خواهد بود وارد يك فعاليت دانشجويي شود و اين يعني سكوت محض بيش از نيمي از دانشجويان
- شما از هنگامي كه به سر كار آمدهايد، هميشه گفتهايد «پول نميدهيم» و به نوعي، گفتهايد كه فقط حمايت معنوي ميكنيد. اين بود آن حمايت معنوي!؟
- اگر جلسهاي غيرضروري و مختلط برگزار شد، چه ميشود؟ آيا فكر نميكنيد كه چنين نامهاي اين جسارت را به ساير تشكلها و هر كسي (با هر تفكري) كه از در يك تشكل ميگذرد، بدهد كه وارد شود و هر چه دلش خواست، به اعضاي تشكل بگويد؟ اصلاً مرجع تشخيص ضروري يا غيرضروري بودن يك جلسه كيست؟
- الان، عدهاي بسيار كمي (به نسبت سالهاي قبل) ماندهاند كه حاضرند در تشكلها فعاليت كنند. ما انتظار داشتيم كه شما بياييد از همين افراد دفاع كنيد و مثلاً در مصاحبه با ايسنا، بگوييد كه بسيار خوب دارند كار ميكنند و مشكل (اخلاقياي) در كار نيست.
- تصميم به نوشتن اين نامه را شخصاً گرفتهام. نه كسي در مورد چنين چيزي فشار آورده و نه در جلسهاي مطرح شده است.
- ما نگفتهايم كه حتماً چنين كنيد و چنان. گفتهايم حتيالامكان و غيرضروري
- وجود دارد تشكلهايي كه يك پسر و يك دختر در آن مينشينند و به قولي، دل و قلوه رد و بدل ميكنند.
- نامه را براي همه تشكلها فرستاديم كه معلوم باشد كس خاصي را متهم نميكنيم.
- منظورمان از تجمع خانمها و آقايان، اين بوده كه يك دختر و يك پسر، نيايند بنشينند و مغازله كنند (البته تعبير چيز ديگري بود. قول داديم كه نقلش نكنيم)
اين گونه اطلاعرساني براي اين بوده است كه ما جلوي يك سري اقدامات بعدي را بگيريم و از صيانت تشكلها، دفاع كنيم! حالا اگر روش ما اشتباه بوده، ممنون ميشويم كه تذكر بدهيد. - البته بعدتر گفتند كه دكتر عاشوري، رئيس هفت ماهه دانشگاه، در اين مورد به وي تذكر داده است.
۴- آقاي دكتر
در همان قرآني كه برايمان مقدس است، گفته شده كه اگر فاسقي برايتان خبر آورد، به او اعتماد نكنيد و به دنبال دليل و شاهد باشيد. «ما ز ياران چشم ياري داشتيم» گفته بوديد كه اگر حمايت مادي نكنيد، حداقل از ما حمايت معنوي ميكنيد. اين بود آن حمايت معنويتان؟ شما بهتر از بنده ميدانيد كه تهمت چه گناه بزرگي است. ما براي «كار كردن» وارد تشكلها شدهايم. دقت كنيد: «كار كردن» يك روز براي امام خميني، بنيانگذار اين نظام، خبر آوردند كه عدهاي رفتهاند و وسط كلاسهاي دانشگاه، ديوار كشيدهاند. ايشان به شديداللحنترين حالت ممكن دستور دادند كه بروند و خودشان شبانه، ديوارها را خراب كنند. وگرنه فردا صبح فتوا ميدهم كه خود دانشجوها چنين كنند. شما اتوبوسهاي دانشگاه را جدا كردهايد؛ كلاسهاي دروس عمومي را تكجنسيتي كردهايد؛ حتي روي نيمكتهاي محوطه هم نوشتهاند: ويژه خواهران، ويژه برادران. ولي آقاي دكتر؛ نميشود تشكلها را هم تكجنسي كرد. ما داريم با هم كار ميكنيم، بحث ميكنيم و ممكن است كه در وسط بحث شوخياي هم بكنيم و بخنديم. اما خودتان هم به ما ميگوييد كه تفكيك نه درست و ممكن. ما داريم كار ميكنيم، مسلمانيم، دانشجوييم و از همه مهمتر، انسان هستيم. سعي كنيد كه اين را درك كنيد. همين ...