یکشنبه ۲۴ اردیبهشتماه ۱۳۸۵
چهارگانه نحس اديان عقلگريز
۱- سهشنبه هفته پيش، سر كلاس «عرفان عملي در اسلام» يك نفر از بچههاي سنّي كلاس، كنفرانسي در مورد «ابنعربي» داد و در ميانه آن كار به «ابنِتِيميه» بنيانگذار وهابيت كشاند و هر چه از دهانش در آمد، نثار تشيّع كرد. البته خودش ميگفت كه امامت و ولايت را قبول دارد، اما تشيّع را نه. ايراد اصلي او به تشيّع يك چيز بود: «تأويل»
۲- يهوديت، مسيحيت، اسلام سني و تشيع، در ظاهر نه تنها هيچ قرابتي با يكديگر ندارند؛ كه به نوعي دشمنان خوني يكديگر نيز محسوب ميشود و تمام اين مباحث نزديكي اديان و وحدت شيعه و سني و امثالهم، در يك كلام، كشك هستند و باد هوا. اما از هر چهار مذهب، فرقهاي افراطي منشعب شده كه از يك نظر به شدت به يكديگر شبيهند: «فاشيسم»
۳- يهوديت صهيوني، مسيحيت انجيلي، اسلام وهابي و تشيع حجتي، همه اشكال ايدئولوژي فاشيسم هستند. صهيونيستها، اِوانجليستها (Evangelicalists)، وهابيها و حجتيها، همگي به آخرالزمان و ظهور منجي (مانند اكثر اديان الهي) اعتقاد دارند. اما نقطه افتراق آنها از ساير آديان، مذاهب و فرَق، آنجاست كه معتقدند براي ظهور اين منجي، مقدماتي لازم است و بايد تلاش كرد تا آن مقدمات را فراهم نمود.
۴- اوانجليستها و صهيونيستها در تلاشند كه دولت يهود در سرزميني از نيل تا فرات تشكيل دهند و تلاش انجمن حجتيهايها بر اين است كه دولت ظلم و جور بر دنيا حكومت كند. اما تلاشهاي اين گونه نيست كه منشأ شباهت بيحدشان شده است. بلكه شباهت اصلي در آن جاست كه از تأويل، تفسير متن و برداشت از نوشتهها با توجه به فهم انسان، گريزانند. به بيان ديگر هر چهار گروه، تنها ظاهر ساده متوني را كه در دست دارند، مورد نظر و عمل قرار ميدهند و دخيل شدن هر گونه عامل ديگري (عليالخصوص عقل و تجربه بشري) را به مانند كفر و جنگ با خدا ميدانند. همين ويژگي است كه آنها را بسيار خشك، خشن و انعطافناپذير كرده و راه گفتگو و تعامل را با آنها بسته است. (براي مثال، در اساسنامه انجمن حجتيه آمده كه در صورت مساعد نبودن شرايط، به ظاهر انجمن تعطيل و در باطن، اعضايش تقيه ميكنند)
از ديگر ويژگيهاي اين گروهها قبول نداشتن حقيقت چندگانه (يا به بيان ديگر كافر شمردن هر كه جز خودشان) است و راه سعادت فردي را در سعادت كل جهان ميبينند. در نتيجه دست زدن به اشغال، ترور و حمله انتحاري برايشان تكليف الهي است و نه انتخاب فردي
۵- بوش و تيم نومحافظهكارش مسيحي انجيلي هستند. قدرت و ثروت و رسانههاي دنيا را هم كه يهوديان صهيوني در دست دارند. عربهاي خاورميانه هم كه وهابياند. برخي از سران جمهوري اسلامي (منجمله تمام وزيران امور خارجهاش) سابقه انجمن حجتيه دارند. دنيا در دست بنيادگرايان است. من مست و تو ديوانه ... مگر اين كه خدا به خداباوران رحم كند.
در چنين دنيايي صلح، آزادي، انسانيت و برادري تنها واژههاي قشنگي هستند كه در نوشتهها پيدا ميشوند و در رؤيا تجسم