جمعه ۱۹ خردادماه ۱۳۸۵
۱۹۸۴
۱- چه جالب!؟ ديروز، پنجاه و هفتمين سالگرد انتشار رمان «۱۹۸۴» نوشته نويسنده انگليسي، جرج اورول، بوده است. نميدانم چقدر به اين كه «۱۹۸۴» سال تولد من نيز هست، مربوط است. اما هر چه هست، اين رمان و فضاي سياه، اما واقعگرايانهاش، بخش بزرگي از كابوسهاي من را اشغال كرده است. واقعيت اين است كه من ترسو هستم و براي هيچ گونه انتحار يا مقاومت چريكگونه، آمادگي يا توانايي ندارم. چرا كه باور دارم وجود جايي را كه نامش «اتاق ۱۰۱» است و محتوايش وحشت است، وحشت
۲- بالاخره، موفق شدم اين قالب را به حداقل قابل قبول ارتقا بدهم. يعني از همين لحظه، اين وبلاگ و قالب آن، طبق دو استاندارد «XHTML 1.0 Transitional» و «CSS 2.0» معتبر (Valid) است و در قسمت امكانات (منوي سمت راست) لوگوي كنسرسيوم وب (w3c) براي اين دو استاندارد، جايگزين آن لينك «نسخه XHTML» شده است. البته براي اين كار مجبور شدم در كدنويسي صفحه تغييراتي ايجاد كنم و يك چند عدد كلك رشتي جواد اسكريپتي بزنم. (از همه جالبتر و در عين حال احمقانهتر، اين بود كه وقتي صفحه داراي DOCTYPE باشد، IE ويژگي OverFlow را نميفهمد، مگر اين كه براي خود html تعريف بشود. از آن طرف در استاندارد XHTML، نميشود style براي html تعريف كرد. اگر كد را چك كنيد، ميبينيد كه چه كلكي زدهام كه هم صفحه Valid باشد و هم IE احمق، درست نشانش بدهد)
۳- نميدانم چرا همه را جو گرفته و فكر ميكنند در جام جهاني ميخواهيم غوغا كنيم. راستش را بخواهيد، من تقريباً مطمئنم به شدت آبرويمان ميرود. اولين مسابقه را ۰-۳ به مكزيك ميبازيم و دومي را هم ۰-۴ به پرتغال. حداكثر هنرمان هم اين خواهد بود كه به جاي ۰-۲ باختن به آنگولا، با اين تيم ۱-۱ مساوي كنيم. والسلام!
یادداشتهای شما:
سلام استاد بهرن
،با شاگردای جدیدتون چی کار می کنید.
راستی من این کتابو پنج شش سال پیش وقتی تازه از زیر ممنوعیت وزارت ارشاد (خدا پدر اقای مهاجرانی رو بیامرزه)بیرون اومده بود اونم یواشکی از تو اتاق داداشم برداشتم خوندم راستی ،به نظر شما شخصیت اون اسب رو که فرستادن کشتارگاه ،به کی تشبیه می کنید.
پاسخ بهرنگ:
سلام. اون اسبه دقيقاً منم. شعارش رو كه يادتون مياد!؟
«I'll Work More»