دیده‌بان گاه‌نگاری‌های بهرنگ تاج‌دین
خوراک وبلاگ
شنبه ۹ دی‌ماه ۱۳۸۵

دنيا با اعدام صدام، جای بهتری برای زندگی است!؟

۱- صدام حسين، اعدام شد.
چوبه دار، پايانی بود بر داستان ديکتاتور جنايت‌کاری که دقيقاْ ۳ سال و ۱۶ روز پيش، دستگير شده بود.
کسی که ديو سياه و سفيد دوران کودکی‌مان بود. کسی که با تمام وجود، از او متنفر بوده و هستيم. کسی که کشورمان را ويران کرد؛ جوانانمان را کشت و داغی به دلمان گذاشت که تا لحظه مرگ، فراموشمان نمی‌شود. صدام، در کنار همه اين‌ها، کودکی‌ام را از من گرفت و اين را نمی‌توانم فراموش کنم.

۲- از صدام متنفرم. اما بايد از اعدامش، از اين که چند ساعتی است که ديگر «صدام حسين تکريتی» از فهرست انسان‌های زنده حذف شده، خوشحال بود؟
بگذار اين گونه بپرسم: «آيا دنيا، بدون صدام، جای بهتری است برای زندگی!؟»

۳- از آن زمان که به خاطر می‌آورم، شايعه بدل‌های صدام، دهان به دهان می‌گشت. وقتی هم که دستگير شد، عده‌ای پرسيدند: «مطمئنيد که اين صدام حقيقی است!؟» و کسی پيدا نشد که پاسخی درخور دهد.
حال با اين اعدام غيرمنتظره و بدون حضور ناظران بين‌المللی و نمايندگان رسانه‌ها، جا دارد که بپرسيم: «از کجا معلوم که صدام حقيقی اعدام شده باشد!؟ شايد صدام حقيقی، اکنون در زندانی مخفی، در دست دولت عراق يا آمريکاست؟ شايد هم صدام واقعی هيچ گاه دستگير نشده باشد و ديگر اکنون در گوشه‌ای از کره خاک، به زندگی مخفيانه ادامه دهد»

۴- چرا مجرمان را مجازات می‌کنيم؟
پاسخ آسان است. برای عقوبت و تأديب شخصی مجرم، دادن درسی به ديگران و آرامش بخشيدن به وجدان جامعه که از آن جرم، جريحه‌دار شده است. اما اعدام صدام، کدام يک از اين‌ها را برآورده می‌کند!؟
بدون شک، برای ادب کردن کسی، نمی‌توان مجازات مرگ را تجويز کرد. چرا که مرده ديگر خوب و بد ندارد.
اعدام يک ديکتاتور جنايت‌پيشه نيز، درسی برای سايرين نخواهد بود. چونان که قرن‌هاست جنايتکاران و استبدادمنشان، به دار مجازات آويخته شده‌اند و باز هم ظهور کرده‌اند. خود آنان نيز به خوبی به نادرستی اعمالشان واقفند.
می‌ماند آرامش بخشيدن به وجدان جامعه بشری. آيا با مرگ صدام، احساس آرامش می‌کنيد!؟ آيا مرگ او، حتی قادر است که داغ غم يک بازمانده از صدها هزار قربانی او را تسلی بخشد!؟ البته که نه

۵- ناپلئون بازگشت. او مدت کوتاهی پس از خلع و تبعيد، بازگشت و ۱۰۰ روز ديگر هم سلطنت کرد. هميشه رهبران فرهمند (کاريزماتيک) پيروان وفاداری تربيت می‌کنند که حاضرند برای آنان، هر کاری بکنند.
شايد يکی از اصلی‌ترين دلايل دولت عراق برای اعدام صدام، همين وحشت از شورش يکپارچه بقايای حزب بعث باشد و بيم تلاش آن‌ها برای آزاد کردن صدام باز گرداندن دوباره‌اش به حکومت
چنين ترسی بی‌دليل است. چون هر چند که دوران ديکتاتورها به پايان نرسيده، اما دوران ناپلئون‌ها ديگر تمام شده است.

۶- صدام نبايد اعدام می‌شد. بهتر است بگويم صدام نبايد «به اين زودی» اعدام می‌شد. هنوز پرسش بی‌پاسخ از او، بسيار بود. هنوز جمع کثيری بودند که می‌خواستند دادخواهی کنند. او بايد می‌ماند و پاسخ می‌داد. می‌ماند و می‌شنيد و پاسخی پيدا نمی‌کرد و بی‌دفاع، عذاب می‌کشيد. اين نهايت رحم و مروت در حق صدام است که او را محاکمه نکرده، بکشيم و از زير بار پرسش‌ها، فراری‌اش دهيم. صدام بايد می‌ماند و به تک‌تک ايرانيان پاسخ می‌داد. بايد می‌ماند و وارثان حلبچه را می‌ديد و شرمگين می‌شد. بايد می‌ماند و با دست خودش، تمام مين‌هايی را که دفن کرد، بيرون می‌کشيد.
اعدام صدام، نهايت لطفی بود که می‌شد در حق اين ظالم آدم‌کش روا داشت و محبت به جنايت‌گران، حرام است.

۷- ايمان دارم که «خون به خون شستن، محال آمد محال»
صدام، لايق زندگی نبود. اما جا دارد باز هم از خودمان بپرسيم: «آيا دنيا، بعد از اعدام صدام، جای بهتری برای زندگی شده است!؟»

بالاترین  دلیشس  توییتر  فرندفید  فیس‌بوک


یادداشت‌های شما:

نه!

[ تیگلاط ] | [شنبه، ۹ دی‌ماه ۱۳۸۵، ۷:۰۷ بعدازظهر ]


اینکه به کشته شدن صدام شک کنید خیلی دور از ذهن نیست اما به نظر من زمانی که صدام از حکومت مخلوع شد همان زمان هم مرد . مگر سعید امامی خودمان همان حاج سعید یادتان رفته ؟ شما هنوز هم باور میکنید که حاج سعید هم با داروی نظافت کشته شده باشد ؟ !!!!

[ حسن ] | [شنبه، ۹ دی‌ماه ۱۳۸۵، ۱۰:۵۳ بعدازظهر ]


موافقم.

[ آرش ] | [شنبه، ۹ دی‌ماه ۱۳۸۵، ۱۱:۲۶ بعدازظهر ]


دنیا قرن هاست که روند بدتر شدن به خود گرفته است. فقط گاهی سرعتش کم و زیاد میشود بهرنگ جان
امثال صدام کم نیستند و بعید بدانم تمامی هم داشته باشند

[ یاسر ] | [یکشنبه، ۱۰ دی‌ماه ۱۳۸۵، ۱:۳۰ صبح ]


شرمنده ام اي پسر كوچك بي ادب. كه خاطره هاي كودكيت را خراب كردم

[ صدام حسين ] | [یکشنبه، ۱۰ دی‌ماه ۱۳۸۵، ۱۱:۴۶ صبح ]


اينجا رو توصيه مي كنم كه بخوني

http://nirvana.persianblog.com
... تمام مدتي كه داشتم اعدام را تماشا مي كردم فقط چهره ي دخترك توي اين نوشته ها جلوي چشم هايم بود ... همين و بس ...
اين

[ مامان ريحان ] | [یکشنبه، ۱۰ دی‌ماه ۱۳۸۵، ۱۱:۱۴ بعدازظهر ]


Public Invitation from "Committee Of Blogging Rights Advocates (COBRA)"

فراخوان عمومی کمیته مدافعان حقوق وبلاگ نویسان (کبرا)

http://COBRAweblog.blogspot.com

Please check it out and if you liked our idea, join us.
لطفاً صفحه ما را ببینید و چنانچه ایده ما را پسندیدید، به ما بپیوندید.

[ COBRA ] | [چهارشنبه، ۱۳ دی‌ماه ۱۳۸۵، ۳:۳۶ صبح ]


سلام بهرنگ جان. مطلبت در شماره امروز کارگزاران کار شد.
می توانی این جا ببینی.
http://www.kargozaraan.com/Released/85-10-16/100.htm
امیدواریم اجازه نگرفتن ما، ناخرسندیت را در پی نداشته باشد
به امید روزهای خوب...

[ مهجاد ] | [شنبه، ۱۶ دی‌ماه ۱۳۸۵، ۱:۰۶ صبح ]


1- چقدر مسخره اس كه همه از احساسشون راجع به صدام حرف مي زنن، يا مثلا زحمت مي كشن و موافقت و مخالفت خودشون رو اعلام مي كنند.
2- موضوع جالبيه: بدل صدام!!! اينو بگذاريم كنار تمام فلسفيدن ها در باب حق و مجازات. يعني همه به گند كشيده شد در جا! ما صدام را اعدام كرديم كه دلمان خنك شود؟! به حال اون فرق نكرد. باز اين سوال مطرح مي شود: براي چي بايد يكي را اعدام كرد؟ تكنولوژي اين يكي رو هم زير سوال برده. تكنولوژي داره مفهوم مجازات رو هم زير سوال مي بره!
3- فكر كنم جالب تر از موافقت ها و مخالفت ها، يا اون دخترك يا همه اين ها بهتر باشه يه كم دقيق بشيم. آيا واقعا روشي هست كه دل ما خنك شود؟؟؟
4- دل من فقط وقتي خنك ميشه كه غرامت جنگي بگيريم D:

[ ساردين ] | [دوشنبه، ۱۸ دی‌ماه ۱۳۸۵، ۲:۲۴ صبح ]


gahi posht be zino gahi zin be posht.goh too ruhesh

[ kiarash ] | [دوشنبه، ۲۵ دی‌ماه ۱۳۸۵، ۲:۵۷ بعدازظهر ]