پنجشنبه ۱۶ آذرماه ۱۳۸۵
شانزده آذر، اسطورهای تقلبی!؟
۱- بدون تعارف، تا دلتان بخواهد، دور و بر ما پر است از اسطورههايی که در واقع، ارزش والايی ندارند. اسطورههايی توخالی که همه با غرور و احترام از آنها ياد میکنيم. به ويژه هنگامی که فردی میميرد (يا کشته میشود) داستان او، از اسطوره، بيشتر به افسانه شبيه میشود. اين افسانه شدن، بيش از هر چيز، به تعارف ما و اجتناب ناخواستهمان از لگد زدن به جنازه يک مرده برمیگردد. اما اندکی آشنايی کافی است که اين هاله پوشالی تقدس را از چهره اين اسطورهها بزدايد و از آسمان، به زمينشان آورد.
۲- يک نمونه بسيار عالی از چنين اسطورههايی، دکتر «محمود حسابی» است. حسابی، مرد بزرگی بود و کارهای قابل توجهی انجام داد. اما هر چه بود، در رشتهاش فيزيک، چهره بزرگ يا مهمی نبود. با وجود تمامی شايعات، حسابی هيچ وقت شاگرد آلبرت اينشتين نبود و کار خاصی هم در فيزيک نظری نکرد. تئوری «بینهايت بودن ذرات» هم که پشت جلد يکی از کتابهای دبيرستان، به نام او نوشته شده، کشکیترين تئوریای است که میتوان ارائه داد. چرا که هيچ دليلی بر رد يا اثباتش نمیتوان آورد. اما با اين همه، چنان از «حسابی» صحبت میشود که انگار از نيوتن، اينشتين، هايزنبرگ يا هاوکينگ داريم ياد میکنيم.
۳- البته در فيزيک، چهرههای ممتازی نيز يافت میشوند که اصليتی ايرانی دارند. پروفسور «علی جوان» و پروفسور «مهران کاردار» از جمله اين چهرهها هستند. علی جوان، کسی است که افتخار اختراع ليزر گازی، متعلق به اوست. مهران کاردار نيز (به همراه پَريزی ايتاليايی و ژانگ چينی) فرمولی برای مدلسازی رسوب ارائه کردهاند (که به فرمول KPZ مشهور است) و بعيد نيست که چند سال ديگر، حتی جايزه نوبل فيزيک را بابت اين فرمول، از آن خود کنند. چرا به جای «جوان» (يا حتی «کاردار») بايد از «محمود حسابی» به عنوان «بزرگترين فيزيکدان ايرانی» ياد کنيم!؟
۴- مورد ديگر چنين اسطورههای پوچی، «نواب صفوی» و گروه «فداييان اسلام» است. بدون شک، کار اين گروه، يک ترور بوده است و همان گونه که شنيدهايد، مرجع تقليد زمان، حاضر به دادن فتوای مورد نياز آنها نشده است. باز هم آيا اطلاق واژه «شهيد» به «نواب صفوی» را صحيح میدانيد؟ يا کار وی و گروهش را تأييد میکنيد؟ آيا به قتل يک نفر، بدون برگزاری هر گونه دادگاهی، ترور نمیگويند؟ تروريست میتواند شهيد باشد؟
۵- يکی ديگر از اين اسطورهها، «دکتر علی شريعتی» است. مردی که بسياری از ما، در پيروی از پدران و مادرانمان، برايش احترام قائليم. اما از لحاظ نظريات و عقايدش، شخصاً نمیتوانم چندان نسبتی با وی داشته باشم. تئوریها و صحبتهای وی، جدا از شمههای سوسياليستیشان، بسيار چريکی بودند و «اسلام انقلابی» که وی از آن سخن میگفت (و به نوعی از پايهگذاران اصلی انقلاب شد) چندان برای من قابل قبول نيست. شريعتی، از آن اسطورههايی است که بايد از آسمان به زمين آورده شوند و مورد بازبينی مجدد قرار بگيرند.
۶- از اين گونه اسطورههای پوچ در تاريخ و فرهنگ ما ايرانيان، بسيار است. آن سرداری که به «کــُـردکــُــش» معروف بود، میتواند يک اسطوره واقعی باشد؟ يا فلان شاعر بزرگ و معتاد!؟ يا خداداد عزيزی بیادب و ياغی؟ يا محمدعلی رجايی؟
۷- حال، يکی از اين اسطورههايی که بسيار به افسانه شبيه مینمايد، «16 آذر» است. وقتی که دکتر شريعتی میگويد: «اگر اجباری که به زنده ماندن دارم نبود، خود را در برابر دانشگاه آتش میزدم. همان جایی که بیست و دو سال پیش، «آذر»مان، در آتش بیداد سوخت. او را در پیش پای «نیکسون» قربانی کردند! این سه یار دبستانی که هنوز مدرسه را ترک نگفتهاند، هنوز از تحصیلشان فراغت نیافتهاند، نخواستند (همچون دیگران) کوپن نانی بگیرند و از پشت میز دانشگاه، به پشت پاچال بازار بروند و سر در آخور خویش فرو برند...»
اما روايت پوران شريعت رضوی (خواهر آذر شريعت رضوی و همسر دکتر شريعتی) از آن حادثه، با اين متن احساسی، تناقض کم ندارد. چنان که با روايت اصولگرايانه شريفنيوز يا صدا و سيما نيز بسيار متفاوت است. چنان که روايتی ديگر نيز برای اين واقعه پيدا کردم که آن را ناشی از «تظاهرات بر ضد تجديد روابط با انگليس» میداند و داستان اعتراض آنها به حضور نيکسون را افسانه میشمارد.
اينها را کنار شنيده ديگرم در مورد «خودسوزی اين سه نفر در جلوی دانشگاه تهران» بگذاريد (که قرابت عجيبی به نوشته دکتر شريعتی دارد) و به ياد بياوريد که حداقل دو تن از آنها، از وابستگان حزب توده بودهاند؛ به چه نتيجهای میرسيد!؟ غير از اين است که از اين اسطوره، بايد (دست کم) افسانهزدايی کرد؟
یادداشتهای شما:
عالي بود!
[ she-ma ] | [پنجشنبه، ۱۶ آذرماه ۱۳۸۵، ۶:۰۱ بعدازظهر ]ممنون خیلی جالب بود. مخصوصا داستانی که پوران شریعت رضوی تعریف می کنه.
[ آرش ] | [جمعه، ۱۷ آذرماه ۱۳۸۵، ۰:۳۱ صبح ]عالی بود واقعآ تحقیقات عمیقی انجام داده اید مخصوصآ این که فهمید یم که (برادر آذر شريعت رضوی _همسر دکتر شريعتی) بوده !!! یعنی همش کشک... جون مادرت پاکش نکن
[ رهگذر ] | [جمعه، ۱۷ آذرماه ۱۳۸۵، ۳:۴۷ صبح ]و جالب اينجاست كه شرايط جوريست كه هر كدام از ما بايد جدا از ديگران به اين مسيله پي ببرد و از چرخه تاريكي خارج شود كه روند كندي است
[ علي ] | [جمعه، ۱۷ آذرماه ۱۳۸۵، ۴:۰۴ صبح ]shoma agar toonesti az ostooreye hossein o ali afsoon zodayi kon ke doodemane iran o mazhabe shi'a ro bar baad daadan, ba in talaghiye extremist va ablahaneyi ke azashon vojood dare.
[ zar ] | [جمعه، ۱۷ آذرماه ۱۳۸۵، ۴:۲۴ صبح ]نه جناب رهگذر!
برای چی پاكش كنم؟ از تذكری كه داديد، خيلی ممنونم.
علی آقا
متأسفانه اين موردی كه شما بهش اشاره كردين، كاملاً درسته. اما به نظر من، مسأله در اختيار نداشتن رسانه يا كوچك بودن دايره مخاطبان و وسعت تأثيرگذاری اونها نيست. مسأله اصلی، نوعی تقدس پيدا كردن مسائله كه موجب میشه به خاطر ترس از دشنام شنيدن يا كه از سر تعارف، جرأت نكنيم كه در موردشون فكر يا بحث كنيم. فقط اين تابو بايد شكسته بشه و بايد جرأت داشته باشيم كه اسطورههای غيرواقعی رو بشكنيم. برای اكثر مردم، اين شكسته شدن حرمت و قداست اسطورههاشون، يك فاجعه است
جناب زر
من با حرف شما تا حد زيادی موافقم. متأسفانه اسرائيليات در دين و به نام دين، زياد تبليغ میشه و به دليل دينی بودنشون، واقعاً زير سؤال بردن و تحقيق در مورد صحت، چرايی و چگونگی خيلی حكايتها و روايتها، سخت و تقريباً ناممكنه. اما در لزوم پالايش دين و مذهب از اين اسرائيليات و افسانهها، هيچ كس شكی نداره
من نمی توانم درک کنم که تا کی به بهای خراب کردن دیگران برای خود اسم بخریم؟ آقای بهرنگ خان دکتر شریعتی خیلی کتاب دارند شما بطور خاص با کدامیک مخالفید؟ من و خیلی ها مخالف اسطوره ساری هستم و هستند اما این دلیل نیست که شخصیتها را بشکنیم. شما اگر آنقدر بخود غره اید که حسابی ها و شریعتی ها را عددی نمیشمارید . بسم الله بگویید خود چه چیزی دارید من هم زمانی که در سن شما بودم در دانشگاه یزد کمی کمتر از شما فکر میکردم که نظریه دادن کار آسانی است اما گذشت زمان ثابت کرد که شریعتی برای نوشتن جمله به جمله کتابهایش چه زحمتی کشیده پس دوست عزیز اگر چیزی را دوست نداری بهترش را بساز یا بنویس ومطمئن باش که اسم تو نیز ماندگار میشود.....
[ حمید ] | [جمعه، ۱۷ آذرماه ۱۳۸۵، ۵:۲۱ صبح ]Doctor Hesabi adame gonde ei hast bekhater talash haye bozorgi ke dar zendegi e sakhtesh kard.
fizik dan boodanesh,ye janbeye koochike az shakhsiatesh. benazar nemiad orzeye porsidano doonestansh ro dashte bashi va ella ta hala rafte boodi donbalesh.
dar morede fadaei yane eslam,ouna ye ostooreye dolati hastan , beine mardome aadi jaygahi nadaran amma to ba sharlatanbazi,avordishoon vasate in adamaye dige ta ye sare soozanam shode,baraye afkare kharabet mantegh bekhari o aberoomandesh koni.
dar morede roctor shariati,harf ziade ke chon motale eye oon ro nadari,goftanesh be to fayede ei nadare amm vaghti to nemitooni ba afkaresh ertebat bargharar koni,bayad shekaste beshe ???!!!
amma inke 2nafar az 16azariha toode ei boodan,che farghi mikone ? mage Jazani mojahed nabood ? ki ye ke tooye azadikhahi o vatanparasti o shoja`atesh shak kone ?bar`aks,inhame sardare sepah ke tooye jang eistadan ta shahrag amma hala daran talafi mikonan , ina chi ?
to mano yade baradare Hatam taa`ei mindazi:did harkari mikone,andazeye dadashesh maroof nemishe,raft shashid tooye zamzam !!!
آقا حميد
قصدم به هيچ عنوان توهين به دكتر شريعتی يا دكتر حسابی نبود. شخصاً برای هر دو نفرشان احترام قائلم و معتقدم كه افراد بزرگی بودند و من و امثال من در برابرشان، هيچ نيستيم. اما نه به آن بزرگی كه تبليغ میشود و در ذهن خيلیها نقش بسته. در خصوص دكتر شريعتی و سطح علمیاش هم، به هر حال مطلب و مقاله بسيار هست و يكی هم كتابی كه دانشگاه فردوسی مشهد منتشر كرده است. اما در مورد انديشه شريعتی، شخصاً با تز «اسلام انقلابی» و سهگانه «عرفان، برابری، آزادی» دكتر مشكل دارم. اما در مورد اين كه نويسنده زبردستی است و برای نوشتن خط به خط آن كتابها، وقت گذاشته و فكر كرده، شكی نيست. اما اين بحثها، بيشتر در سخنرانیهای دكتر گفته شده كه به مانند طبع هر سخنرانی، به نغزی و پرمغزی كتابهای وی نيستند. (در ضمن الگويم علی است، نه ابوذر)
قصدم توهين يا تحقير كسی نبود و سعی هم كرده بودم كه چنين برداشتی از محتوای نوشتهام نشود. اگر چنين شده، پوزش میخواهم
جناب صفا
عرض كردم كه دكتر حسابی مرد بزرگی بوده و خدمات بزرگی انجام داده، اما فيزيكدان بزرگی نبوده. همين!
فداييان اسلام، به هر حال، با ترور رزمآرا، تأثير بزرگی گذاشتن. اين رو میخواين انكار كنين؟
در مورد سرداران سپاه هم بد نيست جستجويی در مورد «حاج محمود كريمی» انجام بدين. البته اون تنها سردار سپاهی نبوده كه چنين مشی و منشی داشته و از اين سرداران بزرگ زياد هست؛ هم تو ارتش و هم تو سپاه. خودتون هم میدونين كه واقعيت با تبليغات، زمين تا آسمون ممكنه تفاوت داشته باشه.
از تشبيهتون به برادر حاتم طايي و نظرتون در مورد دليل مشكلم با دكتر شريعتی هم ممنونم
من مقصودم مطلب خودت بود که پاکش نکنی ! نه پی نوشت و نظر من , خو بیش اینه که اصل و نوشته اولیه شما هنوز در صفحه صبحانه موجود است. شاد و پیروز باشید.
[ رهگذر ] | [جمعه، ۱۷ آذرماه ۱۳۸۵، ۷:۲۵ صبح ]salam
Mehran Kardar va Ali Javan ham , kami ta hoddoodi taghallobi hastand.
inha kojashoon iranie ?
fizik dane barjasteie irani inha hastand:
Vahid Karimipour, Mehdi Sheikh-Jabbari, ....
lazem nist ke be PseudoIrani ha eftekhar konim.
Hessabi ham dar zamani ke kharej bood fizik dane barjasteiee bood. vali vaghtee be iran oomad research ro kenar gozasht va be khadamat pardakht.
ageh kharej mimoond alan esmesh ro kenare Ali Javan mineveshti.
iek nokteie digeh.
Hessabi taghreebandar zamane khodesh behtareen fizik dane irani bood ke dar iran zendegee mikard.
va niz behtarin physics teacher.
[ Alireza ] | [جمعه، ۱۷ آذرماه ۱۳۸۵، ۱۱:۲۰ صبح ]آقای عزیز،
برزگنیا، قندچی و رضوی چه شما بخواهید یا نخواهید در دانشگاه به گلوله بسته شدند. سالهاست که این سه تن سمبول جنبش دانشجویی و خصوصیت ضد دیکتاتوری آن هستند. تمایلات سیاسی آنها نیز دلیلی برای محکوم نکردن قتل آنان نیست.
در مورد مرحوم شریعتی نیز وی را باید در ظرف زمان خودش سنجید. نمیشود بعد از 30 سال ایشان را در شرایط امروز گذاشت و قضاوت کرد.
taa haddeh zyaadi movaafegham
maa mardomeh bot-parasti hastim kollan, bot hayeh emroozymoon ham , Shaamloo, Shajaryaan, Kiarostami
i,..
haazer ham nistime bepazirim harkas yek makhlooti az
noghaateh zaf va ghadrat ast
Azar Shariat Razavi mard ast ghaabeleh tavjjoheh coment gozaareh mohtaram keh fekr kardeh mochcheh nevisandeh row gerefteh,
[ aaryaan ] | [جمعه، ۱۷ آذرماه ۱۳۸۵، ۱۱:۳۵ بعدازظهر ]اتفاقا من بسیار با نظر شما موافقم. بسیاری از این افراد و مرحومان افرادی قابل احترام و در ظرف زمانی خویش مردمانی بسیار بزرگ بودند ولی متاسفانه با گرته برداری و دیدن بعضی کارها و اثارشان بدون توجه به گذشته یا آینده شام تبدیل به قهرمانانی می شوند .
مرحوم دکتر شریعتی و مرحوم پروفسور حسابی از این دست افراد بودند. دکتر حسابی فردی بسیار دلسوز و خوشفکر بودند ولی شاید از نظر علمی به آن درجه ای که اکنون ادعا می شوند نرسیدند. بهتر است همیشه از خدماتی که به عنوان سناتور و استاد دانشگاه و .... انجام دادند تقدیر شود تا مقام علمی در فیزیک !
آدمهایی مثل نواب صفوی و دیگر افرادی از این دست مثل مرحوم طیب حاج رضایی نیز آدمهایی بودند که در هیچ منطق و مرامی کارشان پذیرفته نبود و چه بسا اگر اکنون در قید حیات بودند و هنوز مان افکار و روحیات را داشتند در همین دولت به عنوان محارب و ... همان بلا سرشان می آمد.
از همین دست افراد جناب مصدق السلطنه پدر ملی ردن صنعت نفت هستند.
[ elia ] | [شنبه، ۱۸ آذرماه ۱۳۸۵، ۰:۲۵ بعدازظهر ]لطفا اگر ممکن است نوشته هایتان را باسند ارائه دهید .
با سپاس