سه شنبه ۲۱ آذرماه ۱۳۸۵
رؤيا: بهترين؛ واقعيت: بدتر
۱- معتقدم چيزهايی به نام «بهترين» و «بدترين» وجود ندارد. آن زمان که فکر میکنيد چيزی، اکنون در «بهترين» شرايط قرار دارد، بدون شک وضعيتی «بهتر» هم وجود دارد. و آن وقت که معتقديد که در «بدترين» حالت ممکن به سر میبريم و «از اين بدتر ممکن نيست»، بدون شک، وضعيت بدتری نيز وجود دارد. به بيان بهتر «سفيد» و «سياه» در عالم واقعيت، وجود خارجی ندارند. تنها با خاکستریهايی تيره و روشن روبرو هستيم.
۲- اين ديدگاه، شايد از ذهنيت شديداً نسبیگرای من نشأت گرفته باشد، اما به باور من، باور داشتن به «بهترين» و «بدترين» سادهلوحی است. بنابراين هميشه کوششم بر بهتر شدن و بهتر کردن است؛ حتی اندکی بهتر
۳- آيا شرکت در انتخابات کار بزرگی است!؟
من اين طور فکر نمیکنم. شرکت در انتخابات هر چند مهم است، اما بزرگ نيست. چرا که برداشتن شناسنامه و اختصاص دادن يک ساعت وقت، به هيچ وجه، کار بزرگی محسوب نمیشود.
۴- درست است که شرکت در انتخابات، يک حق است و نه وظيفه؛ اما نمیشود بابت استفاده از اين حق، منتی بر گردن کسی گذاشت يا توقع فوقالعادهای داشت. اصولاً به نظر من، انتخاب يک نفر يا يک گروه، برای تأمين منفعت من است. يعنی با رأی دادن، میگويم که انتخاب اين شخص يا گروه، منافع من را بهتر تأمين میکند.
۵- در چنين شرايطی، شرکت نکردن در انتخابات تنها و تنها يک معنا دارد: «من حق خودم را در تعيين و انتخاب فرد يا افرادی که بهتر منافعم را تأمين کنند، به ديگران واگذار میکنم» حالا اگر انتخاب ديگران، بر خلاف منافع من بود، تنها يک مقصر وجود دارد و آن هم منم.
۶- اگر در هر انتخاباتی شرکت میکنم، برای جلوگيری از واگذاری حقم به سايرين است. حتی اگر انتخابی بين بد و بدتر باشد، بد را انتخاب میکنم تا مضرات کمتری گريبانگيرم شوند. برای کارهای کوچک، دلايل کوچک هم کافی هستند.
۷- اما چرا در انتخابات شوراها شرکت میکنم؟
دلايلم شايد مسخره به نظر برسند. اما دوست ندارم که از بودجه شهرداری، وام ازدواج بدهند. به منوريل و قطارهای هوايی، علاقهای ندارم. از دوربرگردان هم از صميم قلب، بيزارم. دوست دارم شهرداری، بزرگراه بسازد، مترو بسازد، آشغال جمع کند و جلوی رشد احمقانه شهر را بگيرد. هر فرد يا گروهی که بخواهد به کارهايی از اين دست بپردازد، منتخب من خواهد بود.
۸- اول میخواستم «وقايعنگاری يک رقابت از پيش باخته» را انجام دهم. از قطع ارتباط احزاب اصلاحطلب با بدنه اجتماع و حتی هوادارانشان بگويم. از انتظار بیحاصل برای اعلام فهرست نامزدهای ائتلاف اصلاحطلبان در مشهد و تکرار چندباره اشتباهات اين چند سال. از پيروزی ناگزير «خوشخدمتان» و خواب خرگوشی ديگران. اما چه سود که هر چه گفتيم، جز فرياد زدن در باد، به چيز ديگری نمیمانست. پس فقط خواهش میکنم برويد و به هر کسی که قصد وام ازدواج دادن و دوربرگردان ساختن ندارد، رأی بدهيد!
یادداشتهای شما:
باورم نميشه!
اين بدون هيچ گونه تملغ توپ ترين! وبلاگيه كه تو عمرم ديدم!!
اقا اي ول...
سلام
یبخشید فکر کنم کلمه دیدبان را اشتباه نوشتید.
ممنون
بهرنگ: نه آقا رضا
تا جايی كه من میدونم، نگارش درست اين واژه «ديدهبان» هست. هر چند كه بعضی جاها به صورت «ديدبان» هم نوشته شده. اما «ديده» تقريباً به معنی منظرهو چشمانداز است و «ديدهبان» يعنی كسی كه داره منظره و چشمانداز رو نگاه میكنه يا به قولی «میپاد»
سلام.بی موقع مزاحم شدم!اما خواستم بدونم چه جوری می تونم بدن سر زدن به وبلاگها از به روز شدنشون مطلع بشم.حتا اونایی که rss ندارن.؟؟؟
[ lasharikestan ] | [شنبه، ۲۵ آذرماه ۱۳۸۵، ۲:۴۱ بعدازظهر ]Eagle stainless steel tube
[ stainless steel tube ] | [جمعه، ۱۷ اسفندماه ۱۳۸۶، ۵:۰۲ بعدازظهر ]








