چهارشنبه ۲۳ اسفندماه ۱۳۸۵
احمدینژاد، ترکمنباشی و شورای امنيت
۱- روز يکشنبه، سخنگوی دولت اعلام کرد رييسجمهور «شخصاً» در جلسه شورای امنیت حضور پیدا خواهد کرد
غلامحسين الهام گفت: «اگر جلسه شورای امنیت برای موضوع هستهای ایران تشكیل شود، دكتر احمدینژاد برای دفاع از حقوق ملت ایران در زمینه بهرهمندی از فناوری صلحآمیز هستهای شخصا در این جلسه حضور خواهد یافت»
۲- در اين مدت، مطالب زيادی در اين رابطه و در انتقاد به رييسجمهور نوشته شده است.
احمد زيدآبادی، اين کار را «اقدامی تبليغاتی و تلاشی برای يادآوری خاطره حضور دکتر مصدق در جلسه شورای امنيت» تلقی کرد. صادق زيباکلام، آن را «خلاف عرف ديپلماتيک» دانست. نويسنده سرمقاله اعتماد ملی، اين عمل را بی دليل دانست. سفير چين در سازمان ملل نيز آن را «بامزه» خواند. مهمان وبلاگ عباس عبدی، از تشريفاتی بودن جلسه شورای امنيت خبر داد و تأکيد کرد که اقدامات لازم، بايد پيش از تشکيل جلسه انجام شود. علی لاريجانی از قطعی شدن اين کار، ابراز بیاطلاعی کرد. آرش غفوری آذر در وبلاگش نوشت: «قطعنامه شورای امنیت که به قول تو کاغذ پاره بود. آدم برای یه کاغذ پاره که سفر نمیره برادر» نويسنده وبلاگ «فرياد زير آب» نيز پرسيد: «کدام آبرومندانهتر است: این که به رئیسجمهور ایران اجازهی حرف زدن در شورای امنیت داده نشود یا اینکه ایران، قطعنامه قبلی را بپذیرد و غنیسازی را متوقف کند؟» حاجیواشنگتن، خبرنگار ايرانی ساکن آمريکا، حضور لاريجانی يا محمدجواد ظريف (سفير ايران در سازمان ملل) را مفيدتر از حضور احمدینژاد خواند و نوشت: «تو رو خدا جلوش رو بگيرين»
در مقابل محمدعلی ابطحی، ساز مخالف کوک کرد و با استقبال از اين تصميم، زيرکانه نوشت: «حداقل انتظار از سفر آقای احمدینژاد این است که جلوی تصویب قطعنامه جدید علیه ایران را بگیرد. اگر چنین شود سفر موفقی خواهد بود.» (برای ديدن ديگر مطالب در اين باره، به صفحه اين موضوع در سايت بالاترين سری بزنيد)
۳- قصد ندارم که با تکرار استدلالهای ديگران، از اين تصميم انتقاد کنم. نمیخواهم از احمدینژاد و ميل غريبش به شهرت و خبرساز شدن (و نه محبوبيت) سخن بگويم و از جنبه تبليغاتی تمام اعمال و سخنانش. چرا آن چه که عبان است، چه حاجت به بيان است. بلکه نگرانی ديگری پيدا کردهام که سخت آزارم میدهد.
۴- صفرمراد نيازف، رييسجمهور سابق ترکمنستان را که يادتان هست؟ همان که رييسجمهور مادامالعمر، نخستوزير و رهبر تنها حزب اين به اصطلاح «جمهوری» تازه استقلاليافته آسيای ميانه بود. همان کسی که خود را ترکمنباشی (پدر ترکمنها) میخواند و بدترين نتيجهای که در انتخابات گرفت، کسب ۹۸.۲ درصد آرا بود.
نيازاف کتابی به نام «روحنامه» نيز نوشته بود که در مدارس تدريس میشد و میگفت که هر کس، سه بار آن را بخواند، به بهشت میرود. وی در «روحنامه» ترکمنها را دارای نقشی بزرگ در تاريخ بشريت، از زمان حضرت نوح به اين سو دانسته بود و به نوعی، تاريخ را تحريف کرده بود.
جالب است بدانيد که نيمرخ جناب ترکمن باشی نيز، هميشه بر گوشه تصوير تلويزيون ترکمنستان نيز خودنمايی میکرده است.
برای شناخت بهتر اين شخصيت استثنايی، میتوانيد اين سه مطالب را بخوانيد: «در ترکمنستان بر مردم چه گذشت؟» «کتابی مقدس که از آسمان نازل نشده است» «نگرانی از سرنوشت ترکمنستان پس از نيازاف»
۵- از اين موارد خودشيفتگی معمول در بين رهبران فرهمند (کاريزما) نيز که بگذريم، ويژگی مهم ديگری هم در صفرمراد نيازف وجود داشت. وی چندان به ديگران اعتقادی نداشت و عملاً ديگر دولتمردان، تنها بايد اراده وی را اجرا میکردند و در ريزترين مسائل نيز، شخصاً وارد میشد.
مصداق بارز اين مورد را در ساخت «سد دوستی» میشد ديد. در اين پروژه مشترک ميان ايران و ترکمنستان، صفرمراد نيازف تا آن جا وارد شد که حتی نقشههای فنی ساخت سد را شخصاً به امضا رساند. در صورتی که مسائلی در اين سطح را نه تنها شخص وزير نيرو انجام نمیدهد؛ که حتی امضای معاونانش نيز پای اين نقشهها ديده نمیشود. اما در اين مورد خاص، برای احترام به رييسجمهور ترکمنستان، شخص سيد محمد خاتمی، نقشهها را امضا کرد.
۶- اين طور به نظر میرسد که احمدینژاد نيز دارد پا جای پای ترکمنباشی میگذارد و هيچ کس، حتی همکاران و منصوبان خودش را هم مقبول نمیداند و اصرار دارد که در تمامی مسائل، خودش هم «تصميمگيرنده» و هم «مجری» باشد. برای مثال سخنگوی دولت به صراحت اعلام میکند که تصميمگيرنده و سياستگزار اصلی در پرونده هستهای، خود احمدینژاد است و نه دبير شورای عالی امنيت ملی، علی لاريجانی. جدای از آن، نماينده ايران در جلسه شورای امنيت، میتوانست ظريف، لاريجانی يا حتی متکی باشد. اما چنين تمايل و تصميمی، نشان از اين دارد که آقای رييسجمهور، نه تنها میخواهند «اول شخص» باشند، که تمايل به «تنها شخص» بودن نيز دارند.
۷- اگر نوشتههای همسر سخنگوی دولت، خانم رجبی را هم مرور کنيم، میتوانيم جلوهای ديگر از اين گرايش «فقط و فقط احمدینژاد» را میتوانيم ببينيم. جايی که همه منتقدان آقای رييسجمهور، از خاتمی و اصلاحطلبان تا هاشمی و حسن روحانی و حتی منصوب مستقيم رهبری در صدا و سيما، عزتالله ضرغامی، به باد انتقاد (بخوانيد حمله و توهين) گرفته میشوند. حتی نزديکان فکری و کاری رييسجمهور مثل حداد عادل، عماد افروغ، مهندس چمران و حتی علی لاريجانی نيز در امان نمیمانند.
۸- اين راه بسيار خطرناکی است که آقای احمدینژاد در پيش گرفتهاند. نه تنها نيازی نيست که رييسجمهور در همه مسائل سياسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، مذهبی و ... صاحبنظر باشد؛ که اصلاً وی نبايد در همه اين زمينهها دست به سياستگزاری، تصميمگيری و اجرا بزند. تقسيم وظايف، يک تجربه بشری است و جناب رييسجمهور لازم است که حداقل به همکاران و همفکرانش اعتماد کند، به نظر کارشناسی آنها احترام بگذارد و اجازه بدهد که هر کسی در حوزه تخصصیاش تصميم بگيرد و نه در خارج از آن. اين را نبايد فراموش کرد که او رييسجمهور است و نه «دانای کل»
یادداشتهای شما:
مقایسهی جالب و به موقعی بود. خسته نباشی.
اما اینکه همچین آدمی با این خصوصیات، چه طور به مسند ریاست جمهوری رسیده و همچنان اسب خودشو میتازه، (و هیچ کس نمی تونه جلوشو بگیره!) جای سوال داره.