یکشنبه ۱۲ فروردینماه ۱۳۸۶
جمهوری کدام اسلام؟
۱- بيست و هشت سال پيش بود که در يک رفراندوم، مردم به «جمهوری اسلامی» آری گفتند.
امروز بعد از ۲۸ سال، برايم يک سؤال بزرگ پيش آمده است. آنها که «آری» گفتند؛ آن ٪۹۸.۲ به چه چيز «آری» گفتند؟ اصلاً اين «جمهوری اسلامی» در آن زمان، به چه معنا بود؟
۲- ديشب، بين دو نيمه بازی رم-ميلان، تلويزيون مصاحبههايی از آن زمان را نشان میداد. هر چند که هم مصاحبهشوندگان «گزينش» شده بودند و هم مصاحبهها، اما هر چه گوش سپردم و نگاه کردم، نفهميدم که آنان در آن زمان، چه تصويری از «جمهوری اسلامی» داشتهاند.
يکی دو نفری، چيزهايی گفتند نظير «جمهوری اسلامی آقای خمينی» يا حتی «جمهوری آقای خمينی» در محبوبيت و کاريزمای امام، به ويژه در آن مقطع، کمترين شکی نيست. يعنی شرکتکنندگان در آن رفراندوم، به امام «آری» گفتند؟
۳- میدانستيد که ايران، تنها حکومت «جمهوری اسلامی» در دنيا نيست؟
میدانستيد نام حکومت پاکستان و موريتانی (در آفريقا) نيز «جمهوری اسلامی» است؟
از موريتانی که چيز زيادی نمیدانم. اما چقدر بين ساختار و رفتار حکومت ايران و پاکستان شباهت هست؟
۴-
به طور واضح، اشارهام به اصل ۵۷ و عبارت «ولايت مطلقه فقيه» است که وجود يا حذف واژه «مطلقه» يا اضافه کردن يکی از دو کلمه «انتخابی» يا «کشفی» به آن، فلسفه و محدوده حقوق و وظايف متفاوتی پيدا میکند.
وقتی، اين قانون اساسی، به همين سادگی قابل تغيير است، آن رأی «آری» در پاسخ به کدام سؤال بوده است؟
۵- و اما سؤال اساسی: کدام اسلام؟
نمیتوان ادعا کرد که فقط يک جور اسلام داريم و همه اين يک ميليارد مسلمان دنيا، يک گونه آيين مسلمانی به جا میآورند. در نتيجه وقتی میگوييم فلان چيز، اسلامی است، جمله واضحی نگفتهايم. ما حتی در اصول دين هم اختلاف داريم، چه برسد به مسائل جزئی
سُنی داريم؛ شيعه داريم؛ وهابی و شافعی و حنبلی داريم. زيديه و هفتامامی و اثنیعشری داريم. طالبان و القاعده هم مسلمانند و مالزی هم کشوری اسلامی است.
همين اسلام شيعه دوازدهامامی هم روايتهای مختلفی دارد. روايت آيتالله بهجت تبريزی و نوری همدانی، با برداشت و فتاوای آيتالله صانعی و آيتالله منتظری، تفاوت و اختلاف کم ندارد.
راستی، مردم آن زمان، به کدام «جمهوری اسلامی» رأی دادند!؟
یادداشتهای شما:
رفراندم سال 67 یا 68 را من هم که بچه بودم یادم می یاد اخوی! مردم رای دادند به همین ولایت مطلقه و قانون اسلامی را تایید کردند!
در ضمن قانون اساسی اولیه هم به رای گذاشته شد.
مطالعه تاریخ بسیار امر ضروری ای است!
جناب سید عی، چرا شماها از برپایی یک رفراندوم آزاد که اصل جمهوری اسلامی رو یکبار دیگه به رأی بگذاره وحشت دارید؟!!!
رفراندوم سال 58 باطله، چون40 میلیون جوونی که امروز زندگی می کنند (یکیش خودِ من) ، اصلاً به این حکومت رأی ندادند.
مگر خمینی نگفت : " چرا ما باید حکومتی رو که پدران ما تعیین کردند بپذیریم؟" حالا ما هم همین رو میگیم. ما جمهوری اسلامی رو باید دوباره به رأی بگذاریم. یعنی شما که ظاهراً حزب اللهی هم هستید، حرف خمینی ِ خودتون رو هم قبول ندارید؟!!!
آقای سيد علی
رفراندوم سال 68 مربوط به تغييرات و اصلاحات قانون اساسی بود و اگر رأی نمیآورد، تنها آن اصلاحات انجام نمیگرفت (اصلاحاتی مثل حذف پست نخستوزيری و تغيير عبارت «رهبر يا شورای رهبری» به «رهبر»)
مطالعه تاريخ معاصر، قطعاً برای همه ما ضروری است. اما چه سود كه هر شخص و گروهی، تاريخ را، آن گونه كه دوست دارد، روايت میكند
قانون اساسي اوليه هم به رفراندوم گذاشته شد.
اما اگر آقاي سيدعلي اون زمان رو تجربه كردند -كه من كرده ام- ميتونن بفرمايند رفراندوم بدون آگاهي -بنظر حداقل آگاهي از تضارب آرا موافق و مخالف بوجود مي آيد- و فقط به ضمانت تاييد آقاي خميني -كه صريحا گفت مردم راي بدهند اگر اشكالي داشته باشد بعدا رفع ميشود- وفقط با تبليغ موافقين چه ارزشي دارد؟
سلام!
من نوشته شما در بي بي سي رو قبلا خونده بودم ولي نميدونستم كه شما نوشته بوديد. به هرحال هم در آن زماني كه خوندم لذت بردم هم الان كه لينك داده بوديد.
موفق و پيروز باشيد!