پنجشنبه ۲۹ شهریورماه ۱۳۸۶
علم نجوم یا اعلام تلویزیون
۱- ضربالمثلی هست که میگوید «طرف از سوراخ سوزن رد میشود، اما از در دروازه رد نمیشود.»
حالا حکایت ماست و فتوای مراجع تقلید که از سوراخ سوزن «تغییر جنسیت» رد میشود و به سادگی آن را قبول میکند. اما در دروازه آغاز ماه قمری و رؤیت هلال (یا به اصلاح عربیاش: استهلال) رد نمیشود و ایستاده است.
۲- قبل از هر چیز، بهتر است به این موضوع اشاره کنم که شیعه و سنی بر سر آغاز ماههای قمری با هم اختلاف دارند.
سنیها، لحظه مقارنه مداری ماه و خورشید را لحظه شروع ماه جدید میدانند و شیعیان، رؤیت ماه نو را. در نتیجه در بسیاری اوقات، ماه سنیها یک روز زودتر از شیعیان آغاز میشود. به همین خاطر، یک شیعه و یک سنی در یک شهر، ممکن است آغاز و پایان ماهشان یک روز با همدیگر فاصله داشته باشد. (این یعنی این که نمیشود گفت «چون فلان روز در عراق و افغانستان، عید فطر اعلام شده، برای ما هم عید فطر است.» چون ملاکهایمان متفاوتند)
۳- اما «مقارنه» چیست؟
اگر دقت کرده باشید، در نیمه نخست و دوم هر ماه قمری، سمت روشن با هم فرق میکند. به این شکل که در نیمه نخست ماه قمری، هلال ماه سمت شرق را نشان میدهد و در نیمه دومش سمت غرب را (شاید هم بر عکس!)
به این دلیل که در نیمه نخست ماه قمری، موقعیت ظاهری ماه در آسمان، در سمت شرق خورشید است و در نیمه دوم ماه قمری، در سمت غرب.
مقارنه، لحظهای است که ماه و خورشید، در یک راستا قرار میگیرند. البته نه حتماً به شکل خورشیدگرفتگی و ماه گرفتگی، بلکه مثلاً در شمال و جنوب همدیگر. حالا ممکن است که در این لحظه، هر دو در آسمان باشند؛ ممکن است که هیچ کدام در آسمان نباشند و چون این یک امر ظاهری است، بسته به موقعیت جغرافیایی، روز و ساعتش فرق میکند؛ اما قابل محاسبه است.
۴- اما برای رؤیت هلال ماه نو، از نظر علم نجوم و فیزیک، یک سری شرایطی «لازم» است (اما کافی نیست)
این سه شرط اصلی، یکی ارتفاع ماه در آسمان است و دوم سن آن و سوم فاصله ظاهری آن از خورشید.
یعنی مثلاً ماه باید 9 درجه بالاتر از افق باشد، چهار ساعت از طلوع آن (و مقارنهاش با خورشید) گذشته باشد و فلان قدر هم از خورشید فاصله داشته باشد تا قابل دیدن باشد. در صورت برآورده نشدن هر یک از این سه شرط، دیدن ماه «غیر ممکن» است و تبصره و استثنا هم ندارد.
دلیل اصلی بودن این شرایط هم جو زمین است که شکسته شدن نور ماه و خورشید در آن، جلوی دیدن ماه را میگیرد. قدرت چشم و تلسکوپ هم داستان را حل نمیکند.
البته، حتی برآورده شدن این سه شرط، دلیلی بر دیدن ماه نیست. فقط رصدش را در شرایط ایدهآل «ممکن» میکند. چون غبار و رطوبت هوا و ابر و ... ممکن است مانع از «دیده شدن» گردند.
۵- نکته مهم این است که این شرایط، چون همه ظاهری هستند و به موقعیتهای ظاهری بستگی دارند، کاملاً به موقعیت جغرافیایی ناظر وابستهاند. یعنی نه تنها برای مشهد و آبادان، که حتی برای تهران و اصفهان هم ممکن است شرایط فرق کند و در یکی، از نظر تئوری بشود ماه را دید و در آن یکی نه.
۶- حالا یک بندهخدایی به نام دکتر ایرج ملکپور در مرکز ژئوفیزیک، که مینشیند و برای هر سال، تقویم استخراج میکند، این شرایط را برای یک موقعیت جغرافیایی معین میسنجد. چرا که همان طور که ساعت برای همه کشور یکسان است، تقویم هم باید برای همه کشور یکسان باشد. نمیشود که در تبریز، امروز عید فطر باشد و در مشهد، فردا.
اگر مشکل، این موقعیت جغرافیایی خاص است، میشود تقویم را بر اساس شهر و مکانی دیگر استخراج کرد.
۷- البته معمولاً شرایط برای همه کشور یکسان است و اصولاً در یک روز مشخص، در هیچ نقطهای از کشور نمیشود ماه را دید. چرا که مثلاً ارتفاع آن از افق، دو درجه کمتر از آن حداقل مورد نیاز است. هر سال که یک دفعه عید فطر یا آغاز ماه رمضان، یک روز جلو میافتد، سؤالی ذهنم را مشغول میکند: «آنها که ادعا میکنند ماه را دیدهاند، چه چیز را دیدهاند؟»
۸- دوستی داشتم که تحصیلکرده نجوم بود و دو سال پیش، در روزی که به عنوان «عید فطر» و «روز اول ماه شوال» اعلام شد، روزه گرفت. میگفت: «من همه این سالها، تنها بر اساس تقویم روزه و عید گرفتهام و نه آن چه تلویزیون اعلام کرده است. دنبال رصد ماه هم نمیروم. همان طور که برای دانستن لحظه طلوع خورشید، نیازی به رصد هر روز صبح ندارم.
وقتی علم و دانش من، به من میگوید که دیشب، دیدن هلال ماه غیرممکن بوده است، چطور میتوانم به حرف دیگران اعتماد کنم؟ اگر این کار را بکنم، زیر تمام علم و آموختههایم زدهام. وقتی میگویم ممکن نبوده، اگر دهها هزار نفر هم بیایند و بگویند که دیدهاند، من باور نمیکنم. حرکت زمین و ماه و خورشید که یک دفعه تند و کند نمیشود. میشود؟»
فکر میکنم او راست میگفت.
چهارشنبه ۲۸ شهریورماه ۱۳۸۶
هفت پرده از کاهش ساعت کار در ماه رمضان
۱- به مبارکی و ميمونی، ساعت کار ادارات در ماه رمضان به پنج ساعت (۹ صبح تا ۲ بعدازظهر) کاهش پيدا کرده است. واقعاً اگر چرخ مملکت با پنج ساعت کار روزانه دستگاههای دولتی میچرخد، چرا اين رويه را به تمام سال گسترش ندهيم؟
۲- میشود در بقيه ماهها هم ساعت کار را بگذاريم ۷ صبح تا ۱۲ ظهر؛ که ديگر نه نيازی به در نظر گرفتن ساعتی برای نهار و نماز خواهد بود و نه بودجهای برای ساخت نمازخانه و غذاخوری و دادن نهار و آوردن امام جماعت. جماعت کارمند هم میتوانند با خيال راحت، برای تأمين مخارج زندگی، سر کار دوم بروند و زودتر هم به کانون گرم خانوادههايشان برگردند
۳- البته میشود تدبير ديگری هم در نظر گرفت. در بسياری از شرکتهای خصوصی، ساعات کاری روزانه ۹ تا ۱۰ ساعت است. میشود ساعت کاری نيمی از کارمندان دولت را دو برابر کرد و کار آن نصفه ديگر را به آنها سپرد و به جايش، حقوقشان را دو برابر کرد که چرخ زندگیشان راحتتر بگردد. آن نيمه بيکار شده را هم بفرستيم سر يک کار سودمند برای جامعه. تازه میشود نصفه خالی ادارات دولتی را هم فروخت يا اجاره داد که خودش منبع درآمدی جديدی برای دولت است. اصلاً میشود همين نيمه خالی را به کارمندان بیخانه بدهيم که آنها هم خانهدار شوند.
۴- خوشبين باشيم. دولت کريمه در اين دو سال، چنان بهرهوری را در دستگاههای دولتی بالا برده که کاری که قبلاً در ۸ يا ۹ ساعت انجام میشد، اکنون ديگر در ۵ ساعت انجام میشود. حالا برای جلوگيری از علافی، وبگردی، موشک درست کردن و سماق مکيدن کارمندان دولت (که اين آخری در ماه مبارک رمضان، قابل انجام نيست) آن سه ساعت را تخفيف دادهاند.
۵- میشود اين فرضيه را مطرح کرد که با اين کار، دولت از کارکنانش میخواهد که با توجه به کمبود وقت، دست از غيبت کردن با دهان روزه بردارند، جدول حل نکنند و به اندکی سريعتر کار کردن عادت کنند. بعد که اين عادات زشت از سرشان افتاد، با افزايش دوباره ساعات کار، بهرهوری در کشور افزايش میيابد. (آره جون عمهات!)
۶- احتمالاً بايد بدانيد که علاوه مرخصی روزانه، چيزی به نام مرخصی ساعتی هم داريم و سقف آن هم، چهار ساعت در روز است. از طرف ديگر، هر کارمندی میتواند يک ماه در سال (۲.۵ روز يا ۲۰ ساعت در ماه) مرخصی با حقوق بگيرد. با اين وضع، میشود يک ساعت در روز سر کار رفت و حقوق کاملش را گرفت و برای پنج روز در ماه هم اين کار را انجام داد که با عنايت به تعطيلی پنجشنبه و جمعه، میشود يک هفته در ماه.
از طرف ديگر معمولاً يک ربع از ابتدا و يک ربع از انتهای ساعت کار را فرجه میدهند و تأخير يا زود رفتن ۱۵ دقيقهای را غيبت در نظر نمیگيرند.
پس کارمند محترم ساعت ۹:۱۵ سر کار میرود، تا به اتاقتش برسد میشود ۹:۳۰. يک ربعی را به پر کردن ورقه مرخصی و گرفتن امضای رييس میگذراند و تا به دم در برسد و کارت بزند، ساعت ۱۰ شده و روز کاری سنگين و پرفايده او به پايان رسيده است.
۷- يعنی روزه گرفتن، آن قدر آدم را ناتوان میکند که در شبانهروز، بيش از پنج ساعت نمیتواند کار کند؟
آخر کجای دنيا به کار پنج ساعتی که يک ربع از اول و آخرش بخورد و يک ساعت وسطش هم به نماز بگذرد، میگويند کار تماموقت؟ اين از نيمه وقت هم کمتر است
حتی محبوبيت دولت هم در خطر است. چرا که وقتی همان کارمند خوشحال، برای پرداخت قبض برقش، دو ساعت در صف بانک بايستد، لعنت خواهد فرستاد به هفت جد و آباء آن کسی که چنين ابتکاری به خرج داده است.