دیده‌بان گاه‌نگاری‌های بهرنگ تاج‌دین
خوراک وبلاگ
چهارشنبه ۱۰ بهمن‌ماه ۱۳۸۶

مشکل، قانع کردن مردم است

۱- یکی از صحنه‌های به یاد ماندنی «فارنهایت ۹۱۱» مستند معروف مایکل مور، جایی است که بریتنی اسپرز درباره بوش و جنگ عراق می‌گوید: «من به او ایمان دارم» (نقل به مضمون)
واقعیت این است که اولاً این «ایمان» و «اعتماد» به جرج بوش، نه به شخص او، که به جایگاه رییس‌جمهور ایالات متحده است و در ثانی، تنها مختص بریتنی نیست؛ بلکه عموم مردم عادی آمریکا به رییس‌جمهورشان «باور» دارند.

۲- جایی خوانده بودم که یک ایرانی، از خاطرات سفرش به آلمان نوشته بود: «در یکی از بزرگراه‌ها، خروجی مورد نظرمان را رد کردیم و برای بازگشت، باید چندین و چند کیلومتر می‌رفتیم و برمی‌گشتیم. به ناچار، به کنار بزرگراه رفتیم و دنده عقب گرفتیم (که قانوناً تخلف است.) پیرمرد و پیرزنی، پشت سرمان توقف کردند و یکی‌شان آمد و به ما گفت که این کار شما خلاف است و باید مستقیم بروید. بعد هم آن قدر ایستادند تا ما راه بیفتیم و برویم.»

۳- اصلی‌ترین دلیل پیش آمدن بحران گاز، قیمت به شدت ارزان آن است که (مانند برق، بنزین، گازوییل و دیگر حامل‌های انرژی) موجب شکل‌گیری فرهنگ غلط مصرف شده است. سهم آب و برق و گاز در سبد هزینه‌های خانوار، آن قدر کم است که اگر کسی بخواهد در هزینه‌هایش صرفه‌جویی کند، به دنبال کاهش مصرف آب و برق و گاز نمی‌رود. به همین خاطر در ساخت و ساز هم فاکتور «کاهش مصرف انرژی» جایی ندارد.

۴- البته این مشکل دلایل بسیار دیگری هم دارد؛ از سوء مدیریت و ناکارآمدی شبکه توزیع گرفته تا توقف سرمایه‌گذاری در صنعت نفت و بویژه پروژه میدان گازی پارس جنوبی. گازی کردن نیروگاه‌ها و کارخانه‌ها و حتی قراردادهای صادرات گاز، هیچ کدام بد نیستند؛ مشکل اصلی، توقف سرمایه‌گذاری‌های خارجی است که به لطف سیاست‌های دولت نهم ... بگذریم؛ حدیث مفصل است.

۵- در این چند هفته‌ای که سرما، قطع گاز را به دنبال داشت، تلویزیون بارها سیاست‌مداران، ورزشکاران و هنرمندانی را نشان داد که به مردم توصیه می‌کردند که در مصرف گاز، صرفه‌جویی کنند. اما آیا کسی صرفه‌جویی کرد؟

۶- بر خلاف مهندس موسوی، معتقدم نباید فاکتور «ایثار» را در اقتصاد و برنامه‌ریزی لحاظ کرد (و بعد تقصیر را به گردن مصرف‌کنندگان انداخت!) اما گاهی که کشور، در زمینه‌ای با مشکل روبه‌رو می‌شود، باید مردم به دولت (به عنوان نماینده خودشان) کمک کنند. اما لازمه این همکاری، «اعتماد» است. آیا کسی را در کل حکومت (و نه فقط دولت فعلی) می‌شناسید که اگر به صفحه تلویزیون بیاید و از مردم، کمک بخواهد، نه همه مردم، که لااقل دو سوم آن‌ها به او اعتماد کنند و به خواسته‌اش، گردن بگذارند؟

۷- تا حالا بسیار دیده‌ام که در ترافیک، کسی برای آژیر آمبولانس یا آتش‌نشانی، تره هم خرد نمی‌کند. همه به خوبی می‌دانیم که قانوناً باید راه را برای خودروهای امداد باز کرد. راه دادن به آمبولانس، نه ربطی به دولت ندارد و نه در این کشور و آن کشور یا در حکومت فلان و بهمان، فرقی می‌کند. یک وظیفه انسانی، اخلاقی و اجتماعی است. نام این کار را جز «بی‌مسئولیتی اجتماعی» چیز دیگری می‌توان گذاشت؟

۸- بحثم این است که مشکل کشور ما، بیش از هر چیز، از دست رفتن اعتماد بین مردم و حکومت است و این بی‌اعتمادی، کار را به «بی‌مسئولیتی اجتماعی» هم کشانده است. مشکل این است که آن جایگاه‌ها، اعتبار خود را از دست داده‌اند و درست برعکس آمریکا که نشستن بر صندلی رییس‌جمهور، موجب اعتماد به شخصی مثل جرج بوش می‌شود، تقریباً هر گونه مسئولیتی در این کشور، «بی‌اعتمادی» را به ارمغان می‌آورد؛ فرقی هم نمی‌کند که وزارت باشد، وکالت یا قضاوت.

۹- مشکل، موافق و منتقد و برانداز نیست. مشکل، مشارکت و آبادگران نیست. این مشکل را نه آبادگران، نه مؤتلفه، نه کارگزاران، نه اعتماد ملی، نه مشارکت، نه تحکیم وحدت، نه نهضت آزادی، نه جبهه ملی، نه اتحاد جمهوری‌خواهان، نه مجاهدین خلق، نه کمونیست کارگری، نه سلطنت‌طلبان و نه هیچ دسته و گروه دیگری نمی‌تواند حل کند. بله؛ خاتمی و احمدی‌نژاد، مشارکت و آبادگران، هزار و یک تفاوت دارند؛ اما مشکل اصلی‌تر این است که کسی نمی‌تواند مردم را برای صرفه‌جویی قانع کند.

بالاترین  دلیشس  توییتر  فرندفید  فیس‌بوک


یادداشت‌های شما:

این کاملا درست است. من فکر می کنم یکی از دلایل ایجاد این بی اعتمادی این بود که آدمی ناوارد به سیاست و اقتصاد از راه رسید و گفت:« نه تنها دنیای شما را میسازیم٬ بلکه آخرت شما را هم آباد می کنیم. برق مجانی می دهیم٬ آب مجانی می دهیم٬ اتوبوس ها باید مجانی باشد و . . .»
بر این آقا حرجی نبود چون از اقتصاد همیانقدر می فهمید که من از فیزیک کوانتومی می فهمم. (هر چند من فکر می کنم از فیزیک کوانتومی بیشتر می فهمم) ولی خوب کسانی که آن موقع سرشان به تنشان می ارزید مثل بازرگان٬ سحابی٬ قطب زاده و ... هیچ کدام به این یاوه ها اعتراض نکردند.
این اولین خشت کج این دیوار بود. شاید البته دیکتاتور قبلی هم یاوه هایی چنین بافته باشد ولی این یکی در نوع خودش در جهان بی نظیر بوده است.

[ The11Ave ] | [پنجشنبه، ۱۱ بهمن‌ماه ۱۳۸۶، ۸:۵۷ بعدازظهر ]


عالی بود. وقتی دولت ار اعتماد مردم سو استفاده می کند و وقتی مردم اعتماد هم نمی کننند باز هم سو استفاده میکند خوب ملت هم می گوید به فلانم اینها مشکل دولت است. مگر وقتی نفت 100 دلاری می فروخت به یاد ما بود که وقت کم گازی ما به یادش باشیم.

[ عماد ] | [جمعه، ۱۲ بهمن‌ماه ۱۳۸۶، ۲:۰۸ صبح ]


قدم اول این است که دست از تعریف کردن از مردم برداشت. ملت همچی بفهمی نفهمی باورشان شده که خیلی مهم هستند. البته باید بین تعریف نکردن و دیکتاتوری نخبگان ممد قوچانی فرق گذاشت.

[ وی وی ] | [جمعه، ۱۲ بهمن‌ماه ۱۳۸۶، ۰:۰۴ بعدازظهر ]


بسیار عالی بود، فکر می کنم رمز موفقیت کشورهای غربی همین مسئولیت اجتماعی پذیری مردمشون هست، اما توی مملکت ما مسئولان انقدر بد عمل کردند که ...
مثل دین زدگی که در بین مردم در حال رخنه هست، اون هم به خاطر استفاده ابزاری از دین، در بقیه موارد هم کسی به دولتمردان اعتماد ندارد.

[ پوچ ] | [شنبه، ۱۳ بهمن‌ماه ۱۳۸۶، ۶:۱۱ صبح ]


خب معلومه که نمیشه مردم رو فانع کرد!
اشتباه لپی کردی تو عنوانت!

[ همینطوری ] | [چهارشنبه، ۱۷ بهمن‌ماه ۱۳۸۶، ۸:۱۸ بعدازظهر ]


دوست محترم
دوگنبد خبرخوانی آنلاین است که به کمک فیدبرنر و گوگل ریدر نوشته‌های تازهٴ وبلاگها و همچنین اخبار فارسی را جمع‌آوری و منتشر می کند. پیوند سایت / وبلاگ شما به سایت دوگنبد اضافه شده. لطف متقابل شما موجب سپاس و امتنان خواهد بود:
http://www.dogonbad.com

[ دوگنبد ] | [یکشنبه، ۲۸ بهمن‌ماه ۱۳۸۶، ۶:۳۸ بعدازظهر ]


بهرنگ عزيز، ممنون که مهمانم شديد و برام پيام گذاشتيد. در جوابتون همونجا چند نکته رو مطرح کرده‌ام. ممنون.

[ پانته‌آ ] | [دوشنبه، ۲۹ بهمن‌ماه ۱۳۸۶، ۱:۱۸ بعدازظهر ]


مشکل خود مردم است. اگر اعتماد نیست، شعور که باید باشد

[ اسکیزو ] | [پنجشنبه، ۱۶ اسفند‌ماه ۱۳۸۶، ۲:۳۳ بعدازظهر ]