دیده‌بان گاه‌نگاری‌های بهرنگ تاج‌دین
خوراک وبلاگ
شنبه ۹ شهریور‌ماه ۱۳۸۷

جسارت محافظه‌کاران، محافظه‌کاری اصلاح‌طلبان

۱- دیروز، جان‌مک کین، کاندیدای جمهوری‌خواهان آمریکا، سارا لوییز (هیث) پیلین، فرماندار زن ۴۴ ساله ایالت آلاسکا را به عنوان معاون اول (یا بهتر است بگوییم نایب رییس جمهور) و شریک انتخاباتی (Running Mate) خود برگزید و معرفی کرد.

۲- سارا پــِـیلین (یا پالین) یک زن ۴۴ ساله است که تنها دو سال است که به عنوان فرماندار ایالت آلاسکا انتخاب شده است. پیش از فرمانداری این ایالت، او شش سال شهردار یک شهر 8000 نفری (درست خواندید؛ یک شهر هشت هزار نفری) بوده است.
با این حساب، اگر او را برای تصدی نیابت رییس‌جمهور کشوری مثل ایالات متحده آمریکا «بی‌تجربه» بخوانیم، سخنی غیرمنصفانه نگفته‌ایم. مخصوصاً با توجه به این‌که اگر رییس‌جمهور آمریکا تا پیش از پایان دوره‌اش بمیرد، معاون اول او، جایگزینش می‌شود.
فراموش نکنیم که تا به امروز، مهم‌ترین موضوع حمله جمهوری‌خواهان آمریکا به باراک اوباما، کمبود تجربه‌اش بوده است.

۳- سارا پیلین، از دو فرزند اول جان مک‌کین ۷۲ ساله هم جوان‌تر است. یعنی می‌توانست فرزند مک‌کین باشد. این وقتی جالب‌تر می‌شود که باب شیفر، خبرنگار سیاسی کهنه‌کار شبکه سی.بی.اس، بگوید که جان‌مک‌کین، سارا پیلین را به چشم «جان مک‌کین دوم» (John McCaine Junior) می‌بیند. حرفی که چندان هم عجیب نیست. چرا که این زن جمهوری‌خواه اصیل، مخالف سرسخت سقط جنین و عضو انجمن ملی اسلحه آمریکا است.

۴- باراک اوباما، تا وقتی که هنوز به عنوان نامزدی‌اش از سوی حزب دموکرات قطعی نشده بود، کاندیدایی هیجان‌انگیز و دوست‌داشتنی بود. اما از آن روز به بعد، هر روز جمهوری‌خواه‌تر شده و از حرف‌های خود، بیشتر برگشته است.
شاید نقطه اوج این عقب‌نشینی‌ها، انتخاب یک مرد سیاستمدار کهنه‌کار سفیدپوست به نام جو بایدن به عنوان معاون اول است که ۶۶ سال سن و ۳۲ سال سابقه حضور در رده اول سیاسی آمریکا است.
بایدن قرار است معاون اول کسی باشد که از «تغییر» و «لزوم تغییر در واشنگتن» صحبت می‌کند و جوانی، از مهم‌ترین مزیت‌هایش است.
کار به آن‌جا می‌رسد که جان مک‌کین جمهوری‌خواه، سخن از تزریق خون تازه به سیاست آمریکا و آوردن چهره‌های نو و جوان به سطح اول حکومت در این کشور سخن بگوید.

۵- بگذارید گریزی به سیاست ایرانی بزنیم. این محافظه‌کاران (یا به قول خودشان: اصول‌گرایان) بوده‌اند که بسیاری تابوها را شکسته‌اند؛ از شکستن تابوی ریاست روحانیان بر مجلس و جمهور و تغییر سنت عدم تغییر رییس مجلس تا پیش از خروجش از مجلس تا مذاکره با آمریکا و سخن گفتن از حضور زنان در ورزشگاه و دوستی با ملت اسراییل و دیگر موارد.

۶- اما در مقابل، اصلاح‌طلبان همیشه بایستی دست به عصا راه بروند و با روزی هزار بار سخن گفتن از اسلام و ولایت فقیه و قانون اساسی، باز هم همیشه احساس می‌کنند متهم به مسلمان نبودن و ضد ولایت فقیه بودن و براندازی هستند و در محافظه‌کاری، خیلی وقت‌ها دست هر محافظه‌کاری را از پشت می‌بندند.

۷- یک نمونه را در نظر بگیرید:
به نظر من، شیخ مهدی کروبی و حزب اعتماد ملی، اصلاح‌طلب هستند. اما همین اشخاص، چنان در انتقاد از اصلاح‌طلبان و اتهام‌زنی به آنان سرعت گرفته‌اند که از همه محافظه‌کاران جلو زده‌اند و تمام هم و غمشان، برائت از اصلاح‌طلبان است.

۸- مثال دیگر، می‌تواند جبهه مشارکت باشد که بزرگ‌ترین حزب اصلاح‌طلب است و زمانی نماد «اصلاح‌طلبان پیش‌رو» بود و همین سه سال پیش، نامزدی را معرفی کرده بود که حداقل در افکار و عقاید، از محمد خاتمی هم نوگراتر و اصلاح‌طلب‌تر بود. اما پس از انتخابات، بدون در نظر گرفتن بخش قابل توجهی از مردم و جوانان که از کندروی و وادادگی اصلاح‌طلبان، سرخورده شده بودند، دبیر کلی حزبش را به محسن میردامادی سپرد که آشکارا از سلفش، محمدرضا خاتمی، محافظه‌کارتر بود و برای انتخابات سال آینده هم روی به محافظه‌کارانه‌ترین (و شاید بدترین) گزینه ممکن، یعنی سید محمد خاتمی آورده است و باز هم گامی به عقب نهاده است.

۹- مخلص کلام این‌که با نگاهی مختصر به سیاست در ایران و آمریکا، به نظرم می‌رسد که انگار نوگرایان (رفرمیست‌ها، اصلاح‌طلبان) وقتی به مرحله عمل می‌رسد و مورد حمله و اتهام‌زنی محافظه‌کاران قرار می‌گیرند، خیلی زود جسارات خود را از ست می‌دهند؛ پا پس می‌کشند و مشی خود را برابر ارزش‌های محافظه‌کارانه تنظیم می‌کنند و در مقابل، این محافظه‌کاران هستند که با انسجام و زیرکی همیشگی‌شان، برگ‌های برنده اصلاح‌طلبان را از آن خود می‌کنند.
انگار نوگرایان، جسارت نوگرایی و تغییر ندارند. اما چرا!؟

لینک این مطلب در بالاترین

بالاترین  دلیشس  توییتر  فرندفید  فیس‌بوک


یادداشت‌های شما:

سلام بهرنگ جان، نمیدونم من رو یادت میاد یا نه! من از همون یوتوپیای جوانی با شور و شوق اصلاح طلبی به این اجتماع شجاع اومدم! همون جایی که با 8 تا توپ فوتبال بازی میکردن :D
راستی یک سوال:
چرا این باراک حسین اوباما رو به صورت یزیدی میگید!؟
چرا هیچ جا از حسین وسط اسم این بابا حرفی به میون نمیاد؟!


اگه تهران اومدی خوشحال میشم شب قدر ببینمت : حسام

[ مرتضی خلینا ] | [دوشنبه، ۱۱ شهریور‌ماه ۱۳۸۷، ۱:۰۶ صبح ]


"جسارات خود را از ست می‌دهند"
دال در "دست" از قلم افتاده ظاهرا

موضوع جالبی بود. اینکه رفرمیست ها بیشتر سرخورده میشن هر چه که به قدرت نزدیکتر میشن ... اما عامل مهم این بین حمایت مردم هست که هر چی بیشتر باشه به نظرم این سرخوردگی کمتره چون در مقابل جریان محافظه کار (که منابع قدرت رو در دست داره) پشت گرمی بیشتری خواهند داشت.

[ پژوهنده ] | [دوشنبه، ۱۱ شهریور‌ماه ۱۳۸۷، ۳:۲۷ صبح ]


البته به نظرم يه چيزي تو انتخاب مك كين ناديده گرفته شده. توهين ضمني اي كه در اين انتخاب به باراك اوباما شده. معاون رييس جمهور تو امريكا بايد مكمل رييس جمهور باشه. اوباما مكملي براي خودش انتخاب كرده كه از خيلي جهات خودش كامله. در عوض مك كين دست رو كسي گذاشته كه به درد هر كاري مي خوره جز معاونت رياست جمهوري امريكا. شايد بشه يه طعنه زيركانه تو اين كار ديد.
البته يه ديدگاه ديگه هم ميگه جمهوري خواه ها با علم به اينكه اين دوره رو حتما واگذار كردن، نمي خوان هيچ كدوم از مهره هاشون رو بسوزونن. مهره هايي مثل پاول يا پترائوس. اصلا انتخاب يك فسيل نمادين به عنوان كانديداي حزب هم رو اين ديدگاه صحه مي ذاره.
به هر حال همه اينا رو گفتم كه بگم هفته ديگه ميام تهران و به شدت مشتاق ديداريم

[ محسن ] | [یکشنبه، ۲۴ شهریور‌ماه ۱۳۸۷، ۰:۵۴ صبح ]


سلام بهرنگ
خوبي؟
دلم برات تنگ شده پسر.
كجايي؟

[ مجتبي ] | [پنجشنبه، ۲۸ شهریور‌ماه ۱۳۸۷، ۰:۵۳ بعدازظهر ]


چون اصلاح‌طلبان در ایران اساسا خط و مشی مشخص و روشنی ندارند که بخواهند از اصول آن دفاع کنند و تنها به «تحت ویندوز» کردن قوانین جمهوری اسلامی مشغولند. قوانینی که من و شما، با آن مشکل بنیادی داریم و این شعارهای آقایان که «خاتمی بیاید.... خاتمی نیاید» به نوعی همه‌مان را سر کار گذاشته.
شاد زی.

[ سعید ] | [دوشنبه، ۱ مهر‌ماه ۱۳۸۷، ۴:۵۶ بعدازظهر ]