شنبه ۱۴ دیماه ۱۳۸۷
رفتن پیش از رانده شدن
۱- استعفا کردم.
چهارشنبه یازدهم دیماه ۱۳۸۷ برابر با ۳۱ دسامبر ۲۰۰۸، ساعت یک بعد از نیمهشب، بعد از یک سال و نیم کار، استعفا کردم و حالا یک جوان جویای کارم.
۲- هیچ وقت فکرش را نمیکردم که روزی روزگاری بین بحران خاورمیانه و وضعیت کارم رابطهای پیدا شود. چه، بارها و بارها در این سالها در این باره با افراد مختلف بحث کرده و دیدگاه رسمی را به نقد کشیده بودم.
اما دست آخر، در اعتراض به خوار شمردن جان یک عده آدم و توجیه کردن بیدغدغه قتل عام آنها از تریبون رسانهای معتقد به حقوق بشر، از کار استعفا کردم تا حداقل مطمئن بمانم هنوز وجدانی دارم که برای جان انسانها، ارزش قائل است.
۳- جلال سمیعی در فرمان صدم از «رساله صد فرمان» خود نوشته است: «تمام شوید؛ قبل از آنکه تمامتان کنند.»
گرچه این فرمان را با یک روز تأخیر صادر کرد، اما این دقیقاً اتفاقی بود که افتاد.
پیش از آنکه بشنوم «شغل شما از چارت ما حذف شده» یا که «تو را نمیخواهیم» و امثال اینها، خودم بیرون آمدم تا هم کار دیگران سادهتر شود و هم داستانی که باید تمام میشد، با ناراحتی و عصبانیت و تراژدی به پایان نرسد.
۴- من در دورانی زندگی کردهام و بزرگ شدهام که نشریات، دولت مستعجل بودهاند و از تعطیلی «جامعه» تا توقیف روز چهارشنبهی «کارگزاران» همه را کم و بیش به یاد دارم. من مخاطب هم اگر درد و رنج این خانه به دوشی و بلاتکلیفی دائم را بیشتر از روزنامهنگاران درک نکرده باشم، دست کم به قدر آنها احساسش کردهام.
همین است که روزی که تصمیم گرفتم روزنامهنگاری را پیشه کنم، میدانستم که در حرفه، امروز شاغلی و فردا جویای شغل.
۵- روزنامه «کارگزاران» به اتهام «تحریص و تشویق افراد و گروهها به ارتکاب اعمالی علیه امنیت، حیثیت و منافع جمهوری اسلامی ایران در داخل یا خارج» توسط هیأت نظارت بر مطبوعات، توقیف شد. البته همه میدانیم که این، بهانه است. اما به نظر میرسد که اگر در این ماده قانونی، اگر «جمهوری اسلامی ایران» را به «حماس» تبدیل کنیم، بین ماده قانونی و مصداق، تناسب بهتری برقرار میشود.
۶- توقیف روزنامه کارگزاران با این دلیل و به بیان بهتر، مساوی دانستن حیثیت حکومت ایران با حیثیت گروه حماس، کار را برای خیلیها سخت میکند. اول برای کسانی که بخواهند فارغ از نگاه رسمی، تبلیغات صدا و سیما و دستگاههای حکومتی، از کشتار مردم فلسطین به دست اسراییل انتقاد کنند و دوم برای دستگاه سیاست خارجی ایران که بارها و بارها تأکید کرده که حمایتش از گروه حماس، تنها معنوی است و این گروه به حکومت ایران، وابستگی ندارد.
۷- دیروز به همراه دو دوست، به دیدن نمایش «اسبهای آسمان خاکستر میبارند» نوشتهی «نغمه ثمینی» به کارگردانی «بابک مُهری» رفتیم.
به عنوان یک آدم غرغروی همیشه ناراضی، باید اعتراف کنم که با وجود همه بدبینیام به تئاتر که با صحبتهای اولیه کارگردان و اصرارش بر مشارکت تماشاگر در نمایش، تشدید هم شده بود، در پایان راضی و خشنود بیرون آمدم و از تماشایش لذت بردم.
انگار اجرایشان تا هفتهی آینده هم ادامه دارد. تالار مولوی، ساعت پنج و نیم تا هفت؛ اگر توانستید، بروید و ببینید.
۸- آقایان داریوش مصطفوی و افشین پیروانی
اولاً درد دلهای یک هوادار واقعی پرسپولیس و فوتبال را بخوانید.
در ثانی، همین که تمام بازی، شیوه حمله و تاکتیک پرسپولیس این است که رحمان رضایی توپ را از نیمه زمین سانتر کند روی دروازه حریف، نشان میدهد که شما همان بهتر است که «حیا کنید و پرسپولیس را رها کنید.»
سه گزینه هم برای جانشینیتان دارم:
امیرحسن عابدینی و علی پروین که حداقل این طرز بازی، اصالتاً مال همین زوج است
محمدحسن انصاریفرد و مصطفی دنیزلی که اگرچه به لطف چوب لای چرخی به نام حمید استیلی، تیم را قهرمان نمیکنند، اما آن قدر زیبا بازی میکنند که حداقل از بازی تیمت لذت میبری
حبیب کاشانی و افشین قطبی که با وجود چوب لای چرخی به نام حمید استیلی، تیم را قهرمان میکنند.
لینک مطلب در بالاترین
یادداشتهای شما:
خوشحالم که هنوز آدم هایی هستند که وجدان دارند . ادم هایی هستند که برای جان انسان های بی گناه ارزش قائل هستند . خوشحالم که این آدم با وجدان دوست من است .
[ ریحان ] | [یکشنبه، ۱۵ دیماه ۱۳۸۷، ۰:۵۸ بعدازظهر ]http://www.mibosearch.com/Dictionary.aspx?wId=127841&DicName=dehkhoda&word=%D8%AE%D8%A7%D8%B1+%D8%B4%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%86
عزیزم خار شمردن نه اینکه خوار شمردن!
[ علی عباسی ] | [سه شنبه، ۱۷ دیماه ۱۳۸۷، ۱:۵۸ بعدازظهر ]فکر نان کنیم که خربزه آبست....
[ نیلی ] | [یکشنبه، ۲۲ دیماه ۱۳۸۷، ۸:۵۶ بعدازظهر ]عزیزم چرا از انرزی و استعدادت بهتر از این استفاده نمی کنی
دلخور که نشدی ؟ یه بارامتحان کن اگه طرفدار پیدا نکردی ؟