سه شنبه ۲۴ دیماه ۱۳۸۷
سمپاد منحل میشود؟
۱- خبر کوتاه بود: جواد اژهای، رییس سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان (سمپاد) برکنار شد. به گفته مدیر روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش، این برکناری «بر اساس سیاستهای وزارت آموزش و پرورش در تغییر مدیران» صورت گرفته است.
۲- اگر به عقب برگردیم، میبینیم که با روی کار آمدن حسین مظفر به عنوان وزیر آموزش و پرورش در سال ۷۶، روند نزولی سمپاد آغاز شد.
این سازمان قبلاً زیرمجموعه نهاد ریاست جمهوری بود دارای استقلال نسبی از آموزش و پرورش بود و رییس آن با حکم رییسجمهور (و پیش از آن، نخستوزیر) منصوب میشد و معاون رییسجمهور بود. اما بعدتر به وزارت آموزش و پرورش پیوست با تصویب قانون تجمیع از سوی شورای عالی اداری در اسفندماه ۱۳۷۹، این سازمان، اختیار مدارس تحت پوشش خود را تا حد زیادی خصوصاً در شهرستانها به ادارات آموزش و پرورش استانها واگذار کرد و در کنار انحلال مدارس نمونه مردمی، برخی معتقد بودند سمپاد هم باید منحل شود تا مظهر کثیف «تبعیض آموزشی» از چهره آموزش و پرورش کشور پاک شود و «عدالت آموزشی» برقرار گردد.
۳- با روی کار آمدن دولت محمود احمدینژاد با شعار عدالت، گمان میکنم که با برکناری اژهای از ریاست سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان، شخصی جایگزین وی شود که مقدمه انحلال کامل سمپاد را فراهم کند؛ مشابه همان کاری که با انتصاب برقعی به ریاست سازمان مدیریت و برنامهریزی انجام شد.
۴- قصد دفاع از عملکرد اژهای را ندارم. همین طور نمیخواهم از بیمهری دولت به نخبگان و بیاهمیت خواندن فرار مغزها از سوی رییسجمهور مهرورز و عدالتمحور حرف بزنم. چرا که نه همه کسانی که در مراکز سمپاد درس خواندهاند، نخبه بودهاند؛ و نه همه نخبگان، دانشآموزان و فارغالتحصیلان مدارس «تیزهوشان» هستند.
اما آیا عدالت آموزشی با انحلال سمپاد برقرار میشود؟
۵- سمپادیها یک حزب و دسته و گروه نیستند. آنها حتی یک انجمن هم ندارند. حتی «سمپادی بودن» یک فرهنگ هم نیست. بلکه سمپاد حداکثر خاطرهی مشترک چند ده هزار نفر ایرانی است. سازمانی که خروجیهای مدارسش، آدمهایی «خاص» (و نه برتر از دیگران) هستند. آدمهایی که دورهای معمولاً هفتساله را در یک آرمانشهر یا چیزی شبیه به آن گذراندهاند و خیلیهایشان فکر میکنند که دانشگاههای این کشور در برابر آن مدارس، دبیرستانی مختلط بیشتر نیستند.
۶- سخت است که بخواهی چیزی از سمپاد و سمپادیها بنویسی و متهم به غرور و خود-بزرگبینی نشوی. مخصوصاً آنچه این روزها و این سالها در مدارس سمپاد و سمپادیها میشود دید، به شدت معمولی و متوسط شده است و فاصله زیادی با بقیه ندارد.
اما هر چه میکنم، دلم رضا نمیدهد که از انحلال سمپاد، خوشحال باشم.
الان هم نگران اینم که شب ۲۱ رمضان سال آینده، وقتی سری به مدرسه میزنی، با درهایی بسته مواجه شوی و خبری از جمع شدن همکلاسیها، معلمهای سابق، قبلیها و بعدیها نباشد که بتوانی دیداری تازه کنی.
تاریخچه سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان به روایت سایت این سازمان
لینک در بالاترین
یادداشتهای شما:
چی بگم , مدرسه ما آرمانشهر نبود اما ما رو کمال طلب بار اورد مدام یه چیزی می گه معمولی نباش بیشتر برو جلو...
منم دوس ندارم جایی ک بار اومدم رو خراب کنن هفت سال کم نیست.
سمپاد برای من که خوب نبود
فقط شاگرد اول بودن را آموزش می داد
نه سمپاد و نه شریف
ثمره اش فقط افسردگی بعد از دانشگاه بود
و اینکه با ** مثقال حقوق گردن کلفتی n نفر دانشگاه آزادی رو تحمل کنی
اگه سمپاد نبودیم
حداقل رفته بودیم پزشکی , دندانپزشکی و ... که پولساز باشه
گاهی وقتا این خاص بودن به ضرر آدم تموم میشه.یه پروژه ای بود که خیلی دوست داشتم قاطیش بشم ولی مدیر پروژه می گفت دوست ندارم با سمپادی ها کار کنم.
راجع به پست قبیلت، ماکه پسر نیستیم بدونیم چه کیفی داره معاف شدن از سربازی !
نوش جونت ، شیرین کام باشی!
sampad va jenab e ejeii ye qesmate mohem az doran e nojavani man boodan! harfe khoob o badesh nist harfe asariye ke dashtan, nemishe monkeresh shod , tooye oon have baste salhaye 60 o 70 haqiqatan ye mohite na chandan qafagan avar sakhtan, kootahiha kam nabood va man be khakhse koli poostam kande shod ama mamnoone jofteshoonam! :)
«سازمانی که خروجیهای مدارسش، آدمهایی «خاص» (و نه برتر از دیگران) هستند.» این جمله عالی بود. به نظرم، آدمهایی که بلدند متفاوت باشند. به خودبزرگ بینی متهم شدیم و هنوز هم میشویم، مهم نیست. بر خلاف نظرتان، به جد باور دارم که سمپادیها یک گروهاند، حزب و انجمن البته نه. به شکل مشخصی، سمپادیها با غیرسمپادیها تفاوت دارند و این، در عین تفاوتهای زیادی که با هم دارند، بزرگترین نقطهی شباهتی است که دارند. شباهتی که آنها را تبدیل به یک گروه میکند
[ سهیل ] | [سه شنبه، ۲۴ دیماه ۱۳۸۷، ۵:۱۲ بعدازظهر ]ٍاین آقای ازه ای را خیلی مغرور دیدم و چاپلوس . امده بود انگلستان چند ماه پیش. بابا بسشه 21 سال خوردن!!!
[ saeed ] | [سه شنبه، ۲۴ دیماه ۱۳۸۷، ۶:۳۸ بعدازظهر ]خیلی خوب و دقیق نوشتین اصلا از همون اولشم واقعا وجود سمپاد تو جایی مثل ایران کمی غیر عادی بود واقعا بعد از رفتن به دانشگاه بچه ها همشون تو ذوقشون می خوره و اون سالها هیچ وقت از یاد نمیره ولی قبول کنبم که تو جایی مثل مملکت ما با فضای موجود اصلا وجود داشتن سمپاد غیر عادی نه انحلالش ! تازه چه فایده ای داره 7 سال جایی باشی که با سالهای بعد عمرت کاملا در تناقض هستش (البته بجر اونهایی که مهاجرت کردن) تازه واقعا الان عملا دیگه سمپادی وجود نداره سمپاد سال 80 کجا الان کجا!
در باغی بگشاید به رخت سبز ولی .... سخت بن بست که هرگز نگشایاد ای کاش
این ور دنیا باشی و همچین چیزی رو بشنوی.. خیلی ناراحت شدم. امیدوارم که همچین چیزی اتفاق نیفته، هفت سال اصلا زمان کمی نیس.
[ آرتا ] | [سه شنبه، ۲۴ دیماه ۱۳۸۷، ۱۱:۰۴ بعدازظهر ]بهرنگ جان، وبلاگت باگ داره؟
یک صفحه تبلیغاتی باز می شه به محض آنکه وبلاگتو باز می کنم
-----------------------------------
بهرنگ: دوست عزیز
تو فایرفاکس و اینترنت اکسپلورر هفت هم که اثری از باز شدن صفحه تبلیغاتی نیست. من هر چی قالبم رو گشتم، نتونستم بفهمم این صفحه تبلیغاتی از کجا میاد. چون تنها کدی که دارم، کد آمارگیر گوگله
کاش آدرس صفحه بازشده رو برام میفرستادی
«سازمانی که خروجیهای مدارسش، آدمهایی «خاص» (و نه برتر از دیگران) هستند. آدمهایی که دورهای معمولاً هفتساله را در یک آرمانشهر یا چیزی شبیه به آن گذراندهاند و خیلیهایشان فکر میکنند که دانشگاههای این کشور در برابر آن مدارس، دبیرستانی مختلط بیشتر نیستند.»
کسی که سمپادی بوده باشه معنی این جملهها رو خیلی خوب درک میکنه. هیچ وقت اونروزا واسم تکرار نشد.
azizan, Sampad be joz inke beine hameye bache fargh mizasht chi dasht, man khodam shahed budam, bavar konid na 1 na 2 ta va na hata 3 ta az ouna, kheyli bishtar,Adam haye khasi nistand , faghat kheyli dars mikhunan, bavar konid yekishun az dustan bud, ba hamin sampad be kheyli ja ha resid, dokhtar bud az ouna ke kheyli be din va shariat eradat dasht, vali ta pash resid be oun var hame chi yadesh raft, bale hame chi, na keshvar na din, va in yeki faghat nist kheyliai dige, sampad faghat elgha mikone shoma bartarin, shoma nokhbein, va be nazare man har ensani dar yek kari nokhbe hast, nokhbe be kasi etlagh mishavad ke az hushash dar kari estefade konad, aya be nazare shoma sampadi ha be joze dars khandan bish az had ke man khodam shahedeh budam, kare digei mikonan ke beheshun migan nokhbe, man ke khodam farar kardam ham az sampad az iran, az in nokhbe ha, albate be esm nokhbe,vali dar amal hichan, HICH.... Omidvaram ke hameye ensan ha dar barabari zendegi konan
Be omide dust ke harche hasto nist az ane oust
ya hagh
من در مرکز اصفهان بودم در دوره اول از دوم راهنمایی وارد شدم. واقعا خیلی صدمه خوردیم. تا سال آخر از این مدرسه به اون مدرسه می رفتیم که 3 سال اول اصلا مدرسه نبود خونه بود.
دوستانی داشتم که بسیار با استعداد بودند و با هم ریاضی می خوندیم. ولی احتمالا اگر به دبیرستان ادب (دبیرستان قدیمی و مهم اصفهان) می رفتم با کسان دیگری جاشون را پر می کردم. هیچ گروه دیگه ای عملا در مدرسه ما نبود (مثلا گروهی که باه بشینن مساله فیزیک حل کنن) معلم ها در دوره راهنمایی بهتر از مدارس معمول بودن ولی امکانات بدتر بود.
در اصفهان خانه ریاضیات درست شده و به نظر من خیلی بهتر از تیزهوشان عمل می کنه. تیزهوشان چون استعدادها را از مدارس معمولی بیرون می کشه چندان به نفع کلیت آموزش و پرورش کشور نیست.
[ امیر ] | [چهارشنبه، ۲۵ دیماه ۱۳۸۷، ۰:۵۰ صبح ]اول قبل اینکه حرف دیگه ای بزنم! باید یک تشکر ویژه از آقای دکتر اژه ای داشته باشم که این سازمان را از نقطه صفر آغاز نمودند و اکنون پس از 21 سال فرزند خود را تحویل دادند... و کاش میشد بهتر از این از ایشان تقدیر نمود...
مطمئنم همین جمع شدن استعدادها در یک مکان خود فرصتیست برای بروز و پرورش استعدادهای آنها( با وجود همه انتقادات دوستان) و این امریست که دقیقاً رخ داده. گرچه هر امکان مثبتی در کنارش نقاط منفی نیز وجود دارد و البته پیامدهای مثبت آن به مراتب بر منفی های آن میچربد.
و قابل بحث است نقاط مثبت و منفی وجود چنین مرکزی در شرایط و امکانات فعلی در یک فضای سالم مباحثه
پس ناصرزاده چه کار میکنه
آقا بهش بگید یه کاری بکنه
نمایشگاهی چاره ای چیزی
ما عادت داشتیم و داریم اون بتونه همه مشکلات مدرسه رو حل کنه
-----------------------------
بهرنگ: من که 21 رمضون امسال اثری از آثار ناصرزاده رو تو مدرسه زیارت نکردم. جای تعجب بود
[ یه شصت و نهی ] | [چهارشنبه، ۲۵ دیماه ۱۳۸۷، ۲:۰۹ صبح ]یاد مدرسه و هفت سال خاطرات تلخ و شیرین اون مدرسه افتادم. هرچند که زیاد کادر آموزشی به درد بخوری نبود و بیشترش رفقا و هم پیاله ای های همین آفای دکتر بودن ولی دوستانی پیداکردم که هیج جای دیگه نمیتونستم پیدا کنم. ولی واقعیتش اینه که وقتی وارد دانشگاه شدم تازه فهمیدم جه قدر فکر کردنم با بقیه فرق داره. یکی دو سال طول کشید تا تونستم خودمو با محیط جدید وفق بدم.
[ علی ] | [چهارشنبه، ۲۵ دیماه ۱۳۸۷، ۲:۵۵ صبح ]در ابتدای دوران آقای احمدی نژاد، وزیر آموزش و پرورش ایشان، آقای فرشیدی، عزم خود را برای انحلال سمپاد جزم کرده بود و اگرچه در آن زمان با مخالفت آقای احمدی نژاد مواجه شد، اما در هر صورت، این عقیده در دولت آقای احمدی نژاد باقی ماند که سمپاد نهادی ست دور از عدالت، گرچه، همه می دانیم، در اکثریتی نزدیک به همه ی شهرهای ایران، تنها مدرسه ی با سطح بالای آموزش و "پژوهش" ، همین مدارس سمپاد است.
[ سعید برزگر ] | [چهارشنبه، ۲۵ دیماه ۱۳۸۷، ۴:۱۰ صبح ]راستی، با این جمله ات خیلی موافقم که "...خیلیهایشان فکر میکنند که دانشگاههای این کشور در برابر آن مدارس، دبیرستانی مختلط بیشتر نیستند..."
فکر می کنند وجه تمایز سمپاد و سمپادی ها، درس خواندشان است.. مثلاً "تیزهوش" بودنشان است .. نمی دانند تنها فرق ما این است که از چیز هایی لذت برده ایم و چیز هایی را دوست داشته ایم، که خیلی ها "دلیلی" برای دوست داشتن اش نمی بینند .. هفت سال با دوستانی زیستیم که شاید خودمان هم مانند آنها را نتوانیم پیدا کنیم..
از مراسمی مثل سمینار علوم و فنون، حلی کاپ و مراسم دیگری که امروز به فراموشی سپرده می شودند، چیزی که برایمان ماند، نه علم بود، نه پول.. این ها را نمی دانند .. و همه را می گذارند به حساب "غرور" سمپادی ..
[ سعید برزگر ] | [چهارشنبه، ۲۵ دیماه ۱۳۸۷، ۴:۳۰ صبح ]اين خبر به لحاظ احساسي بدجوري حالم رو گرفت. به خصوص وقتي با عبارتهاي قشنگ نگارنده همراه بود. اما به لحاظ علمي و منطقي هنوز خود من هم نميدونم كه بودن سمپاد بهتره يا نبودنش. كلي نكته بر له و عليه اون در ذهنم وجود داره. انگار اين خصوصيت ماهاست كه ترجيح ميديم قضاوت احساسي كنيم. پس من هم با قضاوت احساسي ميگم اگر سمپاد برچيده بشه پشتوانه تفكر و احساسم رو كه منو در زندگيام به اصطلاح نگارنده خاص كرده بود و خيلي جاها هم به ضررم بود از دست ميدم!! در ضمن با اون دوستي كه گفته در اون مدرسه فقط درس ميخوندن اصلا موافق نيستم-البته من يك 62 اي هستم از ديگران خبر ندارم-
دلم براي سمپاد و سمپاديها تنگ شده و اگر ديگه نباشه تنگتر هم ميشه. از اونم بالاتر
سمپاد نگرش منو به زندگی عوض کرد.من دنبال پزشکی نرفتم ولی خیلی خوشحالم که لذت بردن از درس رو یاد گرفتم.
ورودی 69 سمپاد شیراز
دوستان عزیز اگر سمپاد بد بود چرا همه برای ورود بش دست و پا میشکانند؟
[ .. ] | [چهارشنبه، ۲۵ دیماه ۱۳۸۷، ۸:۴۲ بعدازظهر ]sampad be man yad dad chegoone fekr konam,
va albate moteasefane harche azash fasele migiram mifahmam ke unchizi ke behem yad dad majbooram mikone be javab haye sade ghane nabasham va 100 barabare baghie energy va ghat bezaram va kondtar pish beram.
man daneshgah tehran o MITdars khoondam hich vali hichkodoom az injaha hayajani ro sampad dar adam ijad mikard baram nadasht.
omidvaram ke baghi bemoone, man shakhsan kheili ehsase dein behesh kardamo mikonam.
با سلام. اتفاقي گذارم افتاد اينجا. به نظرم براتون جالب باشه كه از ديد يك نفر كه "همين الان" تويِ اين سيستمه به ماجرا نگاهي بياندازين:
-بارها و بارها از معلم ها مون شنيديم كه ساليان گذشته ي سمپاد خيلي "سمپادي" تر بوده. بارها و بارها شنيديم كه به خاطر نظرات اوليا، فشار آموزش و پرورش و مديريت بد، سمپاد روز به روز به سمت اضمحلال پيش ميره. سال بالاييهامون ما رو "نسل سوخته" مي دونن و ما هم سال پايينيهامونو، و فكر ميكنم همهي نسل هاي اين دوره سال به سال بدتر شدن و "آموزش و پرورشي" شدنش رو احساس كردهاند.
-مصداق1: الان سمينار علوم و فنون به زور روي پاش بنده. شايد كم كم حذفش كنند تا به درس لطمه نخوره.
-مصداق2: ما امسال -سال دوميم و- يا اين كه يك زنگ در هفته مون خاليه، پژوهشي نداريم. مي گن امتحانات نهاييه و بايد درس بخونيم.
دوستان عزیز ،
بد بود هفت سال از زندگیتون رو حداقل یک چیزی یاد گرفتین؟
بد بود هفت سال پیش آدم هایی بودین که حداقل سرشون به تنشون می ارزید؟
بد بود هفت سال توی یک نظام آموزشی مزخرف مسخره نشدید؟
.
.
.
سمپاد هرچی بود ، بهتر از یک مدرسه عادی زپرتی بود.
ما تازه شروع کردیم کارمون. کجا منحلش کنند ؟ نمیزاریم بابا. پس این همه آدم کله گنده که فرزندشون توی سمپاد درس میخونه چیکارهاند؟ توی همین تهران بالای 4 هزار نفر سمپادی محصل هست.
" آنها حتی یک انجمن هم ندارند "
این رو هم ان شالله راه میندازیم. این همه فارغ التحصیل گذاشتند رفتند هیچ کاری نکردند اما بالاخره چند نفری پیدا میشن یک کار درست حسابی بکنند.
ما که فعلا در محدودهی دنیای مجازی کار می کنیم و چند روز پیش تونستیم تعداد اعضا رو از هزار بالاتر ببریم.
شما بیاین.
سمپادی های هر جای دنیا باشن سمپادی هستند. حتی تو خل بازی هم با بقیه همه فرق دارن، نمیدونم چه شکلی اند ولی یه جوری اند که داد میزنه یه مدت تو جایی خارج از "همین ایرانی که میشناسیم" زندگی کردن، یه جوری زندگی کردن که دیگه مدرسه رو خونه دوم نمیدونن. مدرسه خونه اولشونه.
فقط حسرت این رو میخورم که چرا مجبور شدم برم پزشکی و حالا چند سال بعد از تموم شدنش، چیزی جز نوستالژی برام نمونده.
امیدوارم این اتفاق نیافته. سمپاد مهمترین دوره زندگی من بود. تنها چیزی که باعث شد من از یه دختر خجالتی کم حرف تبدیل بشم به یه آدم کاملاً اجتماعی. هنوزم بعد از 6 سال بهترین دوستام بچه های سمپادن.
من که یادم نیست زیاد درس خونده باشم. چیزای دیگه ای بود که ازشون خیلی لذت می بردم. آدم هایی که باهاشون خیلی یاد گرفتم.
خواهر من نرجس می رفت که دیوار به دیوار فرزانگان بود. من کاملاً می تونستم فضای فرزانگان و مدارس دولتی رو مقایسه کنم. کسایی که فقط غر غر می کنن امیدوارم یه روز بفهمن چه فرصتایی بهشون داده شده در سمپاد.
شاید ما همه نخبه مادرزاد نبودیم، اما درمقایسه با بقیه بچه ها فرصت بهتری برای یاد گرفتن داشتیم به نظر من
اینارو فراموش کردن بی انصافیه
دانش آموز يكي از مدارس پيش دانشگاهي دولتي بناب هستم. از تاسيس سمپاد بناب تا به امروز همه درس خوان ها (خر خوانها) به اين مدارس رفتند و تمام ارازل و اوباش و درس نخوانها مثل اينجانب در مدارس دولتي و غيرانتفايي جمع شديم و روز به روز به تبادل تجربيات ارازل اوباشي پرداختيم كه حاصل آن اين بوده كه يك نفر شاگرد درس خوان تو اين مدارس نمي توني پيدا كني و يكي ا اثرات سمپاد بناب اين بود كه به مدرسه نمونه دولتي كه واقعا مهد پرورش استعدادهاي روستايي بود تاثير بدي گذاشت . خلاصه آمدن سمپاد باعث اين شد كه درسخوان هاي همه مدارس رو جمع كردن اين كار باعث از بين رفتن فضاي رقابتي در مدارس نمونه -غيرانتفايي - و دولتي شد و و باعث رشد اراذلي
واقعا آيا در يك شهر 140 هزار نفري (يعني بناب ) 1000 نخبه وجود داره!!!
كاش شما سمپادي ها براي يكبار هم كه شده طعم مدارس عادي رو بكشين. شما كه 7 سال جز درس چيزي ياد نگرفتين و لذت مدرسه و شاگرد و شلوغي و ... نكشيدين.
[ درس (ن) خوان ] | [یکشنبه، ۲۷ بهمنماه ۱۳۸۷، ۲:۳۹ صبح ]SALAM.
MAN AZ IN NARAHATAM KE CHERA HAR JA MANO MIBINAN BEGAN :AAAAAAAAAAAAA! DOROSTE KE SHOMA KHEILI KHARKHOONIN?!
HISHKI BAVAR NEMIKONEH KE MA UNGHADRA HAM EMKANATEMOON ZIAD NIST..
AKHE CHERA?!
BE OMIDE ROOZI KE SAMPAD ME3 AVALESH BESHE...
منم یه سمپادیم،اما اصلا دل خوشی از سمپاد ندارم،به خصوص امتحان ورودی دبیرستانش،راستش ما اینقدر تو مدرسه ایم(یکشنبه،دوشنبه،چهارشنبه تا 4 عصر)که اصلا وقت درس خوندن نداریم!اما به نظر من بچه های سمپاد با بچه های دیگه زیاد فرقی ندارن،حقیقتش من اعتماد به نفسمو از دست دادم...
:-(
na nemishe doa kard sampad monhal she
vali be in chizi ham ke az sampad munde Dge faghat esmesh sampade
Vaghti gharare az sale Dge moaleme mard tu farzanegan dars nade
vaghti nesfe moalemaye farzanegan 2 hatta nemidunan Kargah Elmi che sigheiye
baz ham bar in aghidein ke sampad monhal mishod bad bud
hade aghal unjuri ye khatereye khosh bud
na ye madreseye mamuli
كي گفته سمپاديا مغرورن؟منم سمپاديم به قول يكي از بچه ها تحفه ترين مكتب دنيا سمپاده(البته فرزانگانش)...خيلي ام خوبه با حرفاتونم مخالفم....درضمن كي گفته ما فقط خرزدن بلديم شايد شيطوني هاي ما خيلي بيشتر از عادي ها باشه مي تونيد به وبلاگاي سمپاديا سر بزنيد خودتون متوجه ميشيد.....فرق ما اينه كه كنار كاراي بچه هاي ديگه درسم مي خونيم و به كارايي كه علاقه داريم هم مي رسيم.....اميدوارم كه هيچوقت منحل نشه...
[ سحر ] | [پنجشنبه، ۱۴ خردادماه ۱۳۸۸، ۲:۴۸ صبح ]بالاخره نفهمیدیم خوب بود یا بد
[ ] | [چهارشنبه، ۱۰ تیرماه ۱۳۸۸، ۱۰:۱۱ صبح ]خداحافظ سمپاد.... بعد ۷ سال دیگه از امسال باهات نیستم.
حلالم کن.
سمپاد یه مدرسه ی مضخرفه که تو دنیا دومیشم ندیدم.
درسای دانشگاهو و دبیرستانو به راهنمایی یاد میدن.که چی؟؟؟؟؟؟؟
بچه ها در اینده راحت باشن!
مسخره تر از این مدرسه ی چرت و لوس و مضخرف تو دنیا ندیدم و نخواهم دید.
تنها فرقشم اینه که سوالای چرتشونو مفهومی می دن.
مثلا امتحان زیست ترم دمو دم راهنمایی سال 88-87
همه چی داشت به غیر از زیست.از ریاضی گرفته تااااااااااااااشیمی!
من که مثل سگ پشیمونم اومدم این جا.
ایشاالله که هر چه زودتر منحل شه.
نمیدونم که چرا بعضی از دوستان سمپادی اینقدر ناراضی هستن!!! ... ولی به نظره من سمپاد خیلی چیزها داره! اینکه ماها خودمون بار بیایم بدونه هیچ فشار و زوری! اینکه خودمون باشیم خودمون المپیادی شیم خودمون رتبه 1 کنکور شیم خودمون پروژه بدیم ... واقعا حسنه! آدما یا میخوان موفق ( از نظره تحصیلی ) باشن یا نمیخوان! اگه نمیخوان که کلا آزمون تیزهوشان دادنشون اشتباه بوده! ولی اگه واقعا دوست دارن که موفق ( از نظره تحصیلی ) باشن چه بهتر که تو جایی مثه سمپاد باشن که خوده خودشون باشن! نه مثه خیلی از مدارس غیر انتفاعی به زور بچه هاشون رو به موفقیت میرسونن! ( بهتره بگم به بچه هاشون مثه یه ابزار واسه پول در آودن نگاه می کنن!!!! ) سمپاد خیلی جایه خوبیه! :دی امیدوارم که پا بر جا بمونه! :(
[ کلیک ] | [شنبه، ۲۵ مهرماه ۱۳۸۸، ۱:۱۱ بعدازظهر ]ظاهراَ که رؤیای منحل کردن سمپاد برای دولت به حقیقت پیوست!!!
تسلیت!!!
[ محمد حسین ] | [پنجشنبه، ۳۰ مهرماه ۱۳۸۸، ۳:۵۴ بعدازظهر ]واااااااااقعن که ...تاحالا سمپادیایی مث شما ندیده بودم که انقد راحت از سمپاد دل پری داشته باشن....تورو خدا کلاتونو پیش خودتون قاضی کنین... حسایی که تو سمپاد تجربه کردینو دیگه کجا میتونین داشته باشییییییییییییییییییییین...ازوختی این خبرو شنیدم اصن حال خوبی ندارم...
[ یه سمپادی ] | [سه شنبه، ۳۰ دیماه ۱۳۹۳، ۵:۰۷ بعدازظهر ]