یکشنبه ۲۷ بهمنماه ۱۳۸۷
چوبی که دولت نهم نخورد
مقدمه:
میگویند دولتمردان را چوب بودجه ادب میکند؛ از مدیر یک مدرسه گرفته تا عالیترین مقام اجرایی کشور.
واقعیت این است که در سه سال و نیم سپریشده از زمامداری محمود احمدینژاد، او و دولتش به هیچ وجه درد خوردن این چوب را نچشیدهاند. چرا که کشور را وقتی تحویل گرفتند که قیمت نفت بسیار بالا بود؛ تورم پایین آمده بود و دولت قبلی، حساب ذخیره ارزی پر و پیمانی هم برایشان به جا گذاشته بود.
این موارد در کنار صعود باورنکردنی قیمت نفت در سه سال نخست کار دولت نهم، موجب شد که این دولت، دست به هر دست و دلبازی و ولخرجی که دلش خواست، بزند و هیچ وقت غم و غصه بیپولی نخورد. پول نفت بسیار بود و صفرهای «حساب ذخیره نذری» هم پرشمار.
اما سقوط قیمت نفت و کاهش درآمدهای ارزی دولت از یک سو و رشد وحشتناک نرخ تورم داخلی (و دنبال آن افزایش هزینههای دولت) از سوی دیگر موجب شده است که دولت برای بودجه سال آینده با مشکلات بسیاری مواجه باشد. به بیان بهتر «ماه عسل نفتی دولت» دارد به پایان میرسد.
همین الان با فرض قیمت ۳۷.۵ دلاری هر بشکه نفت، بودجه سال آینده کشور چیزی حدود ۴۴ هزار میلیارد تومان (۴۶ میلیارد دلار) کسری دارد. یعنی برای بیش از ۴۰ درصد مخارج سال آینده کشور، درآمدی در کار نیست و راهی جز تأمین این مبلغ به روش استقراض از بانک مرکزی (بخوانید چاپ پول) وجود ندارد.
در کنار این مشکل، قرار است در قالب طرح تحول اقتصادی، از سال آینده اولاً یارانه آب، برق و سوخت (تا حدی) حذف شود و ثانیاً افزایش سنواتی حقوق کارکنان دولت متناسب با نرخ تورم متوقف شود.
به عبارت دیگر، از یک سو برای نمونه قیمت هر لیتر گازوییل از ۱۶ تومان (خندهدار) فعلی به چیزی بین ۵۰ تا ۲۷۰ تومان افزایش خواهد یافت (میزان افزایش هزینههای حمل و نقل را میتوانید حدس بزنید؟) و از سوی دیگر با لحاظ کردن تورم فعلی، قدرت خرید کارکنان دولت حدود ۳۰ درصد از امسال هم کمتر شود.
با این اوصاف، دولت دهم شرایط بسیار سختی را تجربه خواهد کرد؛ چرا که هم دستش برای خرج کردن بسیار تنگ است و هم با تورم شدید ناشی از حذف یارانه حاملهای انرژی -که پیشبینی میشود به بیش از ۵۰ درصد برسد- نارضایتی مردم از اوضاع اقتصادی را روبهروی خود میبیند.
تز:
این درست نیست که احمدینژاد و اطرافیانش، چهار سال هر گونه که دلشان بخواهد، خرج کنند؛ حساب ذخیره ارزی را هم در سالهای اوج قیمت نفت به پایان برسانند و همه جور تصمیمات غلط اقتصادی بگیرند و در نهایت شخص و گروهی دیگر بیاید و عواقبش را تحمل کند.
به دیگر سخن، اگر احمدینژاد در انتخابات بعدی پیروز نشود، همفکران و حامیان او تا سالها و شاید دههها از این دوران به عنوان یک دوران طلایی برای کشور نام میبرند و مردم کشور هم (متأسفانه) نشان دادهاند که در فراموشکاری، تبحر خاصی دارند.
احمدینژاد باید بماند تا این فاجعه را به چشم ببیند و چوب بودجه، چوب تعطیلی برنامهریزی و چوب ولخرجیهایش را بخورد. او باید در تأمین منبع برای پرداخت حقوقها و واردات گندم به مشکل بر بخورد تا بفهمد اداره کشور با اداره هیأت تومنی صنار فرق دارد.
آنتیتز:
چیزی که بلند است، دیوار حاشاست. از طرف دیگر، زمان برای آزمون و خطا گذشته و نمیشود کشور را چهار سال به گروهی سپرد تا ناکارآمدی شیوه کار و طرز تفکرشان به خودشان و مردم ثابت شود.
اگر در چهار سال پردرآمد، این بر سر کشور آمده، در سالهای خشکسالی و سختی، باید گروهی کارآمد، منضبط و اهل حساب و کتاب، اداره امور را به دست بگیرند و تا دیر نشده، جلوی غرق شدن اقتصاد و ورشکستگی کشور را بگیرند. حال هر چه احمدینژادیون میخواهند بگویند، بگویند.