دیده‌بان گاه‌نگاری‌های بهرنگ تاج‌دین
خوراک وبلاگ
پنجشنبه ۶ فروردین‌ماه ۱۳۸۸

علت و معلول هرزه‌نگاری و آن «کلمه گاف‌دار»

سپاه پاسداران در نخستین مرحله برخورد با سایت‌های ضد اخلاقی، ضد امنیتی و ضد مذهبی، عده‌ای از گردانندگان سایت‌های هرزه‌نگاری فارسی را دستگیر کرد و صدا و سیما نیز فیلمی از اعترافات این افراد را به نمایش گذاشت.
در این چند روز، در مورد این‌که هدف اصلی این اقدامات چیست، بسیار نوشته و گفته شده است و شاید نیازی به گفتن دیگرباره‌اش نباشد. اما همین برخورد هم جای بحث دارد.

اولین سؤالی که می‌شود پس از پخش هر فیلم اعترافاتی مطرح کرد، این است که آیا این اعترافات داوطلبانه بوده است و برای گرفتن آن‌ها (آن هم برای پخش تلویزیونی) فشاری غیر قانونی به متهمان وارد نشده است؟ آیا در قبال این کار، قولی برای تخفیف مجازات به این متهمان داده شده است؟ اگر متهمان آزادانه قصد اقرار داشته‌اند، چرا این کار در یک کنفرانس مطبوعاتی، با حضور نمایندگان همه رسانه‌ها و وکلای متهمان انجام نشده است؟

جدای بحث رعایت حقوق قانونی و انسانی متهمان، مواردی در اطلاعیه سپاه آمده که جای بحث و پرسش دارد.

نکته اول اطلاعیه، ارتباط دادن این متهمان با کشورهای بیگانه است که پذیرفتنش کمی سخت است. به خاطر داریم که ۱۲ سال قبل در نخستین اطلاعیه وزارت اطلاعات پیرامون عاملان قتل‌های زنجیره‌ای، از حضور دست‌های بیگانه و ارتباط متهمان با دولت‌های خارجی سخن گفته شده بود. چه خبر از رابطه سعید امامی با سیا و موساد؟

نکته دوم، عبارت «پشتیبانی مالی شرکت گوگل» است. جا دارد از نویسندگان اطلاعیه بپرسیم آیا واقعاً منظورشان این است که شرکت گوگل قصد حمایت از هرزه‌نگاری به زبان فارسی (آن هم به منظور براندازی نرم حکومت ایران) را دارد؟ واقعاً اگر سایتی از خدمات آگهی‌های متنی گوگل (موسوم به AdSense) استفاده کرد، گوگل قصد پشتیبانی مالی از آن سایت را داشته است؟ اگر یک گروه تروریست هم از هات‌میل برای مکاتباتشان استفاده کنند، مایکروسافت از آن‌ها پشتیبانی کرده است؟
آیا الان باید گوگل و همه خدماتش، از جستجو و جی‌میل و گوگل‌خوان گرفته تا فیدبرنر و یوتیوب و بقیه را تحریم کنیم و به جای واژه «گوگل» هم بگوییم «کلمه گاف‌دار» یا «G-word»؟
یک بار هم روزنامه همشهری یک آگهی با عکس مریم رجوی منتشر کرد. آیا اگر روزی سران مجاهدین خلق دستگیر شوند، در اطلاعیه‌ای مشابه می‌نویسند که این گروه از پشتیبانی تبلیغاتی روزنامه همشهری برخوردار بود؟

جدای از این موارد، فکر می‌کنم فیـ.ـلتر کردن سایت‌های هرزه‌نگاری و برخورد قانونی با گردانندگان آن‌ها، کاری درست و شایسته تقدیر است. اما حلال مشکل نیست. چرا که اقتصاددانان می‌گویند که تا وقتی تقاضایی هست، عرضه‌ای هم وجود خواهد داشت. به همین خاطر، مطمئنم که این سایت‌ها، آخرین سایت‌های هرزه‌نگاری به زبان فارسی نخواهند بود و این برخورد مانند مبارزه با مواد مخدر تا ابد ادامه خواهد داشت.

همه می‌بینیم که در ورزشگاه‌ها، چه دشنام‌هایی نثار بازیکنان و مربیان تیم‌های حریف، داور و حتی بازیکن و مربی مغضوب تیم خودی داده می‌شود و همه هم تمام و کمال از رسانه ملی پخش می‌شود. به خوبی دیده‌ایم که در خیابان و ترافیک، چه آسان لب‌ها به فحاشی و هرزگویی باز می‌شود و ناسزایی نیست که در جمع دوستانه و خصوصی شنیده باشیم و در جامعه و حریم عمومی از زبان افراد جاری نشده باشد.

مقصودم این است که وقتی در این جامعه، نه حریم خصوصی حرمت دارد و نه حریم عمومی، بدون شک برای ضد اخلاقی‌ترین انواع هرزه‌نگاری نیز یک تقاضا و بازار عظیم هست. روزی دیگر، سایتی دیگر راه‌اندازی می‌شود و با وجود این‌که تقریباً هیچ سایت و وبلاگی به آن لینک نمی‌دهد، باز هم حجم عظیمی از بازدیدکنندگان را به خود جذب خواهد کرد.

واقعیت این است که برخورد امنیتی با گردانندگان چند سایت (می‌خواهد ضد هر چیزی باشد؛ اخلاق، مذهب یا امنیت) کار سختی نیست. اما این‌ها همه معلول وجود یک نیاز و تقاضا هستند. علت را باید در جای دیگری جست و بدون شک، مقابله با آن علت، کار بسیار سخت‌تری است.

لینک در بالاترین

بالاترین  دلیشس  توییتر  فرندفید  فیس‌بوک
يادداشت‌هاي شما (3) || لينک دائم
 
چهارشنبه ۵ فروردین‌ماه ۱۳۸۸

سال نو، لباس نو

بالاخره پس از سال‌ها «دیده‌بان» لباسی نو به تن کرد.

دو سه ماهی بود که تصمیم گرفته بودم ظاهر این وبلاگ را عوض کنم. طرحی هم زده بودم و به چند نفر نشانش داده بودم. اما دانیال کشانی عزیز که طراحی تازه من را دید، گفت که یک فکری برایم می‌کند (و به زبان بی‌زبانی فهماند که آن «به اصطلاح طراحی» به درد عمه جانم هم نمی‌خورد.)
حال طراحی گرافیکی پوسته تازه‌ای که می‌بینید، کار دانیال است و اجرایش هم به عهده من بوده است و اگر اشکالی داشت، از کرامات خودم است.

راستش قالب قبلی را خودم خیلی دوست داشتم؛ هر چند که تقریباً همه از دستش شاکی بودند. به نظرم از نظر طراحی و کدنویسی یگانه بود و این‌که خود صفحه اسکرول نمی‌خورد، کاملاً منحصر به فردش کرده بود. نیازی به گفتن نیست که من عاشق آن ماه بزرگ و بیابان هم بودم.
اما باید اعتراف کنم که ایده حذف اسکرول کلی صفحه و اسکرول خوردن خود مطلب و البته موارد دیگر، طرفداران پرشماری نداشت و من هم کم‌کم از میزان شکایت‌ها جان به لب شده بودم.

پوسته جدید، در کل ویژگی خاصی ندارد. نسبتاً سبک است؛ کدنویسی HTML آن با معیار استاندارد XHTML 1.0 (نسخه Strict) معتبر است و شیوه‌نامه CSS آن هم منطبق بر استاندارد CSS 2.0 است؛ اما این سه ویژگی را قالب قبلی هم داشت.
همان طور که می‌بینید، اثری از جلوه‌های ویژه جاوا اسکریپتی هم در آن نیست.
در مجموع به جای طراحی اغراق‌شده و «خاص» مورد علاقه خودم، سعی کرده‌ام (و امیدوارم) ساده و کاربرپسند باشد.

دانیال جان
باز هم ممنون

بالاترین  دلیشس  توییتر  فرندفید  فیس‌بوک
يادداشت‌هاي شما (11) || لينک دائم
 
جمعه ۳۰ اسفند‌ماه ۱۳۸۷

{[(۱×۳×۸÷۸)×(۱×[۳-۸]×۸)×(۱-۳-۸÷۸)]+([۱×۳]-۸-۸)}×(۱+۳-۸+۸)

بعضی وقت‌ها آدم مجبور می‌شود برای فرار از کلیشه‌ها و نوآوری، دست به کارهای عجیب و غریب محیرالعقولی بزند که خودش هم نمی‌تواند جز دیوانگی، نام دیگری برایشان پیدا کند.
حالا حکایت تیتر این نوشته است که حاصل چند ساعت بازی یک کرگدن بیکار با ریاضی است.

الان که به عقب نگاه می‌کنم، می‌بینم سال ۱۳۸۷ نه تنها سال بدی نبود، که خیلی هم خوب بود. (لااقل تا به امروز) فکر می‌کنم که ۸۷ را بدون انجام اشتباهی بزرگ یا از دست دادن فرصتی استثنایی به پایان رساندم و این خودش کارنامه خوبی است.
جز این، پایان هزار و یک شب و فارغ‌التحصیلی از دانشگاه، معافیت از سربازی و ۹ ماه تجربه کاری عالی، هر چند به سه ماه بیکاری و بلاتکلیفی منجر شده، اما در مقایسه با چند سال قبلش، جای گله و شکایت باقی نمی‌گذارد.
مطمئنم ۱۳۸۷ و خاطراتش را تا سال‌های سال به خاطر خواهم داشت.

در آغاز ۸۷ فکر می‌کردم که زندگی‌ام دارد به وضعیتی پایدار می‌رسد (که نرسید.) اما ۱۳۸۸ را با بی‌اطلاعی و تردید کامل نسبت به آینده‌ام آغاز می‌کنم. حتی نمی‌دانم دو ماه دیگر کجایم و مشغول چه.
به همین دلیل، بزرگ‌ترین خواسته\برنامه\هدف\آرزویم برای ۱۳۸۸ این است که به وضعیتی پایدار برسم و از این بلاتکلیفی و تغییر پی در پی مسیر زندگی رهایی یابم.

نوشتن به مناسبت آغاز سال نو، روز تولد یا سالگرد تولد وبلاگ، کلیشه‌ای‌ترین کلیشه‌ها هستند؛ اما دست کم فرصتی است برای نگاه کردن و ارزیابی دوباره راه طی‌شده و تصحیح مسیر پیش رو. هر چند که تنها گذشت زمان است که می‌تواند انتهای جاده را هویدا کند.

امیدوارم هزار و سیصد و هشتاد و هشتی سرشار از موفقیت، شادی، سلامت، خوشبختی و رضایت به انتظارتان نشسته باشد و گاوهایتان شیرافشان باد.

بالاترین  دلیشس  توییتر  فرندفید  فیس‌بوک
يادداشت‌هاي شما (3) || لينک دائم
 
چهارشنبه ۲۸ اسفند‌ماه ۱۳۸۷

هدف: بر هم زدن بازی تمامیت‌خواهان

بخواهیم یا نخواهیم، خوشحال باشیم یا ناراحت، واقعیت این است که سید محمد خاتمی از رقابت در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ انصراف داده و به نفع میرحسین موسوی کنار کشیده است.
اگر اصلاً این انتخابات مسأله ماست و فکر می‌کنیم اهمیتی در آینده دور یا نزدیکمان دارد، با توجه به این‌که تنها ۸۶ روز تا موعد رأی‌گیری باقی مانده است، شاید بهتر باشد بحث بر سر حاشیه و متن تصمیم خاتمی را کنار بگذاریم و به این فکر کنیم که چه چیزهایی برایمان مهم است و چه باید کرد.

با کنار کشیدن خاتمی، سه نامزد عمده در انتخابات ۸۸ باقی می‌مانند که وجه مشترک هر سه آن‌ها، داشتن اندیشه‌های اقتصادی سوسیالیستی است؛ تخیلی یا انقلابی بودن نوع این اندیشه‌ها، نهایتاً تأثیری در ماهیتشان نیز ندارد. دغدغه اصلی هر سه کاندیدا، طبقات پایین جامعه است و جامعه‌ی هدف شعارهای انتخاباتی‌شان نیز همین اقشار است.
با این وصف، (حداقل فعلاً) طبقه متوسط شهری ایران، نامزدی در انتخاباتی آینده ندارد.

اما موضوع انتخابات، تنها در اقتصاد خلاصه نمی‌شود؛ همان گونه که از اقتصاد و معیشت تهی هم نیست. دغدغه‌های سیاسی-اجتماعی نیز در تصمیم‌گیری برای چگونگی مواجهه با مسأله انتخابات تأثیرگذارند.

تلاشی که محافظه‌کاران (اصول‌گرایان، جناح راست، اقتدارطلبان، تمامیت‌خواهان) از انتخابات دور دوم شوراها در سال ۸۱ آغاز کردند، تنها برای پیروزی در انتخابات و کسب قدرت نبود. بلکه هدف غایی و نهایی فرآیندی که آغاز شد، تضمین همیشگی پیروزی برای این جناح و معتمدانش بود.
به دیگر سخن، مسأله این نیست که علیرضا رجایی‌ها انتخاب نشوند یا کسی با شعارهای دکتر معین در انتخابات پیروز نشود؛ مسأله این است که اولاً دیگر شاهد نتیجه شگفتی‌برانگیز و رویدادی مانند دوم خرداد ۷۶ نباشیم و در ثانی اصلاً افراد و گروه‌هایی که معتمد یا دلخواه تمامیت‌خواهان نیستند، نتوانند نامزد شوند و رقابت کنند.
در یک کلام، تمامیت‌خواهان به دنبال این هستند که حاکمیت حداکثر در دست معتمدان خودشان دست به دست شود و کسانی که در فکر (یا حاضر به) گستردن دایره حاکمان هستند، حتی به قدرت نزدیک هم نشوند.

حال مسأله این است که باید به هر نحو ممکن، جلوی برآورده شدن این خواسته تمامیت‌خواهان را گرفت و یک راه آن، انتخاب کردن رییس‌جمهوری است که بتواند جلوی این بازی را بگیرد و نگذارد کشور به شرایط تک‌حزبی برسد؛ حزبی از نوع پادگانی با روابط فرمان‌دهی و فرمان‌بری به سبک نظامی آن.

واکنش منفی و سرشار از نارضایتی تمامیت‌خواهان به نامزدی خاتمی، این نوید را می‌داد که او، شخصی مناسب برای تحقق خواسته‌هایشان نیست و اجازه بسته‌تر شدن دایره قدرت و به تبع آن محدودتر شدن فضای نفس کشیدن را نمی‌دهد.

قضیه مانند بازاری است که اگرچه چندین فروشنده در آن حضور دارند، اما همه زیرمجموعه یک نفر هستند و می‌خواهند کاری کنند که عرضه‌کننده دیگری وارد بازار نشود و فقط زیردستان معتمد همان یک نفر بتوانند با هم رقابت کنند.

حال که دیگر مطمئنیم نام خاتمی در بین نامزدهای انتخابات پیش رو نخواهد آمد، پرسش این است که آیا نامزدی وجود خواهد داشت که بتواند این خواسته را برآورده کند؟
به عبارت دیگر، آیا میرحسین موسوی یا مهدی کروبی جلوی منحصر شدن تمام و کمال قدرت در دست تمامیت‌خواهان را خواهند گرفت؟ آیا نامزد دیگری هست که نتوانند پشت سد نظارت استصوابی متوقفش کنند و این قابلیت را داشته باشد که نقشه و بازی آنان را بر هم بزند؟

شخصاً معیارهای اقتصادی را دلیلی لازم برای رأی دادن به یک نامزد می‌دانم؛ اما مسأله حفظ حداقل‌های رقابت‌پذیری، دلیلی کافی است که اگر یک کاندیدا بتواند برآورده‌اش کند، با همه نامطلوبیت‌های اقتصادی، در انتخابات شرکت کنم و به او رأی بدهم.

بالاترین  دلیشس  توییتر  فرندفید  فیس‌بوک
يادداشت‌هاي شما (3) || لينک دائم
 
پنجشنبه ۲۲ اسفند‌ماه ۱۳۸۷

حاکمیت یک‌دست، حاکمیت دوگانه و کارآمدی

این یک حقیقت مسلم است که کارآیی نهادهای انتخابی کشور (دولت، مجلس و شوراهای شهر) برای پیش‌برد اصلاحات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، سقفی مشخص و محدود دارد و به دلایل قانونی و فراقانونی، نمی‌شود فراتر از این حد، انتظاری از آن‌ها داشت.

اما همین واقعیت ساده (و شاید تلخ) در پی رخ دادن سلسله‌ای از وقایع کوچک و بزرگ در سال‌های زمام‌داری دولت اصلاحات بر همگان ثابت شده است؛ رخدادهایی چون فاجعه ۱۸ تیر ۷۸، توقیف فله‌ای مطبوعات در اردیبهشت ۷۹، مسکوت ماندن طرح اصلاح قانون مطبوعات در مجلس ششم، احکام دادگاه‌های عاملان قتل‌های زنجیره‌ای، ترور حجاریان و مهاجمان کوی، گرفتاری مصوبات مجلس ششم در سد شورای نگهبان، به بن‌بست رسیدن لوایح دوگانه، رد صلاحیت گسترده نمایندگان مجلس ششم و علی‌الخصوص داستان افتتاح فرودگاه امام.

با روشن شدن میزان قدرت نهادهای انتخابی در مواجهه با ایستادگی بخش‌های دیگر حاکمیت، برخی این تز را مطرح کردند که با خروج اصلاح‌طلبان از دایره قدرت و یک‌دست شدن حاکمیت، بسیاری از مسائل کشور حل خواهند شد؛ از مسأله خصوصی‌سازی و سرمایه‌گذاری خارجی گرفته تا رابطه با آمریکا.

شش سال از زمام‌داری آبادگران در شوراهای شهر، پنج سال از دست یافتن اصول‌گرایان به اکثریت مطلق در مجلس و سه سال و نیم از آغاز به کار محمود احمدی‌نژاد در دولت می‌گذرد. بعید می‌دانم که بشود در برهه فعلی، حاکمیتی یک‌دست‌تر از این‌چه را که هست، تصور کرد. حال وقت آن رسیده است که درستی یا نادرستی تز «حل مشکلات با حاکمیت یک‌دست» را محک بزنیم و بپرسیم آیا در غیاب حاکمیت دوگانه، کشور بهتر اداره می‌شود؟

به گمان من پاسخ این سؤال، منفی است. حتی در حاکمیت یک‌دست هم رییس‌جمهور نمی‌تواند به زنان اجازه ورود به ورزشگاه‌ها را بدهد. با وجود یک‌دست بودن و اعتماد کامل مراکز اصلی قدرت به نهادهای انتخابی، هنوز هم رابطه با آمریکا یک مسأله است و اوضاع سیاست خارجی از بد هم بدتر شده است. از وضع اقتصاد کشور هم بهتر است حرفی نزنیم.

نتیجه‌ای که می‌خواهم بگیرم، این نیست که هر حاکمیت دوگانه‌ای بهتر و کارآمدتر از حاکمیت یک‌دست است. اما اولاً کارآیی حاکمیت دوگانه ممکن است از حاکمیت یک‌دست هم بیشتر باشد و در ثانی، بهتر است نظریه «یک‌سره شدن قضیه با حاکمیت یک‌دست» را کنار بگذاریم. چه مراد از «قضیه» رابطه با آمریکا باشد و چه موجودیت کل نظام. بعید است با رأی دادن به اصول‌گرایان، این آرزوها محقق شوند.

بالاترین  دلیشس  توییتر  فرندفید  فیس‌بوک
يادداشت‌هاي شما (1) || لينک دائم