شنبه ۲۹ فروردینماه ۱۳۸۸
نام حافظ رقم نیک پذیرفت؛ ولی ...
حاصل کارگه کـ.ـون و مکان این همه نیست
باده پیش آر که اسباب جهان این همه نیست
لسانالغیب، حافظ شیرازی
چند سال پیش، معلم بزرگوارم محمد ایوبی یادداشتی برای یکی از روزنامهها (فکر میکنم «نوروز») نوشته و اوضاع ممیزی کتاب در وزارت ارشاد را به تصویر کشیده بود. این نویسنده میگفت که ممیزان اداره کتاب، هر جا که در متن، کلمه «سـ.ـینه» را دیده بودند، روی آن خط قرمز کشیده بودند؛ فرقی نمیکرد که سخن از آرزویی باشد که کسی در سـ.ـینه دارد یا نقل حکایتی که سـ.ـینه به سـ.ـینه منتقل میشود.
حتی واژگان دیگری نظیر سـ.ـینهخیز، سـ.ـینهچاک، سـ.ـینهزنی، سـ.ـینهریز و سـ.ـینهکش هم از زیر تیغ این «سـ.ـینهزدایی» جان سالم به در نمیبردند؛ اما بر خلاف سـ.ـینه، مشکلی با واژه «پستان» نداشتند. (کل حکایت نقل به مضمون؛ به دلیل حافظه ضعیف من)
محمود فرجامی و «یارو» از دلایل فیـ.ـلتر شدن وبلاگهایشان نوشته و مکاتباتشان با واحد فیـ.ـلترینگ مخابرات را منتشر کردهاند.
نکته مشترک هر دو پاسخ این است که سایت شما به دلیل وجود چند کلمه مسدود شده است و با «اصلاح» این کلمات، رفع فیـ.ـلتر میشوید: کلماتی نظیر تجـ.ـاوز، فیـ.ـلتر، لخـ.ـتی و ...
به عبارت بهتر، سامانه (سیستم) فیـ.ـلترینگ مخابرات - که قرار بود هوشمند باشد - تنها با یافتن یک سری واژگان خاص در محتوای یک سایت، آن سایت را هرزهنگار میشمارد و بیدرنگ رأی به مسدود شدن (توقیف) آن میدهد.
به این ترتیب، نوشتن چیزهایی نظیر لخـ.ـتی درنگ، سـ.ـینه سپر کردن، فیـ.ـلتر روغن، تجـ.ـاوز رژیم صدام به خاک ایران و ... نه تنها مجاز نیست، که از نظر سامانه فیـ.ـلترینگ خودکار مخابرات، نشاندهنده محتوای هرزه و میل نویسنده به هرزهنگاری است.
انداختن نگاهی گذرا به همین دو وبلاگ، به راحتی نشان میدهد که نه تنها کارکردشان هرزهنگاری نیست، که محتوایی هرزهنگارانه هم ندارد.
همین دو مثال به خوبی نشان میدهد که چنین سامانهای نه تنها هوشمند نیست، که بسیار هم عقبمانده است. واژه «خودکار» توصیف بهتری برای روش کار سامانه فیـ.ـلترینگ مخابرات است.
بخشی از این اشکال، به دلیل فهرست کلیدواژههای ممنوعهای است که طراحان نرمافزار برای آن در نظر گرفتهاند. این فهرست، پر از واژگانی با کاربرد دوگانه یا چندگانه است. نه فقط سـ.ـینه و لخـ.ـتی و تجـ.ـاوز، که حتی واژگان دیگری نیز هستند که بسیار در هرزهنگاری کاربرد دارند، اما معناهای دیگری هم دارند که هیچ ربطی به آن کاربرد ندارد. (کلمه سوم بیتی که در ابتدای این یادداشت از حافظ نقل کردم، شاهدی بر این ادعاست.)
گذاشتن این واژگان در فهرست ممنوعه و سپردن فیـ.ـلترینگ به روباتی که نمیتواند هرزهنگاری را از غیر آن تشخیص دهد، آسانترین جواب به یک سؤال سخت است. معلوم نیست اگر روزی روزگاری مخابرات تصمیم بگیرد فیـ.ـلترینگ سایتهای سیاسی و دینی را هم به همین روش انجام دهد، چه پیش خواهد آمد.
قرارگیری واژهای نظیر «تجـ.ـاوز» در جمع کلیدواژههای محبوب هرزهجویان هم نکتهای جالب توجه است که باید دلایلش را روانشناسان و جامعهشناسان بررسی کنند.
از سوی دیگر، واحد فیـ.ـلترینگ شرکت معظم مخابرات با این روش، دارد ناخودآگاه روشهای دور زدن این سامانه، نظیر تغییر املای کلمات را ترویج میدهد که دو اشکال عمده به دنبال خواهد داشت:
اول اینکه پژوهش درباره برخی موضوعات (مثلاً نظر وبلاگنویسان پیرامون فیـ.ـلترینگ) را بسیار سخت میکند. (چرا که باید حدس بزنی این کلیدواژه ممنوعه را به چه شکلهایی میشود نوشت و تکتک شکلها را جستجو کنی.)
از آن مهمتر اینکه با اتخاذ چنین شیوهای، شرکت مخابرات عملاً دارد پیدا کردن محتوای هرزهنگاری را برای جویندگان آن آسانتر میکند. چرا که با خودداری دیگران از استفاده از واژگان دارای کاربرد دوگانه، عملاً جوابهای نامطلوب هرزهجویان از فهرست یافتههای موتورهای جستجو حذف میشود و این افراد، آسانتر و سریعتر میتوانند به آنچه میخواهند، دسترسی پیدا کنند.
در کنار این، یکی از مشخصات اینترنت و بویژه «وب ۲.۰» وجود محتوای تولیدی کاربران (User-Generated Content) و نیز محتوای خودکار (Auto-Generated Content) است.
برای نمونه، کامنتهای یک وبلاگ، سایتهایی نظیر بالاترین و یوتیوب، انواع و اقسام انجمنهای اینترنتی (Forum) نظیر پرشینتولز، و نیز سایتهایی نظیر دودردو و بازنگار هم که تنها نوشتههای دیگران را به صورت خودکار بازنشر میدهند، نمونههایی از محتوای تولیدی کاربران یا دیگران هستند که گردانندگان یک سایت در تولید آنها نقشی ندارند.
با این روش خودکار فیـ.ـلترینگ که نوشته یک کاربر از هزاران کاربر سایت میتواند موجب فیـ.ـلتر شدن کل سایت شود، مدیران سایتها را به پلیسهایی تبدیل میکند که صبح تا شب و شب تا صبح را به جستجو در نوشتههای کاربران و «اصلاح» آنها میگذرانند.
این تقصیر من وبلاگنویس نوعی نیست که هرزهجویان به دنبال «لخـ.ـتی» و «تجـ.ـاوز» میگردند؛ این من نیستم که باید نوشتههایم را «اصلاح» کنم؛ بلکه این واحد فیـ.ـلترینگ مخابرات است (و مقامات بالاتر دستاندرکار سیاستگزاری در این حوزه، نظیر شورای عالی انقلاب فرهنگی) هستند که باید منش، روش و بینش خودشان را اصلاح کنند.
به نظر میرسد که این نحوه فیـ.ـلترینگ خودکار واژهمحور که قادر به تشخیص هرزهنگاری از محتوای سالم نیست، به هیچ عنوان کارآیی ندارد و نیاز به یک تجدید نظر جدی در آن احساس میشود.
به بیان بهتر، بایسته و شایسته این است که پیش از تلاش برای ساماندهی پایگاههای اطلاعرسانی اینترنتی، ابتدا این فیـ.ـلترینگ نادرست را سر و سامانی داد که نوشتن در موردش هم با این معضلات عدیده روبهرو است.
حافظ آن غزل را اینگونه به پایان میرساند:
نام حافظ رقم نیک پذیرفت ولی
پیش رندان رقم سود و زیان این همه نیست
لینک در بالاترین
یادداشتهای شما:
و چنین است و بود
که کتاب لغت (فضای مجازی) نیز
به باز جویان سپرده شد
تا هر واژه را که معنائی داشت
به بند کشند (فیـ.ـلتر کنند)
و واژگان بی آرش را
به شاعران (وبلاگنویسان) بگذارند.
و واژه ها
به گنهکار و بی گناه تقسیم شد،
به آزاده و بی معنی
سیاسی و بی معنی
نمادین و بی معنی
ناروا و بی معنی
(شهوت برانگیز و بی معنی).
و شاعران (وبلاگنویسان)
از بی آرش ترین الفاظ
چندان گناهواژه تراشیدند
که بازجویان به تنگ آمده
شیوه دیگر کردند،
و از آن پس،
سخن گفتن (وبلاگ نوشتن)
نفس جنایت شد.
با یادی از احمد شاملو