دیده‌بان گاه‌نگاری‌های بهرنگ تاج‌دین
خوراک وبلاگ
چهارشنبه ۳۱ تیر‌ماه ۱۳۸۸

اروپا و آمریکا در راه چین و روسیه؟

یک سال از آخرین باری که ایران و غرب پای میز مذاکره نشستند و بر سر برنامه هسته‌ای ایران، گفت و گو کردند، می‌گذرد. از آخرین روزهای تیرماه سال ۱۳۸۷ که سعید جلیلی، خاویر سولانا و نمایندگان ۱+۵ در ژنو با هم دیدار کردند، دیگر مذاکره‌ای حضوری بین نمایندگان دو طرف انجام نشد. تازه‌ترین تماس تلفنی مذاکره‌کننده ارشد ایران با مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا نیز مربوط به سه ماه پیش است و از آن زمان، مذاکرات به حالت تعلیق در آمده است. این در حالی است که دو هفته پیش، گروه هشت اعلام کرد که ایران تا ماه سپتامبر فرصت دارد به سر میز مذاکره برگردد.

غرب بارها اعلام کرده که مهم‌ترین مسأله‌اش در مذاکره با ایران، پرونده هسته‌ای است و مباحثی نظیر حمایت جمهوری اسلامی از گروه‌هایی مانند حزب‌الله لبنان و حماس، و نیز بحث امنیت در عراق و افغانستان در مرتبه‌های بعدی اهمیت قرار دارند. در مقایسه با این موضوعات، مواردی نظیر دموکراسی، حقوق بشر و حتی مناقشه داخلی بر سر انتخابات از اهمیت و اولویت بالایی برخوردار نیستند.

غرب و به طور مشخص ایالات متحده، بارها ثابت کرده که تا وقتی منافع جهانی و منطقه‌ای‌اش را تأمین کنند، مشکلی با غیبت دموکراسی یا نقض حقوق بشر در کشورهای خاورمیانه ندارد. شاید بهترین شاهد این ادعا، عربستان سعودی باشد که در مقایسه با آن، ایران نماد دموکراسی و احترام به حقوق انسانی است.

از دیگر سو میرحسین موسوی، رهبر اصلی معترضان به نتایج انتخابات ریاست جمهوری ایران، بارها اعلام کرده که در اصول کلی سیاست هسته‌ای، تفاوت چندانی با محمود احمدی‌نژاد ندارد و تنها اعتقاد دارد باید روش‌ها و زبانی هوشمندانه‌تر را به کار گرفت تا هزینه‌های کمتری به کشور تحمیل شود.

علاوه بر این، اگر تحت هر شرایطی معترضان بتوانند زمام امور را در ایران به دست بگیرند و نمایندگانشان را به سر میز مذاکره با ۱+۵ بفرستند، این افراد با اتکا به پشتوانه مردمی داخلی و محبوبیت جهانی، طرف‌های سرسخت‌تری در چانه‌زنی خواهند بود؛ در مقایسه با دولت فعلی که تعداد نقطه ضعف‌هایش از شماره خارج است.

هم‌چنین باید این نکته را هم به خاطر سپرد که غرب و به طور مشخص ایالات متحده آمریکا برای از سر گیری مذاکرات عجله دارد و رخ دادن هر حالتی به جز تثبیت بدون پیش‌شرط محمود احمدی‌نژاد در مقام ریاست جمهوری، روندی بسیار طولانی، وقت‌گیر و همراه با بی‌ثباتی خواهد بود.

بعید نیست دولت فعلی ایران یا دو متحد بزرگ شرقی‌اش این پیشنهاد را به آمریکا و اتحادیه اروپا بدهند که راه چین و روسیه را طی کنند؛ دولت احمدی‌نژاد را (همانند حکومت بشار اسد در سوریه) به رسمیت بشناسند؛ اجازه بدهند حکومت با مخالفان داخلی‌اش به هر شیوه‌ای که دوست دارد، برخورد کند، و در مقابل، مذاکرات آغاز شود. سؤال این‌جاست: آیا ممکن است اروپا و آمریکا هم راه سریع، کم‌دردسر، کم‌هزینه و پرفایده چین و روسیه را برگزینند؟

لینک مطلب در بالاترین

بالاترین  دلیشس  توییتر  فرندفید  فیس‌بوک


یادداشت‌های شما:

این احتمال دور از ذهن نیست اما در صورت وقوع، یکی از بزرگترین اشتباهات غرب در قبال ایران خواهد بود.

دشواری‏هایی که بعد از انتخابات رخ داده مدت زیادی طول خواهند کشید. اگر احمدی نژاد در این چهار سال رییس جمهور باشد، با اوضاعی جدیدی که نتیجه تفکیک قدرت در سطوح بالاست مواجه خواهد شد.
او در این شرایط اعتماد خود را به بسیاری از حامیانش از دست داده و بیش از پیش به سپاه روی خواهد آورد و پست های دولتی را در اختیار افسران سپاه پاسداران قرار خواهد داد.
در سیاست خارجی هم دیپلماسی نگاه به شرق پررنگ تر میشود و در عین حال اسرائیل احساس خطر بیشتری خواهد کرد که منجر به افزایش تنش و افزایش فوبیای هر دو طرف نسبت به هم خواهد شد. این یعنی قوت گرفتن توهم توطئه یک دشمن خارجی و پررنگ‏تر شدن گفتمان آن.

به نظر تو، این شرایط، سیاست هسته ای ایران را بیش از پیش به سمت تولید سلاح‏های کشتار جمعی سوق نمی‏دهد؟

همه اینها در شرایطی است که به نظر من، به قدرت رسیدن اصلاح طلبان و شفاف تر شدن رابطه با غرب با انجام مذاکره و خروج از گفتمان دوست-دشمن، میتوانست خطر ایران مجهز یه سلاح هسته ای را کاهش دهد.

[ بهروز ] | [جمعه، ۲ مرداد‌ماه ۱۳۸۸، ۴:۵۰ بعدازظهر ]