دیده‌بان گاه‌نگاری‌های بهرنگ تاج‌دین
خوراک وبلاگ
پنجشنبه ۱۲ شهریور‌ماه ۱۳۸۸

روی سوم سکه

روایت حاکمیت و معترضان از وقایع پیش و پس از انتخابات تا حد زیادی روشن و آشکار است. اما آن‌چه به گمان من تا حد زیادی مغفول مانده، تصویر این وقایع در نظر مردم (و نه گروه‌های سازمان‌یافته) حامی احمدی‌نژاد است؛ تصویری که تفاوت‌هایی با توصیف حاکمیت از این داستان دارد.

محمود احمدی‌نژاد در مبارزات انتخاباتی سال ۱۳۸۴، تلاش کرد خود را به عنوان فردی خارج از حاکمیت معرفی کند که آمده است تا جلوی واریز شدن منابع کشور به جیب رانت‌خواران و قدرتمندان را بگیرد و به جای آن، پول‌ها را «عادلانه» بین مردم تقسیم کند. این ادعا بر پایه باوری (به گمان من نادرست) بنا شده که دلیل «فقر اقتصادی» اقشار جامعه، چپاول ثروت کشور به دست عده‌ای معدود است.
استراتژی احمدی‌نژاد در مبارزات انتخاباتی چهارساله‌اش برای دوره بعد هم بر همین مدار می‌چرخید که مشکل از رانت‌خواری مافیا (و به طور خاص خاندان هاشمی رفسنجانی) است.

واقعیت این است که چنین مدعایی از دید بسیاری از مردم طبقه پایین، اعم از ساکنان شهرهای بزرگ و کوچک و نیز روستاها «عین حقیقت» است. این گروه از مردم، به این گفته احمدی‌نژاد کاملاً باور دارند که هر سه رقیب انتخاباتی وی را هاشمی رفسنجانی به میدان آورده و او صحنه‌گردان اصلی است. در باور این دسته، مسأله اصلی این است که آن‌ها که سه دهه «خوردند و بردند» و اکنون چهار سال است از این امتیاز محروم مانده‌اند، می‌خواهند به زور زمام امور را در دست بگیرند تا بتوانند دوباره «بخورند.» (ببینید چگونه عده‌ای به سادگی باور می‌کنند به مردم نفری صد هزار تومان داده‌اند تا در راهپیمایی ۲۵ خرداد شرکت کنند.)

تا جایی که من دیده‌ام، معترضان بیشتر بر روی رد تحلیل حاکمیت، موسوم به «کودتای مخملی» متمرکز شده‌اند که در کیفرخواست دادگاه «سران اعتراضات» به دقت شرح داده شده است. اما واقعیت این است که آن روایت، مخاطب خاص دارد و داستان برای مخاطب عام همان قصه «کودتای هاشمی و رانت‌خواران» است که سعی می‌شود با طرح گزاره «اذعان معترضان به دروغ بودن ادعای تقلب» و نیز اتهام پشتیبانی مالی فرزندان هاشمی از معترضان، ثابت شود.

اما مسأله مهم‌تر، شکاف اجتماعی است که تحلیل شبه مارکسیستی احمدی‌نژاد و عملکرد او بر عمق آن افزوده است. تصویر اغراق‌شده، کاریکاتورگونه و نامطبق بر واقعیتی که احمدی‌نژاد از فرادستان و فرودستان ترسیم کرده، منجر به دوپارگی جامعه و کینه فرودستان از طبقه متوسط منتهی شده و روز به روز هم به این نفرت دامن زده است. نشانه‌های این نفرت را می‌توان در برخی از آن‌ها که برای برخورد با معترضان به کار گرفته شده‌اند، دید.

احمدی‌نژاد و جریان محافظه‌کاری افراطی در حالی به جنگ ارزش‌ها و فرهنگ طبقه متوسط رفته است که فراموش کرده این گروه، نه تنها بخش اعظم تولید و مصرف فرهنگی را در دست دارند و بخش اعظم سرمایه اجتماعی کشور را تشکیل می‌دهند، که مصرف‌کنندگان اصلی اقتصادی کشور نیز همین‌هایند. نارضایتی همین مردم از رسانه دولتی، به سادگی می‌تواند موجب بحران آگهی در صدا و سیما شود.

فراتر از مباحث سیاسی مطرح، این صف‌آرایی دو گروه در برابر یکدیگر خطری بزرگ برای جامعه ایران است. واقعاً مسأله این نیست که عده کدام طرف بیشتر است؛ مسأله این است که کشور تنها بر یک پا نمی‌تواند بایستد.

بالاترین  دلیشس  توییتر  فرندفید  فیس‌بوک


یادداشت‌های شما:

با خواندن این مطلب چند پرسش به نظر من می رسد: 1. آیا این گزاره که "عده ای سه ده خورده اند و برده اند" نادرست است 2. آیا "چپاول ثروت کشور به دست عده ای معدود" صورت گرفته است یا نه؟ 3. آیا رانت خواری و مافیا اموری زاییدۀ ذهن و تخیلی اند؟ (صرف نظر از اینکه مصداق آن "عده" یا مافیا را چه کسانی بدانیم). 4. اگر آن فساد اقتصادی، رانت خواری یا مافیای نفتی وجود داشته، آیا منحصر به بخش هایی خاصی بوده و دیگران از آن بری بوده اند؟ 5. اگر فرض کنیم که آن خوردن و بردن منحصر به "هاشمی و اعوان و انصارش" باشد، آیا آنان نمایندۀ (سیاسی، اقتصادی، فرهنگی) طبقه متوسط شهری ایران اند؟ 6. به طور مشخص رابطۀ کارگزاران و مشارکت با طبقۀ متوسط چیست؟ (صرف نظر از تناقضات درونی آنها) 7. اصلاً میزان نفوذ این دو حزب در اجتماع چقدر است؟ 8. میزان اثرگذاری این دو حزب در فضای سیاسی قبل از انتخابات و نیز در جنبش بعد از انتخابات چقدر بوده است؟
به گمان من تقلیل طبقه متوسط شهری و خواسته های این طیف متکثر به اصلاح طلبان حکومتی وقرار دادن آن در برابر طبقات تهیدست جامعه نارواست. الگوهای رای دهی، حاصل پژوهش ها، و دینامیسم جنبش اعتراضی بعد از انتخابات هیچکدام نشان نمی دهد که این گروه ها نمایندگی سیاسی طبقه متوسط را داشته باشند.
احمدی نژاد بر موج بی خانمانی حاصل از سیاست تعدیل ساختاری و خصوصی سازی سوار شد. بیشتر مدعاهای وی درمورد فساد مالی و فقر ناشی از سیاست های گذشته درست بود. اما وی مزورانه نگفت که حامیان وی، مثلاً موتلفه، نیاد مستضعفان و سپاه چقدر در آن فرایند و بالطبع در غارت و چپاول شریک بودند.

------------------------
بهرنگ: دوست گرامی
من جداً با این باور که «مقصر بیکاری و تورم و مواردی از این دست، رانت‌خواری عده‌ای خاص است» مخالفم.
اما داستان مشارکت و کارگزاران و این‌ها، داستان پیروی مردم از آن‌ها نیست. قصد تقلیل دادن مردم به این گروه‌ها و اشخاص را ندارم. اما فعلاً در ساخت قدرت و در میان فعالان سیاسی، بدنه طبقه متوسط به افراد و گروه‌هایی از این دست نزدیک‌تر است و گروه‌های مقابل، عملاً میانه‌ای با این گروه از مردم ندارند.

[ رهگذر ] | [جمعه، ۱۳ شهریور‌ماه ۱۳۸۸، ۸:۲۳ صبح ]


مهراس از خون یارانت .....زرد مشو

پنجه در خون زن و بر چهره بکش

دشمن گرچه خون میریزد ....ولی از جوشش خون میترسد
مثل خون باش .......بجوش

[ المیرا ] | [جمعه، ۱۳ شهریور‌ماه ۱۳۸۸، ۰:۰۵ بعدازظهر ]


دوست عزیز
من با شما موافقم که رانت خواری را نمی توان علت حادثه یا موجبۀ تورم و بیکاری دانست. اما یادتان باشد که شما به پرسش های من جواب نداده اید.
ضمناً دو فروکاهی در بحث شما مشهود است. تقلیل شرکت کنندگان در جنبش به طبقۀ متوسط و ندیدن تکثر آن و دادن نمایندگی طبقۀ متوسط به احزاب دولتی.

-----------------------------
بهرنگ: دوست گرامی
به هیچ وجه قصد فرو کاستن معترضان به طبقه متوسط (و طبقه متوسط به معترضان) را نداشته‌ام و اگر چنین برداشتی شده، قاعدتاً از ضعف نوشتار من بوده است. عرض کردم که در ساخت سیاسی، این احزاب و شخصیت‌ها (که بعد از این فرآیند محاکمه سرانشان در دادگاه، «دولتی» خواندن آن‌ها را بیش از همیشه غیر منصفانه می‌دانم) نزدیکی بیشتری با خواسته‌ها و ارزش‌های طبقه متوسط در بین بازیگران سیاسی دارند.

اما در مورد پاسخ دقیق به سؤالات شما:
1- هم بله و هم خیر. چون رانت‌خواری منحصر به این سه دهه نیست و دهه‌ها (و شاید قرن‌ها) پیش از آن هم وجود داشته است. رانت‌خواران علت نیستند؛ معلول ساختاری هستند که فاقد نهادهای نظارتی (به طور خاص: رسانه‌های آزاد و مستقل) و قضایی کارآمد است.
2- همیشه عده‌ای خاص و معدود رانت‌خواری می‌کنند و این امکان برای همه طبیعتاً فراهم نیست. یک روز ممکن است حزب و گروهی باشد و روز بعد، نهادی نظامی.
3- خیر. اما نه تا این حد و به این شکلی که جریان حاکم توصیف می‌کند.
4- ببینید؛ این ساختار چنان غیر شفاف و مبهم است که جز بر پایه معدود اخبار و محدود اطلاعات و ادعاهای منتشره، نمی‌توان قضاوت کرد. یقیناً به تحقیق و بررسی اسناد و مدارک نیاز است. اما نهادهایی که برای نمونه اسکله‌های غیر قانونی و فاقد نظارت در اختیار دارند، می‌توانند جزو گروه‌هایی باشند که بخشی از این تخلفات را مرتکب شده‌اند. قضیه را نمی‌توان به دولتمردان پیشین و نزدیکانشان منحصر دانست.
5- با پیش‌فرض شما موافق نیستم. اما اگر کل رانت‌خواران را مد نظر داشته باشید، خیر.
6- من سخنگو یا هوادار این احزاب نیستم. اما به نظرم می‌رسد این دو حزب و احزاب دیگر نزدیک به آن‌ها با ارزش‌های مقبول طبقه متوسط (مثلاً آزادی رسانه‌ها و اهل فرهنگ و هنر) نزدیکی و تناسب بیشتری دارند تا گروه‌هایی که برای مثال به اصول‌گرایی مشهورند.
7- در این باره هم قضاوت کار آسانی نیست. احتیاج به آمارگیری و نظرسنجی هست. اما تجربه انتخابات مجلس ششم نشان داد که دست کم تأثیرگذاری مشارکت چندان هم اندک نیست
8- قبل از انتخابات که تا جایی که من دیده‌ام، بخش بزرگی از بار سازمان‌دهی حامیان میرحسین موسوی و تبلیغات برای وی به عهده این دو حزب بوده است و برخی ستادها را هم اگرچه خارج از این دو حزب، ولی افرادی عضو یا نزدیک به این دو راه‌اندازی کردند. در مورد بعد از انتخابات هم می‌شود گفت تأثیر مستقیم احزاب و تشکل‌ها کمتر شد. اما آن‌ها را به کلی بی‌تأثیر نمی‌دانم.

امیدوارم لااقل دیدگاه من روشن شده باشد.

[ رهگذر ] | [جمعه، ۱۳ شهریور‌ماه ۱۳۸۸، ۱۱:۰۰ بعدازظهر ]


استاد بهرنگ خان
اوامرتان کما فی السابق اطاعت شد!
سعی کن موفق باشی

[ ارداویراف ] | [جمعه، ۱۳ شهریور‌ماه ۱۳۸۸، ۱۱:۲۳ بعدازظهر ]


وفق باشی

[ tatoo ] | [شنبه، ۱۴ شهریور‌ماه ۱۳۸۸، ۲:۱۲ بعدازظهر ]


در امتداد مقاله شما: اصلاح طلبان و مردم در دوم خرداد اولین انتخاب خاتمی برای اصلاح و حتی نابودی آنچه که قبل از آن از اوان انقلاب ادامه داشت به میدان آمدند. من مردم و اصلاحطلبان را جدا کردم. چون آنچه که مردم معترض میخواستند با آنچه که اصلاحطلبان میخواستند دقیقا یکسان نبود. علاوه بر آن تفاوتها در خود اصطلاحطلبان و مردم هم تفاوتهایی وجود داشت.
در مورد مردم مهمترین چیزها نارضایی از سالها حکومت جمهوری اسلامی بود و نک تیر حمله مردم دو نفر بودند: رفسنجانی و خامنه‌ای. (کاری ندارم که رفسنجانی چه مقصودی داشت، بلکه از مردم ضحبت میکنم که ابدا از رفسنجانی راضی نبودند و در واقع او را مسئول اصلی از ابتدای انقلاب در خرابیها و جنایتها میدانستند)

در اینجا عده‌ای از اصولگرایان با انداختن احمدی نژاد به جلو حیله بزرگی به کار بردند. در واقع از همان نارضایتی مردم استفاده کردند و همانطور که شما گفتید با اعلام اینکه ۳۰ سال گذشته وضع درست نبوده، و نماد کردن رفسنجانی در واقع اینطور نشان دادند که ما همان حرف معترضین را میزنیم و برای تغییر آمده‌ایم. این حیله و استراتژی خوب در واقع میان بخشی از مردم خریدار پیدا کرد.

علت این خریداری حافظه کم تاریخی مردم بخصوص اقشاری است که وقتی برای پرورش فکر و مطالعه دارند، یعنی اقشار پایین. این مردم عادی که به احمدی نژاد رای دادند اصلا از خود نپرسیدند که احمدی نژاد، پشتیبانانش و بخصوص رهبرش همان کسانی هستند که سالها در مناصب بالا در نتیجه آنچه که پیش آمده دخیل و بلکه شدیدا موثر بوده‌اند و حالا با تکیه به همان ایده‌آلهای گذشته نمیتوانند دردی از این مردم دوا کنند.

به طور خلاصه ضدیت را رفسنجانی را که خود مردم (بخصوص طبقه متوسط) در خود داشتند، توسط خود اخمدی نژاد و با حیله گری به خود آنها فروخته شد. مثل استادکاری که روزی نتیجه دست کار خودش را بخرد.

[ محمد ] | [شنبه، ۱۴ شهریور‌ماه ۱۳۸۸، ۷:۱۳ بعدازظهر ]


من قبلاً هم گفتم که به هیچ روی معتقد نیستم علت العلل مسائل اقتصادی ایران رانت است. به نظر من سیاست های تعدیل ساختاری در همۀ جهان آثاری کمابیش مشابه داشت. اقتصاد نفتی و سامان پیشامدرن عشیره ای قبیله ای در ایران از عوامل تشدید کنندۀ آن سیاست ها بود. در دوران آقای خاتمی هم قدمی برای ترمیم بیماری های مزمن اقتصاد ایران برداشته نشد. پرداخت پاداش معلمان در شب عید از صندوق ذخیره ارزی اوج کفایت دولتی بود که مشکل تنافر آرای بلندپایگان اقتصادی اش تنها با مرگ نوربخش تخفیف یافت. اما باز می گردم به یاداشت شما:
من هنوز معتقدم این احزاب دولتی (نه حکومتی بودند) یعنی در دولت های رفسنجانی و خاتمی با استفاده از بودجه و سازمان بوروکراتیک دولت بنا نهاده شدند و از میان رده خاصی از مدیران عضو گرفتند. هرگز نتوانستند آن چنان که در ترکیه، پاکستان یا افغانستان مرسوم است به میان مردم بروند. کارگزاران بعد از دو هفته درمورد وقایع بعد از انتخابات اطلاعیه صادر کرد و بعد به کما رفت. مثالی که حجاریان در مورد مجاهدین انقلاب اسلامی زده بود که اعضایش در یک مینی بوس جا می گیرند برای آن دو دیگر در مقیاس چند اتوبوس صادق است.
اکنون که این فعالان زیر تیغ هستند نقد آنان جوانمردانه نیست ولی یادمان باشد که زندان رفتن و شکنجه شدن نمی تواند مهر تأیید بر همۀ کارهای گذشته بزند. اما من توضیحاتی هم در مورد آن پرسش ها دارم
1. گزاره های همیشه درست یا تکرار بدیهیات (مادرهود استیتمنت) مانند اینکه رانت خواری در همه زمان ها و مکان ها بوده نباید مانع از این شود که ابعاد عیرقابل مقایسه آن در ده های اخیر را فراموش کنیم
2. پاسخ دوم هم باز گزارۀ همیشه درست است که رانت خواری همیشه برای همه فراهم نیست. شما چنان سخن می گویید که انگار قرار بوده رانت مثل کوپن ارزاق عمومی بین همه پخش شود. تقریبا بون استثنا هر کس هرجا که بوده خرده و برده. مثلاً از سالهای سال پیش انحصار وزارت اطلاعات و سپاه و نیروی انتظامی اقتصاد ایران را فلج کرده اند و احدی از بحش خصوصی در هیچ زمینه ای قادر به رقابت با آنها نیست. بیشتر کار هم در دوران رفسنجانی آغازشد. ایشان بعدها گفت وزارت اطلاعات "کمی زیاده روی کرد". در همان دوران خصوصی سازی اموال ملت را به لمن بخس به دوست و اشنای خودشان دادند. یک نمونه کوچکش را آقای سحابی در ایران فردا گفت که ماهان ایر چگونه با استفاده از طلب های معوقه ایران از مصر بنیاد نهاده شد. آقای رفسنجانی هم فرمودند روی سحابی را باید کم کرد. در تمام این سال موتلفه مثل بختک بر بخش تحارت چنگ انداخته است. صدالبته این ها با حمایت قوه قضاییه ممکن بوده که دائما در اختیار موتلفه بوده است. ولی جز مواردی که هدف نسق کشی سیاسی بوده قوه قضاییه کاری به فساد اقتصادی نداشته است.
3. به نظر من رانت خواری بسیار بیش از حدی است که جریان حاکم توصیف می کند. مثلا حرف های پالیزدار همه اش راست است. آدرس هایی هم که گاهی احمدی نژاد می دهد راست است. اشکال کار آنجاست که جریان حاکم مزورانه قسمت های مربوط به سپاه ، اطلاعات، و موتلفه و آقازاده ها را نمی گوید. اما اثبات شیء نفی ما عدا نمی کند. در میان اسامی کسانی که با پول من و شما از دانشگاه هاوایی دکترا گرفتند از همۀ جریان ها وجود داشتند. سری به ثبت کلاردشت و طالقان بزنید و ببینید صاحبان زمینهای هکتاری از همۀ جناح های کشور هستند.
4. شما چنان از تحقیق و سند صحبت می کنید که انگار در این کشور امکان چنین پژوهش هایی که مثلا وضع شکر یا تیرآهن یا برنج را معلوم کند وجود دارد. یا می توان رفت اسناد مزایده/مناقصه های دولتی را باز کرد و دید چه حبر است. سی سال است شاه رفته ما هنوز نمی دانیم کی ساواکی بود کی نبود.
جواب های 6،7و 8 شما را هم دور از واقعیت می بینم ولی نقد زندانیان زیر شکنجه را جوانمردانه نمی بینم.

[ رهگذر ] | [سه شنبه، ۱۷ شهریور‌ماه ۱۳۸۸، ۲:۱۷ صبح ]