دیده‌بان گاه‌نگاری‌های بهرنگ تاج‌دین
خوراک وبلاگ
پنجشنبه ۳۰ آبان‌ماه ۱۳۸۱

آقا پلیس ...

اَه اَه اَه.آدم هم اينقد بی جنبه؟ حالا مگه چی شده؟ 1000 نفر ديدن که ديدن چرا جو می گيردت؟ خوب بی خيال! بذار اين بچه مون دلش به اين خوش باشه. امروز می خوام در مورد يه شعر حرف بزنم که همه ی ما لااقل يک بار در دوران شيرين بچگی شنيده ايم. از آن شعرهايی که برای معرفی مشاغل مختلف برای ما خوانده می شد. در رديف شعرهايی مثل «دکتر چه مهربونه درد منو می دونه ...» اين شعر اينه: «شبا که ما می خوابيم آقا پليسه بيداره، ما خواب خوش می بينيم، او مشغول شکاره ...» يه همچين چيزايی. داشتم فکر می کردم ما چقد دنيای اطرافو به بچه ها رويايی نشون می ديم. يه پليس آدم مهربونه که فقط با دزدا کار داره. با اونايی که شبا از ديوار مردم بالا می رن. تازه بچه ها پيش خودشون فکر می کنن که دزده چه کار بدی می کنه. اما وقتی بزرگ می شن و واقعيتو می بينن دچار دوگانگی می شن. می فهمن که پليسها آدمای پدر سوخته اين! حتی اگه عکسش ثابت بشه! می بينن که بابا اونی که دزده می گه من دزدم. ولی اين آقا پليسه که واقعا زرنگه از مردم رشوه می گيره و حتی گاهی تلکه شون می کنه. بعد هم می گه من محافظ مال و جان و ناموس مردمم. تازه بعضيهاشون هستن که ديگه خدا نصيب گرگ بيابون نکنه. طرف از مردم که پول می گيره هيچی، يه پورسانتی هم از دزده می گيره. در دنيای واقعی و در کشور ما پليس مسئول تشويش، نگرانی و تفتيش بی مورده. تفتيش در جايی که اصلا در قانون نيومده. تقصير خود پليسا هم نيست بيچاره ها. برداشتن يه عده آدمو بدون اينکه يادشون بدن که چجوری از لباسشون استفاده کنن و بدون اينکه جنبه ی قدرتو درشون ايجاد کنن، بشون يه قدرت زيادی بخشيدن.اين درست همون کاريه که بسيج با بچه های 16-15 ساله می کنه. وقتی می خوای به يه نفر قدرت بدی بايد بتونی جنبه اش رو هم ايجاد کنی.پليس خلاصه حافظ، نه ببخشيد سعدی جان مردم است!(‍از فيلم موميايی 3) در حقيقت همه کار می کنه، جز همونی که تو شعر هست. ما بچه هامونو رياکار بار مياريم. دروغگو و اين درست نيست و بايد به حال اين مملکت گريست. يا بايد درستش کرد و هر کی مردشه بسم الله.فعلا تا بعد ...
باران

بالاترین  دلیشس  توییتر  فرندفید  فیس‌بوک