یکشنبه ۲۴ شهریورماه ۱۳۸۱
باز هم همون مشکل قديمي!
باز هم همون مشکل قديمي! باز هم همون طرز فکر و نگاه غير انسانی و متحجرانه! به قولی ما شرقيها زن رو جنسی می بينيمش، پس می پوشونيمش! غربيها هم اونو جنسی می بينن، پس لختش می کنن. ذات و ريشه هر دو رفتار يکيه. باز هم قضاوت! باز هم خود بزرگ بيني! چه چيزی ممکنه امثال احسان و ندا رو اين جوری رنجديده بکنه؟
باز هم فرهنگی که نا فرهنگه! باز هم...
دلم هم شکسته! هم پره! اينها آدمهای خوبی بودند!باور نداريد قالبهای فارسي و کاپوچينو و پرشين وبلاگ رو ببينيد. همه رو احسان!مفت و مجانی و در راه مردم راه انداخته! آخه چرا؟؟؟
چرا بايد در مورد مردم قضاوت کنيم؟ اونم قضاوت بد!مگه اين آدمها چه گناهی مرتکب شدن که به ندا می گی فاحشه!؟ باب بريد از خودتون که انسان رو بدنام کردين خجالت بکشين! من خودم قبلها اين قضاوتها رو (لااقل در مورد ندا) ديده بودم. پس کی می خوايم به خودمون بيايم که نه شيعه! نه مسلمون! نه ايراني! که فقط و فقط انسان باشيم!؟ دلم از اين روزگار و روزگاريان بدجوری شکسته! هر چند که مدتهاست از تمامی اين دنيای دنی بريده ام! ای کاش همه از تمام اين تعلقات بيهوده می بريديم!