دیده‌بان گاه‌نگاری‌های بهرنگ تاج‌دین
خوراک وبلاگ
یکشنبه ۱ آذر‌ماه ۱۳۸۳

خودکشی يعنی اميد

۱- می‌گويند آدمی که از همه چيز نااميد شده و ديگر دليلی برای ادامه زندگی ندارد، دست به خودکشی می‌زند. اما من فکر می‌کنم کسی که خودکشی می‌کند حتماً اميدی دارد که خودکشی می‌کند و کاملاً بی‌اميد نيست.
ببين خيلی ساده است. فرض کن که يکی (مثلاً خود من) به اين نتيجه رسيده است که اين دنيا، اين زندگی، اين آدم‌ها و اين روابط و رفتارها، بدترين حالت ممکن در تمام هستی هستند و از اين بدتر امکان ندارد که پيدا شود. اما نکته مهمی هست که نبايد فراموشش کرد «تا زمانی که هستی (يعنی وجود داري) می‌توانی درد را تحمل کنی و وقتی نباشی، دردی هم نيست» و اين بدان معناست که درد غير قابل تحمل وجود ندارد. با اين تفاصيل فردی که دست به خودکشی می‌زند اميدوار است که بعد از خودکشی در شرايط بهتری قرار بگيرد (مطمئن باشيد که او به زندگی پس از مرگ اعتقاد دارد) پس تمامی کسانی که در طول تاريخ به پوچی رسيده‌اند و خودکشی کرده‌اند، هميشه به اين اميد داشته‌اند که بعدش بهتر از اين باشد. حالا اگر يکی (مثلاً من) اعتقاد داشته باشد که اين بدترين است، اما حتی مردن هم شرايط را بهتر نخواهد کرد و بعد از اين بهتر از اين نخواهد بود، آن وقت چه خواهد کرد؟
ساده است. زندگی و مرگ برايش تفاوتی ندارد. اما برای هيچ کدام تلاش نخواهد کرد.

۲- اين بدجوری تو دلم مونده و نمی‌دونم به کی بگم که بفهمه. من متأسفانه بايد برای کالج رفتن يا يه سری کارها و خريدها از خيابونای شلوغ مشهد (سجاد، احمدآباد و راهنمايي) رد بشم. منظورم از شلوغ يعنی خيابونای پر از پاساژهای لوکس که پاتوق جووناست و دختر و پسر، از ۵ بعدازظهر تا ۹ شب، شونصد بار مترشون می‌کنن. القصه اين که هر بار مجبورم رد شم يه جورايی دچار سردرد و حالت تهوع می‌شم. از آدمايی که جز تيپ زدن و آرايش و موی سيخ‌سيخی و روسری تا فرق، فکر و ذکر ديگه‌ای ندارن. کاش من هم به اندازه اونا وقت اضافی داشتم و کاش اين آدما کار ديگه‌ای ...

بالاترین  دلیشس  توییتر  فرندفید  فیس‌بوک


یادداشت‌های شما:

سلام / فورم فردوسی آماده است / لطفا چکش کن (عضو شو مطلب پابلیش کن) و اصلاحاتتو به من خبر بده / ببخشید که کامنت اسپم می ذارم! آخه به ایمیلم جواب ندادی... : http://www.forum.fer2c.com

[ BraveBoy ] | [یکشنبه، ۱ آذر‌ماه ۱۳۸۳، ۸:۲۸ بعدازظهر ]


راستش حق با شماست .من قصد خود کشي دارم به اين اميد که درد و رنجم تمام بشه يا اينکه اوضام بهتر بشه .اگه به اين سايت هم سر کشي کردم برا اين بود که فکر کردم روش خود کشي بدون درد رو گفتين .فکر نکنين از اون سوسولايي هستم که با يه باد به اين فکر افتادم من ۳۰ ساله دارم درد تحمل مي کنم جوان ۳۰ ساله که خودش نتونه بره دستشويي دستشو نتونه بياره بالا که قاشق بذاره دهنش ببخشيد که اين و ميگم ولي وقتي حتي نتوني کون يا اون يکي خودت رو بخاروني .يه دکمه رو نتوني ببندي ذلتش و دردش کمر کوه رو مي شکنه .درست حدس زدين من بيماري ضعف عضلاني دارم.ممنون مي شم اگه يه راه خود کشي بي درد برام بگين.

[ بد بخت ] | [یکشنبه، ۱۱ اردیبهشت‌ماه ۱۳۸۴، ۶:۳۶ بعدازظهر ]


بینش نیمه شخصی نیمه صادق هدایتی بود.
اما در پیوند با فرمایشت منهم نه اینکه چیزی در دلم مانده باشد و تنها چون بر زبان است میگویم که اگر فردی بنابر جزء یا مجموع تمام و تمام و تمام دلایل منفی بافان جهان که مایل به خودکشی هستند تصمیم به نابودی خویش بگیرد٬ در حالیکه اصلا برایش اهمیتی ندارد که بکجا میرود٬هم برایش مهم نیست که آیا پایان قصه ی انواع درد در دنیای محسوسات(اخیرا میگن جهان مصور شد! هولوگرام!!) میتواند یا نمیتواند آغازی بر دردهایی از نوع دیگر و شاید بمراتب شدیدتر باشد و هم اگر نه به خدایی متشخص معتقد باشد و تنها برای آنچه همین جهان محسوسات را بر پا کرده -دلیلی- قایل باشد و از آن "دلیل ایجاد" هیچ توقعی نداشته باشد جز اینکه او را در همان عدم که بود بازگرداند و آزارش ندهد٬ او را چگونه میشود تفسیر کرد؟
آدمهایی که در ساحل نشسته اند ٬ تخمه میشکنند و ریز ریز میخندند یا بقول شما موهایشان را اتو میزنند تا سیخ بخوابد یا بایستد حتما" به این فرد باختصار میگویند: دیوانه است!
اما مطمئن باشید که پاسخی ندارند

[ - ] | [چهارشنبه، ۲ دی‌ماه ۱۳۸۸، ۷:۳۳ بعدازظهر ]