دیده‌بان گاه‌نگاری‌های بهرنگ تاج‌دین
خوراک وبلاگ
دوشنبه ۲۵ آذر‌ماه ۱۳۸۷

خاطرات یک مشمول: در تعقیب جو

‌داستان من و سربازی به آن‌جا رسیده بود که یک دفترچه دستم بود و یک خروار پرسش ‌بی‌پاسخ داشتم.

‌دوستی محبت کرده بود و پای نوشته قبلی، نشانی یک درمانگاه در خیابان دولت را داده بود. خودم هم هر چه پرس و جو کردم، جز «نمی‌دانم» و همان درمانگاه، جواب دیگری نشنیدم.
در مورد داستان پزشک و معاینه اولیه هم آن قدر حرف‌های مختلف شنیدم که انگار هیچ چیز نشنیده باشم.

‌این شد که با اتخاذ یک «تصمیم کبری» گفتم که صبح راه می‌افتم و تا وقتی این دو مورد حل نشده باشند، برنمی‌گردم.

‌پشت دفترچه آماده به خدمت، دو شماره دفتر اطلاع‌رسانی و ارتباطات مردمی سازمان نظام وظیفه نوشته شده است. این دو «تلفن گویا» قرار است پاسخگوی سؤالات مشمولان و خانواده‌های «محترم» آنان باشد. حالا این‌که «تلفن گویا» چه شکلی قرار است جواب سؤال بدهد، بر بنده معلوم نیست.

‌وقتی در اینترنت، چیزی از نشانی مراکز واکسیناسیون پیدا نشد، تصمیم گرفتم که با این شماره‌ها تماس بگیرم.
در ساعات غیر اداری که تنها پاسخش، «این صندوق پیام پر است» بود؛ آن هم به زبان انگلیسی.
یکشنبه از ساعت هشت تا هشت و نیم صبح هم هر چه دو شماره را گرفتم، یا بوق اشغال شنیدم یا زنگ می‌خورد و کسی برنمی‌داشت.
خیلی ممنون!

‌شال و کلاه کردم و دوباره راهی نزدیک‌ترین دفتر پلیس+۱۰ شدم که اول گیشا است. با جواب‌هایی شامل «نمی‌دانم» و «احتمالاً درمانگاه‌های دولتی» به دو سؤالم («پیش چه پزشکی برای معاینه اولیه باید رفت؟ حتماً باید متخصص یا معتمد باشد؟» و «کجا می‌شود واکسن زد؟») من را به دفتر پلیس+۱۰ خیابان ستارخان، روبه‌روی باقرخان پاس دادند.

‌پاسخ دفتر ستارخان به سؤال اول «فرقی نمی‌کند؛ هر پزشکی» بود و برای سؤال دوم، به برگه روی تابلوی اعلانات اشاره کرد که نام و آدرس درمانگاه‌هایی که واکسیناسیون مشمولان را انجام می‌دهند، رویش نوشته شده بود.

‌جالب است. حدود ۱۰ درمانگاه در کل این ابرشهر، واکسیناسیون سربازان را انجام می‌دهند که اکثراً هم در مناطق جنوبی و شرقی شهر مثل پیروزی و افسریه و امام حسین و سی‌متری جی قرار دارند.
البته خوشبختانه یک درمانگاه هم در مرکز شهر هست. (نشانی برای مشمولین آینده: بلوار کشاورز، بین خیابان حجاب و بیمارستان پارس، انتهای خیابان عبدالله‌زاده، پشت ساختمان روزنامه خورشید، پلی‌کلینیک فاضل)

‌از ستارخان تا بلوار کشاورز که راهی نیست. نهایتش نیم‌ساعت پیاده‌روی است. بعد از زدن یک واکسن در هر بازو، از خانم واکسیناتور می‌پرسم که آیا می‌داند برای معاینه اولیه، پیش چه دکتری باید بروم. می‌گوید دکتر همین جا هم برگه‌ات را پر می‌کند. این از مکالمه من و آقای دکتر:
من: می‌خوام معافیت پزشکی بگیرم. من بچگی هر دو چشمم آب‌مروارید داشته. عمل شده. قانوناً معافم.
دکتر: من نمی‌تونم بنویسم.
من: چرا؟
دکتر: چون پرونده‌ات باید باشه.
من: پرونده نمی‌خواد. یک چراغ‌قوه هم بندازین، می‌بینید که تو هر چشمم یک عدسی گذاشتن.
دکتر: متأسفم. برو پرونده‌ات رو بگیر بیار تا بنویسم.

حالا پرونده کجاست؟ بیمارستان لبافی‌نژاد، پاسداران.

‌راه می‌افتم و می‌روم پاسداران. پنج سالی است این طرف نیامده‌ام. اطلاعات بیمارستان، به کلینیک پاسم می‌دهد که به تازگی (یعنی از آخرین بار که آمده بودم) به یک ساختمان دیگر در خارج از بیمارستان منتقل شده است. اطلاعات کلینیک پاسم می‌دهد به بایگانی در ساختمان بیمارستان و بایگانی هم با پرسیدن زمان عملم (سال ۷۰ و ۷۱) می‌گوید که اصلاً پرونده‌ای به این نام نداریم!

‌معلوم می‌شود که آقای بایگانی، دفترچه بیمه مرا گرفته و به جای «تاج‌دین» نوشته «تاج‌الدین» (طبق معمول) و داده دست خانم بایگانی.
دست آخر پرونده پیدا می‌شود؛ اما از من اصرار و از آن‌ها انکار که سرمان برود، پرونده‌ات را نمی‌دهیم ببری. ولی بیا این شماره‌اش؛ شاید به دردت بخورد.

‌از بایگانی بیمارستان به کلینیک برمی‌گردم و می‌گویم حالا که تا این‌جا آمده‌ام، بگذار یک وقت بگیرم. هم چشم‌های کورم را نشان دکتر می‌دهم و هم اگر هیچ پزشکی بدون پرونده نتواند عمل شدن چشم‌های مرا تأیید کند، راهی جز این نیست که یکی از دکترهای همین بیمارستان، برگه‌ام را پر کند. با کمال خوش‌شانسی، وقت می‌گیرم برای یک هفته دیگر. (باید لبافی‌نژاد رفته باشید تا بدانید یک هفته دیگر، چه بخت بزرگی است.)

‌اما یک هفته دیگر که خیلی دیر است. یادم می‌افتد که توی این دفاتر پلیس+۱۰، یک فهرست از پزشکان معتمد نیروی انتظامی برای معاینه چشم رانندگی زده‌اند. بد نیست سری به یکی از این پزشکان بزنم.
دوست مجهز به اینترنت، نشانی دو دفتر پلیس+۱۰ در پاسداران و شریعتی را می‌گیرم که بروم نشانی این پزشکان را پیدا کنم. او آدرس میرداماد را هم می‌خواهد بدهد (که با کمال حماقت نمی‌گیرم) و نشانی دفتر میدان ونک را هم او پیدا نمی‌کند. دفتر پاسداران که آخر پاسداران است؛ پس بهتر است بروم شریعتی، دوراهی قلهک.

‌‌خلاصه‌اش کنم. نشانی چند نفر از این پزشکان معتمد در ونک، امیرآباد، گیشا و یوسف‌آباد را که عصر یکشنبه هستند، به خاطر می‌سپرم و می‌روم ونک. آدرس این بود: «۳۰ متر بالاتر از میدان ونک، کوچه شریفی، پلاک ۳، درمانگاه آریانا، دکتر فلانی»

‌اسم کوچه را که یادم رفته بود. نام کوچه شریفی به نظرم آشنا بود؛ اما آقایی که کنار خیابان ایستاده بود، گفت: «اصلاً و ابداً در این کوچه درمانگاه نداریم. نگرد. کوچه بالا، کنار بیمارستان هاشمی‌نژاد چند تا درمانگاه هست.»
سه چهار تا کوچه را بالا و پایین می‌کنم و خبری از درمانگاه آریانا یا تابلویی به اسم همان دکتر فلانی نیست.

‌وسط این جست و جوها، دفتر پلیس+۱۰ میدان ونک را پیدا می‌کنم. سری می‌زنم و دوباره اسم و آدرس را چک می‌کنم. به همان کوچه شریفی برمی‌گردم. پلاک‌های اول کوچه، حدود ۵۰ و ۶۰ هستند.
می‌روم تا آخر کوچه که می‌رسد به آفریقا (جردن) و بالاخره پلاک ۳ را پیدا می‌کنم. اما با کمال تعجب، پلاک ۳ به جای درمانگاه آریانا، یک پاساژ لباس‌فروشی است!

‌کنار پلاک ۳، یک کاغذ چسبانده‌اند که نوشته: «فاقد پلاک قدیم.» چه فیلمی شد!؟ پلاک‌ها را عوض کرده‌اند! انگار درمانگاه آریانا، همان ساختمان پزشکان اول کوچه است. حدسم درست است.
‌هر چند خبری از تابلوی دکتر فلانی نیست، اما یک کاغذ زده‌اند که آن‌هایی که برای معاینه چشم گواهینامه آمده‌اند، بروند فلان طبقه.

‌دردسرتان ندهم. طرف، پزشک نبود. یک اپتومتریست بود با یکی از این تابلوهای سنجش دید. گفت باید بروی پیش چشم‌پزشک.
دوباره رسیدیم سر خانه اول.

‌واضح و مبرهن است که ساعت دو بعدازظهر، هیچ چشم‌پزشک سالمی در مطبش پیدا نمی‌شود. البته دیروز ظهر، این موضوع برای من واضح نبود. تصمیم گرفته بودم که تا یک چشم‌پزشک پیدا نکنم و برگه معاینه اولیه‌ام پر نشود، به خانه نروم.
این بود که قفل در تک‌تک چشم‌پزشکان ونک و حومه را بازدید کردم و بعد از خوردن به همه درهای بسته، سری هم به درمانگاه دانشگاه تهران در امیرآباد زدم (که آن هم در فهرست مراکز معاینه بود) و وقتی آن‌جا هم خبری از چشم‌پزشک نبود، نوبت سرکشی از قفل در مطب چشم‌پزشکان امیرآباد رسید و اکثراً روزهای یکشنبه تعطیل بودند.

‌دردسرتان ندهم. بالاخره ساعت سه بعدازظهر، یک چشم‌پزشک پیدا شد که قرار بود ساعت پنج بیاید. بعد از یک ساعت و نیم سگ‌لرز زدن در پارک لاله، به مطبش برگشتم. وقتی منشی‌اش گفت که ساعت شش می‌آید، دیگر وا رفتم.

‌برگشتم خانه. یک کمی پاهای دردمندم را دراز کردم. شش و نیم به مطب آقای دکتر برگشتم. نیم ساعت صبر کردم و بالاخره نوبتم شد.

‌کل فرآیند معاینه و پر کردن برگه مربوطه، دو دقیقه طول کشید. دکتر با دستگاهش، ۱۰ ثانیه چشم چپ را نگاه کرد: «خب این‌که آب‌مروارید داشته. عمل شده و عدسی گذاشتن. لیزر هم که شده» و ۱۰ ثانیه هم چشم راست را: «خب این هم که آب‌مروارید داشته. عمل شده و عدسی گذاشتن. لیزر هم نشده» به سرعت، سه چهار جای مربوطه را پر کرد و مهر زد و گفت معافی؛ به سلامت.

‌به خانه که رسیدم، ساعت یک ربع به هشت بود. یک ربع بعد، از خستگی پای تلویزیون خوابم برد. ساعت دو صبح از خواب بیدار شدم. پاهایم از بس راه رفته‌ام، درد می‌کنند. یک جفت جوراب به چه کلفتی را هم پاره کردم. ترکیب سرمای هوا و واکسن، یک تب مختصری هم شده است.

‌الان که دارم این را می‌نویسم، ساعت هشت و نیم صبح است و می‌خواهم بروم مدارکم را بدهم. امیدوارم که دیگر کم و کسری نباشد. اگر به عکس گیر ندهند و جز نامه دانشگاه، کپی مدرک را (که توی دفترچه نوشته است) نخواهند، دو ساعت دیگر خانه‌ام و با خیال راحت در خواب.

‌پی‌نوشت: رفتم مدارکم را دادم و یک برگه رسید کامپیوتری گرفتم. دعوت‌نامه برای رفتن پیش پزشک نظام‌وظیفه را باید دو تا سه هفته دیگر پست بیاورد.

لینک مطلب در بالاترین

بالاترین  دلیشس  توییتر  فرندفید  فیس‌بوک


یادداشت‌های شما:

خسته نباشی انصافا خیلی انرژی داری، حیف نیست با این همه انرژی معاف بشی D:

[ کاوه ] | [سه شنبه، ۲۶ آذر‌ماه ۱۳۸۷، ۵:۵۳ صبح ]


اولا اون درمانگاه توی خیابان دولت نیست و توی زرگنده است و شانس آوردی که نرفتی چون یک دکتر بیسواد در همان حد دکترهای ارتش نیمساعت در حالی که خودش پلیور تنش بود لخت مادرزاد می نشوندت روی صندلی (توی اتاق بدون بخاری) آخرش هم با اینکه تو دفترچه نوشته بوده بیماری تو 100% معافی داره می گفت احتمال 60% معافی و 100 تا آزمایش می نوشت برات !

بهتره یک دکتر معروف و یک آزمایشگاه یا بیمارستان دولتی(یا دانشگاهیی) بیماریت رو تایید کنه و دفترچه رو برات پر کنه

امیدوارم معاف بشی !

[ ایلیا شهبازی ] | [سه شنبه، ۲۶ آذر‌ماه ۱۳۸۷، ۱۰:۳۱ صبح ]


هيچ كدوم از مداركي كه به پليس+10 دادي رو فراموش نكن.توي نظام وظيفه دوباره ازت مي گيرن.وقتي هم كه نامه بياد تا حدود 20 روز بعدش مي ري كميسيون اونجا هم براي 20 روز بعدش معرفييت ميكنن به يكي از بيمارستاناي خودشونوخيلي خوش شانس باشس قبل از عيد معاف شي...بعد هم مگه معافيت پزشكي حين تحصيل هم ميدن؟!وخيلي بعيد مي دونم اينو سوال كن دوباره...خوش باشي

-------------------------
بهرنگ: نه. وسط تحصیل، معافیت پزشکی نمی‌دن. اما با اجازه‌تون یک چند ماهیه که فارغ‌التحصیل شده‌ام.

[ دوست ] | [سه شنبه، ۲۶ آذر‌ماه ۱۳۸۷، ۱:۴۷ بعدازظهر ]


سلام
امیدوارم معاف بشید
این تازه اول بدبختی هستش
وقتی وارد سربازی بشید کم کم با واژه بردگی مدرن هم آشنا میشید
من 1 ماهی میشه سربازیم تموم شده
مثل شما قبل از خدمت خیلی این در اون در زدم برای معافی ولی نتیجه ای نداد و در آخر نوشتند
مشمول از لحاظ پزشکی مشکلی ندارد
و یک مهر بزرگ با عبارت " سرباز شناخته شد "

21 ماه از عمرم سپری شد
20 ماه هستش ولی با 18 روز اضافه خدمتی که داشتم شد 21 ماه
چه سرباز نمونه ای !

اگر سوالی داشتید خوشحال خواهم شد کمکی کرده باشم و از این سردرگمی ها و بی پاسخی ها رها بشید

[ محمود ] | [پنجشنبه، ۲۸ آذر‌ماه ۱۳۸۷، ۲:۰۱ صبح ]


به سلامتی.
فکر کنم بعدش رله تر باشه. چند وقت پیش برادرم معاف چشم شد، غیر از همون معاینه ی اولیه و تایید و اینا دیگه خیلی اذیت نشد.
موفق باشی.

[ sadra ] | [پنجشنبه، ۲۸ آذر‌ماه ۱۳۸۷، ۱:۱۳ بعدازظهر ]


از این قسمت یک ساعت و نیم سگ لرز زدن توی پارک لاله خوشم اومد! منم اونشب روبرو کانون زبان پنجاه دقیقه سگ لرز زدم به این میگن رسم روزگار (-:

[ اکرم ] | [پنجشنبه، ۲۸ آذر‌ماه ۱۳۸۷، ۹:۳۷ بعدازظهر ]


مبارک باشد! امیدوارم تمام شود و معاف!

[ عباسحسیننژاد ] | [جمعه، ۲۹ آذر‌ماه ۱۳۸۷، ۱:۵۳ بعدازظهر ]


سلام، از اين كه معاف شدي خوشحال شدم.
براي دوستاني كه مي‌خواهند براي معاينه يا تزريق واكسن مراجعه كننْ، فهرست مراكز بهداشت استان تهران رو بالاخره توي سايت دانشگاه علوم پزشكي ايران پيدا كردم. مركز بهداشت غرب تهران كه در انتهاي بلوار استاد معين - خيابان شهيد دستغيب قرار داره و فهرست هفت مركز ديگر استاني هم در اين صفحه وجود داره: دانشگاه علوم پزشكي ايران
خيلي گشتم تا پيدا كردم. اين هم وضع اطلاع رساني در مملكت اسلامي ما.

[ سيد عباس اصطهباناتي ] | [جمعه، ۲۳ اسفند‌ماه ۱۳۸۷، ۲:۵۹ بعدازظهر ]


سلام، از اين كه معاف شدي خوشحال شدم.
براي دوستاني كه مي‌خواهند براي معاينه يا تزريق واكسن مراجعه كنن، فهرست مراكز بهداشت استان تهران رو بالاخره توي سايت دانشگاه علوم پزشكي ايران پيدا كردم. مركز بهداشت غرب تهران كه در انتهاي بلوار استاد معين - خيابان شهيد دستغيب قرار داره و فهرست هفت مركز ديگر استاني هم در اين صفحه وجود داره: دانشگاه علوم پزشكي ايران
خيلي گشتم تا پيدا كردم. اين هم وضع اطلاع رساني در مملكت اسلامي ما.

[ سيد عباس اصطهباناتي ] | [جمعه، ۲۳ اسفند‌ماه ۱۳۸۷، ۳:۰۰ بعدازظهر ]


سلام, اینقدر توی عکس اخم نکن- کمی لبخند بزن- راستی یادش بخیر که به بیرجند برای شرکت در جشنواره مطبوعات دانشجویی به همراه مجتبی چنارانی رفتیم.

[ حسین ] | [دوشنبه، ۱۹ بهمن‌ماه ۱۳۸۸، ۸:۲۳ صبح ]