دیده‌بان گاه‌نگاری‌های بهرنگ تاج‌دین
خوراک وبلاگ
جمعه ۲ مرداد‌ماه ۱۳۸۸

پیش به سوی ایجاد یک جامعه جهانی واقعی

دیشب لینک ویدیوی سخنرانی گوردون براون در کنفرانس جهانی TED در شهر آکسفورد را دیدم که متن انگلیسی آن هم در سایت رسمی نخست‌وزیر بریتانیا منتشر شده است. راستش فکر می‌کردم آقای براون یکی از خسته‌کننده‌ترین سیاستمداران جهان باشد. اما لااقل این سخنرانی‌اش تحسین‌برانگیز بود؛ هر چند بسیار ایده‌آلیستی و از جنس رؤیاهای باراک اوباما است. چند جایی هم در سخنرانی‌اش به ایران اشاره می‌کند.
فارغ از این‌که چه کسی این‌ها را گفته، حرف‌ها و ایده‌هایی قابل احترام هستند. به همین خاطر تصمیم گرفتم این متن را به فارسی برگردانم و مطمئناً پر از نقص و اشکال است. لطف می‌کنید اگر تذکر بدهید.

ممکن است بگویم چه قدر از دوری از سکون محیط وست‌مینیستر خوشحالم؟

Kim, the nine-year-old Vietnam girl, her back ruined by napalm, and she awakened the conscience of the nation of America

این کیم است. دختر ۹ ساله ویتنامی که پشتش را ناپالم از بین برد و وجدان ملت آمریکا را بیدار کرد تا پایان بخشیدن به جنگ ویتنام را آغاز کنند.

Birhan, the Ethiopian girl who launched Live Aid in the 1980s

این بیرهان است؛ دختری اتیوپیایی که در دهه ۸۰ میلادی موجب آغاز کنسرت‌های «Live Aid» شد. او ۱۵ دقیقه تا مرگ فاصله داشت که نجات یافت و عکس او که داشت نجات می‌یافت، دور دنیا چرخید.

Tiananmen Square, a man before a tank

این میدان تیان‌آن‌من است. تصویر مردی که جلوی تانک ایستاده است به سمبلی برای همه جهان مقاومت بدل شد.

Sudanese girl, a few moments from death, a vulture hovering in the background

این بعدی یک دختر سودانی است که لحظاتی با مرگ بیشتر فاصله ندارد و در پس‌زمینه عکس، لاشخوری منتظر ایستاده است. تصویری که دور دنیا را گشت و مردم جهان را تکان داد تا به مقابله با فقر بپردازند.

Neda Agha Soltani (AKA Neda Salehi) Iranian girl who was killed by militia during protests in Tehran

این یکی هم ندا است. دختر ایرانی که همین چند هفته پیش وقتی با پدرش در تظاهراتی در ایران شرکت کرده بود، تیر خورد و اکنون او به درستی به مرکز توجه نسل یوتیوب تبدیل شده است.

و همه این تصاویر و رویدادها چه نقطه مشترکی دارند؟ نقطه مشترک همه آن‌ها، چیزی است که ما بی‌پرده (گشوده) می‌بینیم و چیزی که ما نمی‌توانیم ببینیم.

چیزی که ما بی‌پرده می‌بینیم، پیوندهای نامرئی و رشته‌های هم‌ذات‌پنداری است که ما را گرد هم می‌آورد تا جامعه‌ای انسانی را شکل دهیم.

چیزی که این تصاویر نمایان می‌کنند این است که ما هر چه هم از هم دور باشیم، درد همدیگر را احساس می‌کنیم. چیزی که من فکر می‌کنم این تصاویر نمایان می‌کنند این است که ما به چیزی بزرگ‌تر از خودمان ایمان داریم.

چیزی که این عکس‌ها نشان‌گر آن هستند، این است که یک وجدان انسانی در میان همه مذهب، همه اعتقادات و همه سرزمین‌ها مشترک است. وجدانی انسانی که نه تنها موجب می‌شود ما با دیگران احساس همدردی کنیم و به چیزی بزرگ‌تر از خودمان ایمان داشته باشیم، بلکه ما را موظف می‌کند وقتی چیزهایی را می‌بینیم که ناصحیح‌اند و باید تصحیح شوند، وقتی مشکلاتی را می‌بینیم که باید برطرف شوند، دست به کار شویم.

داستانی درباره اولاف پالمه، نخست‌وزیر سوسیال دموکرات سوئد بازگو می‌شود که می‌خواست در دهه ۸۰ میلادی به دیدار رونالد ریگان در آمریکا برود. قبل از رسیدن آقای نخست‌وزیر، ریگان پرسید که «این سوسیال دموکرات بودن آقای پالمه به این معنی است که او یک کمونیست است؟» به او پاسخ دادند: «خیر؛ او یک پادکمونیست (ضد کمونیسم) است.» ریگان هم گفت: «برایم مهم نیست او چه جور کمونیستی است.»

ریگان در ملاقات با اولاف پالمه، نخست‌وزیر سوسیال‌دموکرات سوئد از او پرسید: «خیلی خوب؛ تو به چه چیزی معتقدی؟ آیا می‌خواهی ثروتمندان را از بین ببری؟» آقای پالمه پاسخ داد: «خیر؛ من می‌خواهم فقر را از میان بردارم.»

مسئولیت ما این است که این امکان را برای همه فراهم کنیم که بفهمند حداکثر ظرفیتشان چیست.

من فکر می‌کنم یک وجدان انسانی و یک اخلاق جهانی هست که به همه انسان‌ها از هر دین و ایمان، و حتی به انسان‌های ناباور هم فرمان می‌دهد. ولی فکر می‌کنم نکته تازه این است که اکنون ما این امکان ارتباط آنی بین همه جبهه‌ها در سراسر جهان را داریم.

ما اکنون می‌توانیم زمینه مشترکی با اشخاصی پیدا کنیم که هیچ وقت از نزدیک نخواهیم دید؛ اما از طریق اینترنت و تمامی شیوه‌های نوین ارتباط ملاقاتشان می‌کنیم. اکنون ما می‌توانیم برای دسته و پنجه نرم کردن با بی‌عدالتی یا مشکلی که می‌خواهیم حلش کنیم، سازمان‌دهی کنیم و دست به عمل جمعی بزنیم؛ و من باور دارم که این، عصر حاضر را به دوره‌ای یگانه در تاریخ بشر تبدیل می‌کند و آغاز چیزی است که من آن را «یک جامعه جهانی واقعی» می‌نامم.

۲۰۰ سال به عقب برگردیم؛ به دوره‌ای که تجارت برده از سوی ویلیام ویلبرفرس و دیگر معترضان، تحت فشار بود. آن‌ها در سراسر بریتانیا اعتراض کردند و پس از مدت زمانی طولانی، نظر عموم مردم را به خود جلب کردند؛ اما این مبارزه ۲۴ سال به طول انجامید تا به پیروزی رسید. اگر آن‌ها می‌توانستند عکس‌هایی را نشان بدهند یا از راه‌های نوین ارتباطی برای به دست آوردن قلب و مغز مردم استفاده کنند، چه‌ها که نمی‌توانستند بکنند.

یا «اگلانتاین جب» را در نظر بگیرید؛ زنی را که ۹۰ سال پیش سازمان «کودکان را نجات بدهید» را بنیان نهاد. او چنان از آن‌چه در اتریش در نتیجه جنگ جهانی اول می‌گذشت، از آن‌چه بر سر کودکان خانواده‌های شکست‌خورده اتریشی آمده بود، ترسیده بود که تصمیم گرفت که در بریتانیا دست به کار شود. ولی او مجبور بود خانه به خانه برود و تک‌تک جزوه‌ها را به دست مردم بدهد تا آن‌ها را به تجمع در «رویال آلبرت هال» بکشاند؛ تجمعی که باعث تولد «کودکان را نجات بدهید» شد؛ سازمانی بین‌المللی که اکنون در این سرزمین و سرتاسر دنیا به عنوان یک نهاد بزرگ شناخته می‌شود.

ولی اگر او راه‌های نوین ارتباطی را در اختیار داشت، چه کارهای بیشتری که برای به وجود آوردن این احساس می‌توانست انجام دهد که مردم باید بلافاصله جلوی این ظلم بایستند؟

حالا به آن‌چه در ۱۰ سال گذشته رخ داده، نگاه کنید. سال ۲۰۰۱ در فیلیپین، پس از آن‌که یک میلیون نفر به همدیگر درباره فساد آن رژیم اس‌ام‌اس زدند، رییس‌جمهور استرادا بلافاصله از تخت به پایین کشیده شد و این طبیعتاً «کودتای اس‌ام‌اس» خوانده شد.

بعد شما نخستین انتخابات در زیمباوه تحت امر رابرت موگابه را دارید که سال گذشته انجام شد. به این خاطر که مردم می‌توانستند با گوشی‌های موبایلشان از آن‌چه در حوزه‌های رأی‌گیری اتفاق می‌افتاد، تصویربرداری کنند، هدایت انتخابات به نحو مطلوب آقای رییس ناممکن شد.

یا برمه را در نظر بگیرید که راهبانش وبلاگ می‌نوشتند. کشوری که هیچ کس نمی‌دانست در آن‌جا چه خبر است؛ تا که این وبلاگ‌ها به دنیا گفتند که سرکوبی در جریان است و جان‌ها گرفته می‌شوند و مردم آزار می‌بینند و باید صدای «آنگ سان سو کی» یکی از بزرگ‌ترین زندانیان عقیدتی جهان شنیده می‌شد.

حالا خود ایران را در نظر بگیرید و آن‌چه مردم امروز پس از مرگ ندا انجام می‌دهند. مردمی را ببینید که برای جلوگیری از این‌که نهادهای اطلاعاتی بفهمند چه کسی دارد از ایران وبلاگ می‌نویسد، نشانی‌شان را به «تهران، ایران» تغییر می‌دهند تا کار را برای سرویس‌های اطلاعاتی سخت کنند.

British Prime Minister Gordon Brown

حالا ببینید فناوری نوین چه توانایی‌هایی دارد: اتحاد وجدان انسانی ما با نیروی ارتباطات و توانمان برای سازمان‌دهی جهانی.

به نظر من، این به ما برای نخستین بار این فرصت را می‌دهد که تغییری بنیادین در جهان به وجود آوریم. سیاست خارجی دیگر هرگز مثل قبل نخواهد بود. دیگر نمی‌تواند به دست نخبگان اداره شود؛ بلکه بایستی با گوش دادن به مردمی که وبلاگ می‌نویسند، مردمی که با یکدیگر در سراسر جهان ارتباط برقرار می‌کنند، شکل بگیرد.

مشکلی که ۲۰۰ سال پیش باید حل می‌شد، برده‌داری بود. ۱۵۰ سال پیش مشکلی در کشوری مانند بریتانیا باید برطرف می‌شد، حق جوانان و کودکان برای برخورداری از آموزش بود. ۱۰۰ سال پیش مسأله در اکثر کشورهای اروپایی، حق رأی بود. ۵۰ سال پیش بحث اصلی، حق برخورداری از امنیت و رفاه اجتماعی بود.

در این ۶۰-۵۰ سال اخیر ما فاشیسم را دیده‌ایم؛ سامی‌ستیزی (یهودی‌ستیزی،) نژادپرستی، آپارتاید، تبعیض بر پایه جنسیت و گرایش جنسی را دیده‌ایم. همه این‌ها را مبارزات مردم برای تغییر جهان تحت فشار گذاشت و به کنار نهاد.

من یک سال پیش، وقتی نلسون ماندلا در لندن بود، همراهش بودم. در کنسرتی که به مناسبت تولد او و برای کمک جمع کردن برای بنیادش برگزار شده بود، شرکت داشتم. وقتی ایمی واینهاوس به صحنه آمد، من کنار نلسون ماندلا نشسته بودم (و این افتخاری برای من بود.) ماندلا تقریباً از ظاهر این خواننده شگفت‌زده بود و من داشتم در همان زمان برای او توضیح می‌دادم که این خانم کیست.

ایمی واینهاوس گفت: «نلسون ماندلا و شوهر من در خیلی مسائل شباهت دارند. شوهر من هم مدت زمان زیادی را در زندان سپری کرده است.»

ماندلا سپس به صحنه رفت و چالش پیش روی همه ما را بازگو کرد. او گفت در طول زندگی‌اش، قله‌ای بلند را فتح کرده است؛ قله به چالش کشیدن و غلبه بر آپارتاید. او گفت چالشی بزرگ‌تر پیش رو است؛ چالش فقر، چالش گرمایش زمین، چالش‌هایی جهانی که راه حل‌هایی جهانی و شکل‌گیری یک جامعه جهانی را می‌طلبند.

ما نخستین نسلی هستیم که در جایگاهی قرار داریم که می‌توانیم چنین کنیم؛ می‌توانیم قدرت یک اخلاق جهانی را با توانایی‌مان برای ارتباط و سازمان‌دهی جهانی ترکیب کنیم تا با چالش‌هایی روبه‌رو شویم که امروز در برابر ما قرار گرفته‌اند؛ چالش‌هایی که اکثراً ماهیتی جهانی دارند.

تغییرات آب و هوایی و گرمایش زمین نمی‌تواند در یک کشور حل شود؛ بلکه لازم است با همکاری همه جهان به مقابله با آن برویم.

بحران اقتصادی، همان طور که دیدیم، نمی‌توانست به دست آمریکا به تنهایی یا اروپا به تنهایی برطرف شود؛ نیاز بود همه دنیا دست به دست هم بدهند.

مشکلات امنیتی و تروریسم، به همان میزان حقوق بشر و توسعه را در نظر بگیرید. این مشکلات را نمی‌تواند آفریقا به تنهایی حل کند؛ همان طور که اروپا یا آمریکا هم. ما نمی‌توانیم این مسائل را حل کنیم؛ مگر این‌که با یکدیگر همکاری کنیم.

به همین خاطر، مأموریت بزرگ نسل ما، لااقل به نظر من، این است که برای اولین بار از اخلاق جهانی و توانایی‌مان برای ارتباطات و سازمان‌دهی جهانی بهره بگیریم تا یک جامعه جهانی واقعی را بنیان نهیم. جامعه‌ای بر پایه اخلاق جهانی، اما دارای نهادهایی که بتوانند به جامعه جهانی خدمت کنند و آینده‌ای متفاوت را شکل دهند. ما اکنون نخستین نسلی هستیم که این توانایی را داریم.

گرمایش زمین را در نظر بگیرد. این واقعاً مایه شرمساری نیست که ما در وضعیتی هستیم که می‌دانیم با مشکل تغییرات آب و هوایی روبه‌روییم و همچنین می‌دانیم که باید منابع بیشتری را در اختیار فقیرترین کشورها قرار بدهیم تا با آن مقابله کنند، وقتی می‌خواهیم یک بازار جهانی کربن ایجاد کنیم، اما یک پیمان جهانی وجود ندارد تا همه بتوانیم بر سر آن توافق کنیم تا با این مشکل مقابله کنیم؟

یکی از نتایجی که قرار است از نشست کپنهاگ در چند ماه آینده قرار است بیرون بیاید، شکل‌گیری یک سازمان زیست‌محیطی جهانی است که بتواند همه دنیا را تشویق کند تا در راه مبارزه با گرمایش زمین گام بردارند.

یکی از دلایلی که که چنین نهادی به تنهایی نمی‌تواند کافی باشد، این است که ما باید مردم سراسر دنیا را قانع کنیم که رفتار خودشان را هم تغییر دهند؛ به همین دلیل، شما آن اخلاق جهانی، آن عدالت و مسئولیت‌پذیری در همه نسل‌ها را نیاز دارید.

بحران اقتصادی را در نظر بگیرید. اگر مردم کشورهای فقیرتر ممکن است بر اثر بحرانی که در نیویورک یا در یک بازار فرعی آمریکا آغاز شده صدمه بخورند، اگر مردم بفهمند که فروریختن آن بازار فرعی آن قدر بین کشورها گشته تا به بانک‌های ایسلند و بریتانیا یا پس‌اندازهای مردم عادی از آن آسیب دیده‌اند، آن‌گاه شما نمی‌توانید به یک سیستم نظارت ملی اتکا کنید.

شما در طولانی‌مدت برای ثبات، برای رشد اقتصادی و برای اشتغال نیز مانند ثبات اقتصادی نیاز به مؤسسات اقتصادی جهانی دارید که رشد برای پایداری نیاز به مشترک بودن دارد و باید بر این پایه بنا شود که سعادت این جهان قابل تقسیم و منحصر کردن نیست.

بنابراین چالش دیگر نسل ما، ایجاد نهادهایی جهانی است که برداشت‌های ما درباره عدالت و مسئولیت‌پذیری را نمایش دهند؛ نه انگاره‌هایی که پایه توسعه مالی چند سال اخیر بودند.

سپس توسعه و شراکتی را در نظر بگیرید که لازم داریم بین ما و بقیه دنیا، ما و فقیرترین بخش جهان باید شکل بگیرد. ما پایه‌ای برای یک شراکت مناسب برای آینده در اختیار نداریم؛ و بر اساس خواست مردم برای یک اخلاق جهانی و یک جامعه جهانی، این امر امکان‌پذیر است.

من همین الان داشتم با رییس‌جمهور سیرالئون حرف می‌زدم. کشوری با شش و نیم میلیون نفر جمعیت که فقط ۸۰ پزشک، ۲۰۰ پرستار و ۱۲۰ قابله دارد. شما با چنین منابع محدودی نمی‌توانید یک شبکه بهداشتی برای شش میلیون نفر بسازید.

دختری را در نظر بگیرید که من در تانزانیا ملاقات کردم؛ دختری به نام مریم. او ۱۱ سال سن داشت. والدینش هر دو بر اثر ایدز جان سپرده بودند. او یک یتیم ایدز بود که بین خانواده‌های مختلف برای نگهداری دست به دست می‌شد. او خودش HIV داشت و از بیماری سل رنج می‌برد.

من او را در یک مزرعه ملاقات کردم. لباس‌هایش ژنده بود و کفش هم به پا نداشت. نگاه هر دختر ۱۱ ساله‌ای به آینده است؛ اما وقتی من به چشمان مریم نگاه کردم، غمی دسترس‌ناپذیر در چشم‌هایش موج می‌زد. اگر من می‌توانستم آن غم را برای بقیه دنیا بازگو کنم، فکر می‌کنم همه تلاش‌های انجام‌گرفته برای بنیاد جهانی اچ‌آی‌وی\ایدز با اعانه‌های مردم آماده‌ی کمک، تقدیر می‌شد.

ما سپس موظفیم که رابطه‌ای مناسب بین ثروتمندترین و فقیرترین کشورها برقرار کنیم؛ بر مبنای این باور ما که آنان می‌توانند با سرمایه‌گذاری‌های که در کشاورزی‌شان لازم است انجام شود، روی پای خودشان بایستند؛ که آفریقا نباید واردکننده خالص مواد غذایی، بلکه باید صادرکننده آن باشد.

مسائل حقوق بشر و امنیت در بسیاری کشورها را در نظر بگیرید. برمه در زنجیر است. زیمباوه یک فاجعه انسانی است. در سودان هزاران نفر بی‌دلیل در جنگی که می‌شد جلویش را گرفت، کشته شدند.

موزه کودکان روآندا، یاد انسان‌هایی را زنده نگه می‌دارد که یک میلیون نفر از آن‌ها قربانی قتل عام شدند. در این موزه، عکس پسربچه‌ای ۱۰ ساله به نام دیوید هست. در کنار عکس، اطلاعاتی درباره زندگی این پسربچه نوشته شده است: این دیوید ۱۰ ساله است. او می‌خواست دکتر شود. ورزش مورد علاقه‌اش فوتبال بود. از چه چیزی بیش از همه لذت می‌برد؟ خنداندن مردم. چگونه کشته شد؟ آن قدر شکنجه شد تا بمیرد.

آخرین گفته‌های دیوید به مادرش که او هم تا مرگ، شکنجه شد، این بود: «نگران نباش. سازمان ملل متحد دارد می‌آید.» و ما هیچ وقت نرسیدیم و آن مرد جوان، به وعده‌های ما که گفته بودیم «به مردمی که در روآندا رنج می‌برند، کمک خواهیم کرد» ایمان داشت.

بنابراین ما در این جهان باید سازمان‌هایی برای صلح‌بانی و کمک‌رسانی و هم‌چنین برای بازسازی و ایجاد امنیت در کشورهای رسته از بحران ایجاد کنیم.

پس بحث من امروز این است. ما ابزارهایی در اختیار داریم که می‌توانیم یک جامعه جهانی واقعی را ایجاد کنیم. نهادهای این جامعه جهانی می‌توانند با تلاش ما ایجاد شوند. اخلاق جهانی می‌تواند عدالت و مسئولیت‌پذیری لازم برای کارکرد این نهادها را فراهم کند. ولی با حضور آقای اوباما در آمریکا و دیگرانی که در اقصی نقاط جهان با ما همکاری می‌کنند، ما نباید بخت خود در این نسل و به طور خاص این دهه برای شکل دادن به سازمان‌هایی جهانی برای محیط زیست، اقتصاد، امنیت و توسعه را از دست بدهیم.

این مسئولیت‌پذیری ما را به دیگران نشان می‌دهد. خواست ما را برای گرد هم آوردن جهان و نیاز ما را به مقابله جمعی با مشکلاتی که همه می‌دانند وجود دارد، نمایان می‌کند.

در روم باستان می‌گفتند وقتی سیسرون (خطیب زبردست یونانی) سخنرانی می‌کرد، مردم رو به هم می‌کردند و می‌گفتند: «چه سخنرانی خوبی.» اما می‌گویند در یونان باستان، وقتی دموستن سخنرانی می‌کرد، حاضران رو به هم نمی‌کردند تا بگویند: «چه سخنرانی خوبی» بلکه به هم می‌گفتند: «بیایید راه بیفتیم.» ما باید به سوی یک جامعه جهانی راه بیفتیم.

بالاترین  دلیشس  توییتر  فرندفید  فیس‌بوک


یادداشت‌های شما:

این ویدئوهای تد نهایت خوشبینی نسبت به تکنولوژی و علم هستند. تنها نتیجه ای که از نگاه کردن حدود 10-15تا ویدئوی تد به دست اورده ام این است که هرچیزی که از شرکتهای غول پیکر و هایتک داروسازی/بیولوژی/نظامی/فن آوری اطلاعاتی و مشابه بیرون میآید همیشه جهان را به سمت و سوی روشن پیش میبرد و اصولاً با این همه دبدبه و کبکبه ای که دارد به نظر من بیشتر از یک تبلیغات فوق العاده سطح بالا چیز دیگری نیست. من برایم سووال است که اگر قرار بود جای تظاهرات علیه احمدی نژاد ماها یک جنبش (به اندازه الان صلح آمیز) ضد اسرائیلی داشته باشیم باز هم یوتیوب و تویتر و فیس بوک اینقدر با ما مهربان بودند؟


حالا این وبسایت آمده با یکی از این خواهر ترزاهای دنیای سیاست قاطی شده است. چه شود! پشت این همه چیزهای جالب و روشن از آینده، تراز مالی فیس بوک خوابیده است. وگرنه همانطور که یاهو و گوگل قبلاً به سیستمهای اطلاعاتی چین حال داده اند، چرا حالا به مال ما ندهند؟ مگر چی شان از نوکیا کمتر است؟ نهایت کاری که برای لاپوشانی کثافتکاریشان لازم دارند این است که به اسپانسرهای تد برای سخنرانی مثلاً ال گور اضافه شوند.


اگر لازم است کسی ویدئویی از تد ببیند، آنی است که یک نفر در آن آینده ایران را پیش بینی میکند. یکی از همینهایی که بعد از یک ربع زر زدن راجع به قدرت کامپیوترهایش میگوید که آنها به او گفته اند که احمدی نژاد میرود پایین و روحانیون عملگرای قم می آیند بالا. تا حالا که کاملاً عکسش بوده است.

[ علی شجاعی ] | [شنبه، ۳ مرداد‌ماه ۱۳۸۸، ۳:۰۴ صبح ]


سلام
ممنون . من که خیلی استفاده کردم.
دست‌تان درد نکند.

[ پویا ] | [شنبه، ۳ مرداد‌ماه ۱۳۸۸، ۸:۵۴ صبح ]


ایران کشوری که وجدانش خوابیده است

ارمغان اسلام برای ایران اعتیاد ،تجاوز ،فقر بی تفاوتی به سرنوشت دیگران....

[ کامران ] | [چهارشنبه، ۲۸ مرداد‌ماه ۱۳۸۸، ۳:۲۷ صبح ]


salam

[ HOSSEN ] | [دوشنبه، ۱۹ اردیبهشت‌ماه ۱۳۹۰، ۱۰:۵۳ صبح ]