سه شنبه ۶ مردادماه ۱۳۸۸
برای سمیه توحیدلو دعا کنیم
مرد که گریه نمیکند ... چرا! بعضی وقتها مرد هم بغضش میشکند و به گریه میافتد. آخر مرد هم آدم است دیگر.
روایت همسر دکتر محسن میردامادی از آنچه بر زندانیان میگذرد، هولناک است. «هولناک» هم برای توصیفش کافی نیست. شاید نشود با یک کلمه وصفش کرد. چه خود کلمات هم در حکایت آن کم میآورند.
به گفته همسر سعید حجاریان، انگار کبد او از کار افتاده است. انگار تا این شهید زنده را نکشند، رهایش نمیکنند. وضع زندانیان و نحوه بازجویی و برخورد با آنها به گونهای است که راوی میگوید: «آدم اصلاً باورش نمیشود ممکن است در این مملکت چنین کارهایی انجام شود.»
تازه این اوضاع زندانیان سرشناس است. یکی از اعضای کمیته دفاع از حقوق زندانیان میگفت که آزادشدگان از بازداشتگاه کهریزک میگفتهاند روزی یکی دو نفر از زندانیان آنجا کشته میشدهاند. این همان بازداشتگاهی است که نیروی انتظامی برای نگهداری «اراذل و اوباش» دستگیرشده در طرح امنیت اجتماعی راه انداخته بود. الان بهتر میتوانیم معنای «اراذل و اوباش» و «امنیت اجتماعی» را درک کنیم.
میدانی چرا موقع بازجویی، چشمبند میزنند و متهم را رو به دیوار مینشانند؟
مسأله فقط ترساندن و تحقیر متهم و تلاش برای شکستن شخصیت و مقاومت او نیست. بازجو نگران است که نکند چشم در چشم تو بدوزد و نگاهش به نگاهت گره بخورد و نتواند بر نگاه تو غلبه کند.
مادر خانم سمیه توحیدلو میگفتند که مرتب گفته است: «برای من دعا کنید.»
میدانی!؟ شاید ظاهر این جمله نتواند واقعیت تلخ پشت آن را عریان و نمایان کند. باید روزی در این جایگاه قرار بگیری تا بفهمی چگونه است که فقط از دیگران میخواهی برایت دعا کنند.
لینک مصاحبه را برای دوستی فرستادهام که بخواند. برایم نوشت: «فقط خدا به سمیه رحم کنه.» یک لحظه میترسم نکند خدا هم جواب قوه قضاییه، دادستانی و دیگر مراجع را تکرار کند و بگوید: «به ما ربطی ندارد.»
سمیه توحیدلو از مادرش خواسته است برایش دعا کند. بیایید ما هم برایش دعا کنیم؛ هم برای او و هم برای همه آنان که این روزها فریادرسی جز خدا ندارند. دعا کنیم سمیه و دیگران به ساحل سلامت بازگردند.
یادداشتهای شما:
امیدوارم به آغوش گرم خانواده برگردید.و پشته میز استادی ببینمتون.نفر آخر.ر.
[ مم ] | [سه شنبه، ۶ مردادماه ۱۳۸۸، ۵:۰۸ بعدازظهر ]باورتون میشه من شب دوشنبه توی اتوبوس از اصفهان به تهران میومدم به فکر خانم توحیدلو بودم و نوشته هاشون و این که احتمالن خیلی اذیتش می کنن. شاید یک ساعتی براش امن یجیب... خوندم توی ذهنم و صبح این خبر را توی رادیو زمانه خوندم که گفته براش دعا کنیم. ماها که بیرونیم و کاری نمی تونیم بکنیم.برای همشون دعا کنیم. هر عقیده و مسلکی که داشته باشیم به نظرم یه اثر کوچیکی میذاره
[ مهدی ] | [چهارشنبه، ۷ مردادماه ۱۳۸۸، ۰:۵۰ صبح ]زیبا نوشتی عزیز امیدوارم عدالت و آرامش و آزادی پایان این مبارزه نابرابر باشد.
[ محمدی ] | [چهارشنبه، ۷ مردادماه ۱۳۸۸، ۲:۱۹ صبح ]با سلام .
“كمپين دفاع از بازداشت شدگان معترض” كه در حدود 40 روز است فعاليت خور را به عنوان اولين مجموعه ي متشكل از وكلاي برجسته،وبلاگ نويسان و تعدادي از فعالين از گوشه و كنار ايران كار خود را آغاز نموده و تاكنون بازدهي خوبي را از خود بروز داده اشت و توانسته چشم هاي نگران خانواده ها را وضعيت فرزندانشان آگاه كند،نيازمند كمك همه ي دوستان منجمله شما مي باشد.
لطفا حمايت خود را از طريق شماره ي تلفن 09360254350 و يا EMAIL:azmcampeyn@gmail.com و يا با مراجعه به سايت كمپين به آدرس http://azmcampeyn.blogspot.com/ اعلام داريد.
همجنين ما مجدانه پيگير به دست آوردن حتي يك نام جديد از افراد بازداشت شده ميباشيم. كميته ي وكلاي كمپين نيز آماده ارائه خدمات رايگان ميباشند.مارا فراموش نكنيد.
به اميد آزادي تمام زندانيان ، شما و ما.
از صمیم قلب براش دعا می کنم و امیدوارم زودتر به آغوش گرم خا نوادش برگرده
[ فهیمه رضایی ] | [جمعه، ۹ مردادماه ۱۳۸۸، ۱۰:۳۰ بعدازظهر ]