دیده‌بان گاه‌نگاری‌های بهرنگ تاج‌دین
خوراک وبلاگ
چهارشنبه ۱۶ بهمن‌ماه ۱۳۸۱

عوض، شدن یا نشدن!؟

خب! متاسفانه بعد از هنگی که اين کامپيوتر کذايی سايت دانشکده بر سر ما آورد! (که اين از بلا و چت بی ناموسی هم بدتر است!) حالا من بايد دوباره همه چيز رو از اول بنويسم :(
بزنيد... بزنيد... بزنيد... نه! منو نزنين! نه! همديگه رو هم نزنيد! کف بزنيد! دست افشانی کنيد! پايکوبی کنيد! حرکات موزون انجام بديد!!! (استغفرالله!)
با کمال تاسف و تاثر و تالم و تفال و تقدس و تشيع و تسنن و تمدد و ساير انواع تفعلات، به اطلاع جميع دوستان و آشنايان و به ويژه دشمنان، می رساند که اين جانب، در ترم گذشته به فيض افتادن از دو درس (مبانی برق با ۹ و معادلات با ۸) و فيض عظمای مشروطی نائل گشتم. خداوند به جميع دوستان بنده در تهران و دشمنان بنده در شهرستان، صبر جليل و به سايرين، صبر خليل عطا کند چون اينجانب حالا حالاها هستم و به اين زوديها هم برنمی گردم! :(
(جليل و خليل نام دو تا از استادهامونه! قضيه اش باشه بعدا)
اين تبليغ بلاگر رو (از حرصم) برداشتم و به زودی هم از شر اين قالب خلاص می شم. آخه يه کتاب آموزش طراحی وب گرفته ام و يه چيزهايی هم خودم ياد گرفته ام تو اين مدته، کارم راه می افته. البته اين «به زودي» از اون «به زودي»هاست!
امروز انتخاب واحد بود. به قول يکی از بچه ها سخت ترين موقع ترم! چون تو طول ترم، سر کلاسها که مشکلی نيست (جز دوری شما و ملال آور بودن درسها) سر امتحانها هم که آدم هر کاری انجام می ده جز درس خوندن! فقط سر انتخاب واحده که سختی می کشيم!
خيلی زور به فشار آدم مياد وقتی که سی جلسه وقت می گذاری می ری سر کلاس يه درسی، و آخرش هم ازش می افتي! زور نداره!؟
چه جوريه که بعضيا در اوج احساسات و واکنشهای شديد به مسائل (خوب و بد) به يکباره دم از اهميت ندادن به بقيه چيزها و بقيه اشخاص، می زنن!؟ يه شخصيت قوی و چند لايه!؟ يا کنار نيومدن با خود!؟
کاش اين راحتی من يه فايده ای هم برايم داشت... شايد باز هم بايد عوض شم! لعنت بر اونايی که حاضر نيستن عوض شن!

بالاترین  دلیشس  توییتر  فرندفید  فیس‌بوک